Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

مجموعه مقالات شاعر نگوین لین خیو

Báo Đại Đoàn KếtBáo Đại Đoàn Kết26/09/2024


ققنوس طلایی

خیو.jpg

من تنها در طبقه دوم یک کافی‌شاپ روستایی نشسته بودم. این مغازه کوچک و متروک در خیابانی پر پیچ و خم، اسمی داشت که نمی‌توانست روستایی‌تر از «وه هو» باشد.

نمی‌دانم چرا مردم درختان پوئنچیانا سلطنتی زرد را در آن جاده کوچک کنار آب کاشته بودند. در اوایل تابستان، درختان پوئنچیانا سلطنتی زرد بسیار درخشان و زیبا هستند. اگرچه گل‌های پوئنچیانا سلطنتی زرد بسیار پرشور شکوفا می‌شوند، رنگ آنها همیشه مبهم و متروک است.

جلویش یک میز کوچک درست شبیه یک تخته برش چوبی خشن بود که از تنه یک تکه چوب بزرگ ساخته شده بود.صندلی چوبی بلند شبیه یک صندلی دانشجویی دو نفره شیک بود.

دریاچه غربی، غروبی آرام، آب به طور مبهمی منعکس می‌شود. آب در نور روز موج می‌زند. یک فنجان قهوه و یک پاکت سیگار سفارش دادم. اینها چیزهایی هستند که تقریباً هرگز از آنها استفاده نمی‌کنم.

ناگهان به یاد آوردم که یک روز صبح دوستی از راه دور برگشت. او مرا به قهوه دعوت کرد و می‌خواست یک بسته خرما به من بدهد. ما در یک کافه متروکه نشستیم.

یک دوست فیسبوکی و این اولین باری است که همدیگر را ملاقات می‌کنیم. فیسبوک جادویی است. باعث می‌شود دو نفر که قبلاً هرگز همدیگر را ندیده‌اند، احساس کنند که در زندگی قبلی با هم دوست صمیمی بوده‌اند.

بعد از ساعت‌ها صحبت در مورد انواع و اقسام چیزها، فقط یک چیز یادم می‌آید. گفتی همه می‌گویند لب‌های زیبا و چشمگیری داری. من گفتم چشمان کبوتری تو از همه زیباترند.

چشم‌های عمیق همیشه پر از غمی وهم‌آلود هستند. نمی‌دانم آیا چنین چشم‌های غمگینی می‌توانند زیبا باشند؟

۱۲۳(۱).jpg

نها ترانگ

هر روز بعد از ظهر به خاکریز سنگی می‌روم. تنها می‌نشینم و جلبک‌های سبز و نرم دریایی را تماشا می‌کنم که با امواج موج می‌زنند و شناور می‌شوند. در آن زمان، دو سوال همیشه به ذهنم خطور می‌کند.

آیا امواج باید این‌طور به ساحل برخورد کنند؟ آیا جلبک‌ها باید اینقدر نرم و سبز باشند؟ سوالات تکرار می‌شدند اما بی‌پاسخ می‌ماندند.

وقتی ناقوس کلیسای سنگی به صدا درآمد، آرام آرام به هتل برگشتم.

رز

به محض اینکه پاتو گذاشتی روی بالکن، با عجله چیزی رو از خودت دور کردی. پرسیدم چی شده. گفتی بیام بیرون. بیرون رفتم. گفتی ببینم گل‌های رز امروز صبح چقدر زیبا شدن. گلبرگ‌ها قرمز روشن بودن. عطرشون خیلی قوی بود. اما اون پروانه‌ها و زنبورهای لعنتی همه‌شون رو خراب کردن.

درست است. آنها برای مکیدن شهد با هم رقابت می‌کنند، بنابراین گل‌های رز زیبا گلبرگ‌هایی کج و معوج دارند که می‌ریزند. این دیگر یک گل رز اصیل نیست.

با دیدن لبخند من، از من پرسیدی چرا لبخند می‌زنی. گفتم گل‌های رز شکوفه می‌دهند و عطرشان را پخش می‌کنند تا زنبورها و پروانه‌ها را جذب کنند. گل‌ها به خاطر زنبورها و پروانه‌ها زیبا و معطر هستند، نه به خاطر من. تو واقعاً پرسیدی. گفتم زنبورها و پروانه‌ها به گل‌ها کمک می‌کنند تا گرده افشانی کنند و میوه بدهند و نسل گل رز را حفظ کنند. من فقط پیرو زنبورها و پروانه‌ها هستم.

شما استدلال می‌کنید که من درخت می‌کارم تا گل‌های زیبا ببینم. من می‌گویم که هدف من همین است. درخت به خاطر خودش شکوفه‌های زیبا می‌دهد.

بارینگتونیا آکوتانگولا

یک روز پدربزرگم با من تماس گرفت. او پرسید که آیا هنوز جایی در تراس برای چند گلدان وجود دارد یا خیر. فکر کردم پدرزنم می‌خواهد برای هدیه گیاه بخرد، بنابراین مردد شدم. چون گیاهانی که او دوست داشت همه خیلی گران بودند. با دیدن این موضوع، فوراً گفت. او قصد دارد چند گلدان بزرگ را به خانه من منتقل کند تا من از آنها مراقبت کنم.

او مردی بود که تمام عمرش عاشق بونسای بود. ویلای او پر از درختان بونسای کمیاب و باستانی بود. هر درخت به طرز خیره‌کننده‌ای زیبا بود. هر درخت بسیار گران‌قیمت بود. او هر روز زمان زیادی را صرف هرس دقیق و شکل دادن به درختان می‌کرد. هر درختی که می‌کاشت، سرسبز و دارای شکلی منحصر به فرد بود. اکنون که پیر و به شدت بیمار شده بود، قدرت مراقبت از درختان را نداشت. او نمی‌توانست تحمل کند که درختان گرانبهایش را به جهانیان هدیه دهد.

سپس یک کامیون کوچک حامل گیاهان به خانه او رسید. پدربزرگ با دقت آنها را همراهی کرد. او به تراس رفت تا معنی آنها را بررسی کند و محل قرار دادن هر گلدان را انتخاب کند. آنها گرانبهاترین گیاهان ویلای او بودند.

سال‌ها بعد، تمام گیاهان گلدانی که او هدیه داده بود، سبز و سالم بودند. به ویژه، درخت باستانی بارینگتونیا آکوتانگولا سالی دو بار شکوفه می‌داد. گل‌ها بسیار فراوان بودند. رنگ آنها قرمز روشن و عطرشان قوی بود.

بعد از فوت او، گلدان‌هایی که به من داده بود و من از آنها به خوبی مراقبت می‌کردم، مثل همیشه سبز و شاداب ماندند. با این حال، درخت بارینگتونیا آکوتانگولا، از روزی که او فوت کرد، حتی یک گل هم نداده است.

یک بار از چنین باغی بازدید کردم. چون دیدم صاحب باغ در مورد درختان اطلاعات زیادی دارد، از فرصت استفاده کردم و در مورد درخت بارینگتونیا آکوتانگولا صحبت کردم. صاحب باغ خندید و گفت که روزی که پیرمرد فوت کرد، باید دور هر درخت یک تکه پارچه سیاه می‌بستم تا بتوانند برایش سوگواری کنند. اگر این کار را نمی‌کردم، آن درخت پیر بارینگتونیا آکوتانگولا دیگر هرگز شکوفه نمی‌داد.

تجدید دیدار کلاسی

من سال‌ها رئیس کمیته رابط کلاس بودم. وقتی بازنشسته شدم، می‌خواستم به زادگاهم برگردم، بنابراین استعفا دادم. با نگاهی به اولین گردهمایی‌های کلاس، همه بسیار هیجان‌زده بودند. همه این حس را داشتند که روزهای زیبای دانشجویی، به شادی عید تت، دوباره در حال بازگشت هستند. سفرهای زیادی به دوردست‌ها ترتیب داده شد. مهمانی‌های شبانه زیادی برای نوشیدن مشروبات الکلی برگزار شد. بسیاری از احساسات قدیمی دوباره زنده شدند.

رئیس جدید کمیته، روش جدیدی برای انجام کارها دارد. پیش از این، فقط همکلاسی‌ها در جلسات شرکت می‌کردند. اکنون، با این تغییر، هم زن و هم شوهر برای شرکت دعوت می‌شوند. جلسه اول نیز بسیار هیجان‌انگیز و سرگرم‌کننده بود، اگرچه تعداد اعضای کلاس به میزان قابل توجهی کاهش یافته بود. جلسه دوم تقریباً نیمی از تعداد اعضای کلاس را داشت و جو تا حدودی ناخوشایند بود. جلسه سوم بیش از نیمی از تعداد اعضا را داشت. جلسه کلاس به یک جلسه گروهی خانوادگی تبدیل شد.

من در تمام جلسات شرکت می‌کردم. یک شب، داشتم مشروب می‌خوردم. دوستم که کنارم نشسته بود پرسید: چرا آنقدر سرت شلوغ است که نمی‌روی؟ گفتم: پیر شده‌ای، دیگر حال خوبی نداری. بازنشسته شده‌ای، بنابراین دیگر پول زیادی نداری. دلایل زیاد دیگری هم وجود داشت. دوستم گفت: چرا اینقدر سیر و خوشحال هستی؟ گفتم: آه، رفتن به یک گردهمایی کلاس مثل رفتن مردم کوهستان به بازار عشق است. اگر زن و شوهرت را هم بیاوری، بازار تمام می‌شود. دوستم بلند شد و خندید.



منبع: https://daidoanket.vn/chum-tan-van-cua-nha-tho-nguyen-linh-khieu-10291133.html

برچسب: مقاله‌ها

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

زیبایی مسحورکننده سا پا در فصل «شکار ابرها»
هر رودخانه - یک سفر
شهر هوشی مین در فرصت‌های جدید، سرمایه‌گذاری شرکت‌های FDI را جذب می‌کند
سیل تاریخی در هوی آن، از دید یک هواپیمای نظامی وزارت دفاع ملی

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

پاگودای تک ستونی هوا لو

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول