Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

پدر و مادر همسرم می خواستند خانه را به دامادشان منتقل کنند، اما با درخواستی که باعث شد رنگم پرید و سریع جواب رد دادند.

Báo Gia đình và Xã hộiBáo Gia đình và Xã hội09/10/2024


من و همسرم ۵ سال است که ازدواج کرده‌ایم و یک پسر ۳ ساله داریم. خانواده من وضع مالی خوبی دارند، بنابراین بعد از ازدواج، پدر و مادرم برای ما یک آپارتمان خریدند تا در آن زندگی کنیم.

همسرم همسر و مادر خوبی است. او بسیار توانمند است، به همه کارهای خانه رسیدگی می‌کند و همیشه با خانواده شوهرش خوب رفتار می‌کند، به همین دلیل همه اعضای خانواده‌ام او را دوست دارند. حتی دوستان و اقوامم اغلب می‌گویند که من خیلی خوش شانس هستم که چنین همسر خوبی دارم. وقتی از سر کار به خانه برمی‌گردم، لازم نیست کاری انجام دهم، همسرم به همه کارها رسیدگی می‌کند.

همسرم یک برادر کوچکتر دارد که ۸ سال از خودش کوچکتر است. او تنها پسر خانواده است، بنابراین لوس و نازپرورده است، شغلی ندارد اما دوست دارد بیرون برود و قمار کند.

قبلاً، هر وقت پولش تمام می‌شد، به همسرم زنگ می‌زد تا قرض بگیرد، پول بخواهد. هر بار که همسرم امتناع می‌کرد، به خانه‌ام می‌آمد و می‌گفت که به دیدن نوه‌اش می‌رود، اما بلافاصله همسرم را به اتاق می‌کشاند و بهانه‌ای می‌آورد تا پول را بگیرد. مبلغ پولی که قرض می‌گرفت مدام بیشتر و بیشتر می‌شد و من آنقدر خسته شده بودم که فوراً امتناع کردم. خواهرشوهرم سر و صدا کردن من را دید، بنابراین از آن به بعد دیگر جرات نکرد از همسرم پول بخواهد.

در مورد والدین همسرم، برای حفظ آبروی خانواده‌شان، مجبور شدند غرورشان را کنار بگذارند، بدهی پسرشان را مخفی نگه دارند و پرداخت بدهی‌ها را یکی پس از دیگری بپذیرند.

اخیراً شنیدم که بعضی‌ها پچ‌پچ می‌کردند که خواهرشوهرم به کسی بدهکار است. همسرم می‌ترسد که اگر پولی در دست داشته باشد، والدینش متوجه شوند و با زبان شیرین او را تطمیع کنند و بعد همه پول را برای پرداخت بدهی‌اش بگیرند، بنابراین تمام طلای عروسی و کارت حقوقش را به من داد تا نگه دارم. بدون پول در دست، وقتی والدینش از او سوال می‌کنند، کمتر نسبت به آنها احساس گناه خواهد کرد.

Bố mẹ vợ ngỏ ý muốn sang tên nhà cho con rể nhưng kèm theo yêu cầu khiến tôi nghe xong tái mặt, vội vàng từ chối luôn - Ảnh 2.

عکس تصویرسازی

تا اینکه یکشنبه گذشته پدر شوهرم ما را برای شام به خانه فراخواند. بعد از شام، پدرم مرا برای نوشیدن آب سر میز صدا زد و گفت: «شما در حال حاضر ۸۰۰ میلیون به شخصی بدهکار هستید. اگر شما و همسرتان موافقت کنید که این مبلغ را پرداخت کنید، خانه را به شما منتقل می‌کنم. اگر نه، والدین شما آن را به یک فرد خارجی می‌فروشند تا پولی برای پرداخت بدهی شما داشته باشند.»

با شنیدن حرف‌های پدرزنم، فوراً تصویری از آینده در ذهنم نقش بست. پدر و مادرم بعد از فروش خانه به دامادم، قطعاً درخواست می‌کردند که مدتی بیشتر بمانند و بعداً پیشنهاد می‌دادند که خانه را برای پسرشان، اما به صورت نسیه، بخرند. می‌دانم که اگرچه آنها بدذات یا شرور نیستند، اما مجبور بودند این کار را برای پول و برای پسرشان انجام دهند. من نیت پدرزنم را به خوبی درک می‌کردم، بنابراین از پذیرفتن زمینی که خانواده همسرم به من فروخته بودند، خودداری کردم.

با دیدن این، پدر شوهرم دستم را گرفت و التماس کرد که خانواده‌اش را نجات دهم. حالا تنها کاری که از دستش برمی‌آمد این بود که به من و همسرم تکیه کند. اگر کمک نمی‌کردیم، هفته‌ی آینده مجبور می‌شدیم خانه‌مان را بفروشیم و در خیابان زندگی کنیم. در این لحظه، رک و پوست‌کنده گفتم: «اگر از همان اول نمی‌توانستی او را متقاعد کنی، رهایش می‌کردی. اما به خاطر غرور خانواده، در سکوت تحمل کردی و تمام بدهی‌هایش را پرداختی. وقتی دیگر چیزی نمانده بود، برای کمک به ما مراجعه کردی. راستش را بخواهید، من هم نتوانستم کاری برای کمک انجام دهم.» بعد از آن، به پدر و مادرم گفتم که با این کار، عادت‌های عیاشی پسرشان را تأیید می‌کنند. و با این کار، باید تمام عمرشان را صرف پرداخت بدهی‌هایشان کنند.

وقتی به خانه رسیدم، از همسرم پرسیدم که آیا وقتی والدینش را سرزنش کردم، عصبانی شد؟ او گفت: «این بار، مسئله والدینم از کنترل من خارج است. من نمی‌توانم آن را حل کنم. باید از شوهرم بخواهم که همه چیز را حل کند.»

خوشبختانه همسرم موافقت کرد و از من عصبانی نبود. به او گفتم که اجازه دهد پدر و مادرم خانه را بفروشند، بعداً ما فقط به آنها کمک خواهیم کرد و برادرم باید خودش پول دربیاورد تا از خودش حمایت کند، زیرا بعداً هیچ کس تا آخر عمر برای پرداخت بدهی خود پول قرض نمی‌گیرد. حرف‌های من همسرم را بسیار خوشحال کرد و او حتی من را به عنوان یک شوهر خوب که ارزش زندگی مشترک تا آخر عمر را دارد، تحسین کرد.



منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/bo-me-vo-ngo-y-muon-sang-ten-nha-cho-con-re-nhung-kem-theo-yeu-cau-khien-toi-nghe-xong-tai-mat-voi-vang-tu-choi-luon-172241007083435398.htm

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

مزارع نیزار شکوفا در دا نانگ، مردم محلی و گردشگران را به خود جذب می‌کند.
«سا پا از سرزمین تان» در مه فرو رفته است
زیبایی روستای لو لو چای در فصل گل گندم سیاه
خرمالوهای خشک‌شده در باد - شیرینی پاییز

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

یک «کافی شاپ مخصوص ثروتمندان» در کوچه‌ای در هانوی، هر فنجان قهوه را ۷۵۰،۰۰۰ دونگ ویتنامی می‌فروشد.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول