Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

زیباترین پایان برای داستان خانواده خانم تروک

Việt NamViệt Nam25/11/2024


خانگ (هنرمند شایسته نگوک کویین) به پلیس اطمینان داد که تمام حقیقت را در مورد حادثه مربوط به گروه بین فات گفته است. او تأیید کرد که هیچ قصدی برای سودجویی نداشته و همیشه از قانون پیروی کرده است. پس از تحقیقات، پلیس اعلام کرد که هیچ مدرکی مبنی بر اینکه خانگ منافع شخصی در رابطه با گروه بین فات داشته است، وجود ندارد. پلیس همچنین تشخیص داد که تمام کارهایی که او در طول دوره کاری خود انجام داده است مطابق با اصول بوده است. بنابراین، خانگ تحت پیگرد قانونی قرار نگرفت و توانست به خانه برود.

با این حال، از آنجا که پرونده هنوز در دست بررسی است، خانگ اجازه ترک محل سکونت خود را ندارد. با این حال، این هنوز خبر خوبی برای اوست، زیرا او برخلاف نگرانی‌اش دستگیر نشد. در همین حال، هوانگ به دلیل تخلفاتی که مدت‌ها پنهان کرده بود، توسط پلیس کشف شد.

خانگ بلافاصله پس از ترک اداره پلیس با همسرش تماس گرفت تا این خبر خوب را به او بدهد. هیو (هنرمند شایسته با آن) این خبر را شنید و برای خانواده خواهرش بسیار خوشحال شد. هیو به توآن (هوین سام) توصیه کرد: «از حالا به بعد، باید تغییر کنی، رک‌تر باشی و بیشتر با خانگ صحبت کنی تا زن و شوهر راحت‌تر بتوانند به یکدیگر اعتماد کنند.»

در خانه، روحیه فوئونگ خیلی بهتر شده است. او با مادرش صمیمی‌تر و صمیمی‌تر شده است، دیگر مثل قبل از درس خواندن نمی‌ترسد یا متنفر نیست. انشای فوئونگ برای مادرش حتی بالاترین نمره کلاس را گرفت. بعد از همه سوءتفاهم‌ها، فوئونگ بیش از همیشه مادرش را دوست دارد و به او اهمیت می‌دهد. توآن همچنین فهمیده است که دوست داشتن درست فرزند به چه معناست.

در مورد افسردگی ثوان، پزشک گفت که وضعیت روانی او به طور قابل توجهی بهبود یافته است. خبر خوب این است که ثوان موافقت کرده است که با شوهرش در میان بگذارد و با او به روانشناس مراجعه کند. پزشک همچنین به خانگ یادآوری کرد که به همسرش توجه و مراقبت بیشتری کند، زیرا این امر به بهبودی کامل ثوان کمک خواهد کرد.

خنگ به همسرش قول داد: از این به بعد، من بهترین دارو برای تو خواهم بود.

خانم تروک (هنرمند شایسته، تان کوی)، پس از اطلاع از بیماری‌اش، تصمیم گرفت که عمل جراحی انجام ندهد. هیو بسیار متعجب شد و موافقت نکرد، زیرا پزشکان تأیید کردند که جراحی بهترین راه برای برداشتن لخته خون در مغز اوست. با این حال، خانم تروک نگران بود که یک عمل جراحی ناموفق می‌تواند او را در حالت نباتی قرار دهد.

خانم تروک به فرزندانش گفت: «هر کسی بالاخره به پایان زندگی‌اش می‌رسد، اما من نمی‌خواهم زندگی فلاکت‌باری داشته باشم، زندگی بی‌فایده، و باعث رنج فرزندان و نوه‌هایم شوم. فقط نگرانم که به خاطر من با هم اختلاف پیدا کنید، دعوا کنید و به هم آسیب بزنید. فقط امیدوارم که همدیگر را دوست داشته باشید و به هم کمک کنید، بتوانید بزرگ شوید و سنت خانوادگی را حفظ کنید.»

در مورد طلایی که مادربزرگش برای ترانگ (هوای آن) به ارث گذاشته بود، خانم تروک همچنان هیو را متقاعد می‌کرد که به ترانگ اجازه دهد طلا را به عنوان جهیزیه نگه دارد. هیو اعتراف کرد که قبلاً پس از ازدواج ناموفقش با مادر بیولوژیکی ترانگ، بسیار منفی‌باف بوده است. با این حال، اکنون متوجه شده بود که فرزندش به عشق از هر دو طرف خانواده نیاز دارد.

هیو گفت: «به خاطر عذاب گذشته، فراموش کردم که هم من و هم ترانگ لیاقت دوست داشته شدن را داریم. من می‌فهمم که ما نمی‌توانیم دیگران را مجبور کنیم که طبق خواسته‌های ما زندگی کنند یا آنها را از این کار منع کنیم.»

هیو بعد از صحبت با مادرش، موافقت کرد که ترانگ طلاها را نگه دارد. این موضوع خانم تراک را بسیار خوشحال کرد.

آقای تونگ به طور غیرمنتظره‌ای پسرش را در ایستگاه اتوبوس ملاقات کرد. معلوم شد که خانم تروک به پسرش اطلاع داده بود که امروز به هانوی برمی‌گردد. پس از سال‌ها تلاش سخت، پسر آقای تونگ متوجه رفتار ناشایست خود شد و از پدرش عذرخواهی کرد. او قول داد که سعی خواهد کرد تغییر کند.

او اصرار کرد: «من فقط نمی‌خواهم عذرخواهی کنم. می‌خواهم ببینید که من در حال تغییر هستم.»

آقای تونگ این را شنید، سر تکان داد و به نظر می‌رسید که پسرش را بخشیده است: «تو تجدید نظر کرده‌ای و تغییر کرده‌ای، که برایت خوب است. سعی کن زندگی شرافتمندانه‌ای داشته باشی.»

پسرش یک آپارتمان کوچک برای زندگی پدر و پسر اجاره کرد، این روش او برای نشان دادن این بود که می‌تواند آدم خوبی شود.

خانم تروک پس از تصمیم به عدم انجام عمل جراحی، به خانه بازگشت تا تولدش را با فرزندان، نوه‌ها و دوستانش جشن بگیرد. او هر سال، در روز تولدش، معمولاً برای خانواده‌اش فو یا نان تانگ می‌پزد. با این حال، امسال فرزندانش تصمیم گرفتند خودشان این جشن را برایش ترتیب دهند.

آرزوی تولد خانم تروک بسیار ساده است: او فقط امیدوار است فرزندان و نوه‌هایش همیشه سالم باشند و یکدیگر را دوست داشته باشند.

بالاخره، خانم تروک و آقای تونگ، پس از سال‌ها عهد و پیمان‌شکنی، توانستند در دوران پیری با خوشحالی در کنار هم زندگی کنند. آقای تونگ با جسارت به خانم تروک گفت: «دستت را به من بده، من تا آخر عمر تو را هدایت خواهم کرد.»

بیماری خانم تروک همچنین زمانی که توسط پروفسور خانگ که او را می‌شناخت درمان شد، امیدی را برانگیخت. این پروفسور تأیید کرد که بیماری او بدون جراحی قابل درمان است و پایان خوشی را برای خانواده خانم تروک به ارمغان آورد.



منبع: https://baodaknong.vn/hoa-sua-ve-trong-gio-tap-cuoi-cai-ket-dep-nhat-cho-cau-chuyen-cua-gia-dinh-nha-ba-truc-235122.html

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

«سا پا از سرزمین تان» در مه فرو رفته است
زیبایی روستای لو لو چای در فصل گل گندم سیاه
خرمالوهای خشک‌شده در باد - شیرینی پاییز
یک «کافی شاپ مخصوص ثروتمندان» در کوچه‌ای در هانوی، هر فنجان قهوه را ۷۵۰،۰۰۰ دونگ ویتنامی می‌فروشد.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

گل‌های آفتابگردان وحشی، شهر کوهستانی دا لات را در زیباترین فصل سال به رنگ زرد درمی‌آورند.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول