Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

[مجله الکترونیکی]: معطر به فصل نسیم خنک و شبنم

هوا سرده! سرما آدم‌ها رو با فکر و خیال بیشتر و با هم مهربون‌تر می‌کنه. بعد از ظهر با صدای زنگوله‌های بادی که از دوردست‌ها می‌پیچه، به سرعت محو می‌شه. همین صدا برای برانگیختن حس پوچی، یه نوستالژی مبهم قبل از زمان کافیه...

Báo Thanh HóaBáo Thanh Hóa14/11/2025

[مجله الکترونیکی]: معطر به فصل نسیم خنک و شبنم

[مجله الکترونیکی]: معطر به فصل نسیم خنک و شبنم

نسیم خنکی به شهر وزیده، کوه‌ها سبز مه‌آلود و آب زلال است. به آرامی پیراهنم را بالا می‌کشم و از دیدن برگ‌هایی که روی موج‌ها پرواز می‌کنند، شگفت‌زده می‌شوم. آنقدر وسیع و مبهم به نظر می‌رسد که انگار چیزی را از دست داده‌ام، انگار وقت نکرده‌ام لحظات دیروز را در خاطرم نگه دارم.

[مجله الکترونیکی]: معطر به فصل نسیم خنک و شبنم

سطح برکه در روزهای پایانی پاییز خالی است. هیچ اثری از نیلوفر پژمرده روی سطح آب نیست، هیچ جفت پرنده‌ی پر زردی در میان «شاخه‌های نیلوفر» جیک‌جیک نمی‌کنند. فقط باد می‌وزد و آب را تکان می‌دهد. اما من می‌دانم که رنگ آب شگفتی‌هایی را پنهان کرده است که منتظر روز گرم و آفتابی هستند، منتظر روزی که نیلوفرها دوباره به هم بپیوندند.

[مجله الکترونیکی]: معطر به فصل نسیم خنک و شبنم

به بویه قرمز تیره که در آب شناور بود نگاه کردم. یک ماهیگیر داشت طعمه‌اش را برای دور بعدی قلاب می‌کرد. در دوردست، سطح آب قل قل می‌کرد و صدای ماهی‌هایی که به اطراف می‌غلتیدند می‌آمد، اما در اطراف بویه فقط امواجی بود که با نسیم ملایمی به حرکت در می‌آمدند. پرسیدم: هر بار که این‌طوری می‌روی، ماهی زیادی می‌گیری؟ ماهیگیر به من نگاه کرد و گفت نه زیاد، فقط برای تفریح، همین‌طوری می‌روی! با حواس‌پرتی و کمی پشیمانی، اسم نیلوفر آبی را آوردم. گفت: فصل تمام شده. در انتهای دیگر برکه، نیلوفرهای آبی هستند.

[مجله الکترونیکی]: معطر به فصل نسیم خنک و شبنم

گل‌های بنفش روی آب منعکس می‌شوند. برگ‌های سبز-ارغوانی روی آب شناورند. روزی با نسیم خنک، دلتنگی مبهمی برای رنگ بنفش. برای لحظه‌ای، ناگهان آرزو کردم که ای کاش آفتابی بود تا آن تکه بنفش را کمتر تنها و دلگیر کند. گویی عطر نیلوفر آبی آغشته به آفتاب اردیبهشت روی درختان و برگ‌های کنار دریاچه مانده بود. ناگهان دلم برای آفتاب، طعم آفتاب روزهایی که نیلوفرها کاملاً شکوفا بودند، تنگ شد.

[مجله الکترونیکی]: معطر به فصل نسیم خنک و شبنم

نسیم خنک تازه در میان روزهای بارانی شروع به وزیدن کرده بود. باد شمال هنوز در آسمان و زمین خاکستری وسیع رگبارها، طوفان‌ها و تندبادها بالا نیامده بود. هوا به همان سختی همیشگی این سرزمین بود. تنها قلب‌های مردم بود که با داشته‌هایشان استوار و صبور به نظر می‌رسید. ترانه محلی «تا پوست هست، مو رشد می‌کند، تا جوانه هست، درختان جوانه می‌زنند» توسط کسی در جلسه‌ای در خانه فرهنگ جامعه تکرار شد و لبخند را بر چهره همه نشاند.

[مجله الکترونیکی]: معطر به فصل نسیم خنک و شبنم

باغچه سبزیجات بیرون سرسبز و شاداب بود. فلفل‌های چیلی قرمز در کنار شاخه‌های بنفش تیره پریلا رسیده بودند و خوشه‌هایی از گل‌های سفید را شکوفا می‌کردند. گلبرگ‌های شکوفه هلو به آرامی با نسیم خنک غنچه‌های خود را باز می‌کردند. شکوفه هلو پژمرده می‌شد و درخششی صورتی در آسمان غم‌انگیز زمستانی می‌درخشید. خانه همسایه پر از صحبت در مورد ازدواج بود، امسال عروس جدیدی در راه بود. مادر شوهر با خوشحالی لبخند می‌زد و قصد داشت مرغ‌های بیشتری را پرورش دهد تا منتظر روزی باشند که از دختر کوچکش استقبال کند.

[مجله الکترونیکی]: معطر به فصل نسیم خنک و شبنم

باغچه کوچک را تمیز کردم و قصد داشتم لوبیا و مقداری سبزیجات سبز بکارم. بوته‌های گل ساعتی همه جا آویزان بودند و دسته‌هایی از غلاف‌های زرد روشن از آنها آویزان بود. یکی از آنها را که به نظر می‌رسید رسیده‌ترین غلاف پنهان زیر برگ‌ها باشد، جویدم. شیرین و ترش بود و بوی کمی تندی داشت. فقط آن را بخور، وگرنه تمام روز خواب‌آلود خواهم بود. مگر گل ساعتی مثل یک خدا در حال لذت بردن از لذت نمی‌خوابید؟ باغ پر از درخت و برگ بود و تازه چند طوفان را پشت سر گذاشته بود، بنابراین گیاهان وحشی به طور وحشیانه‌ای رشد می‌کردند. من در سکوت مساحت زمین برای کاشت لوبیا را تخمین زدم. طولانی‌تر و باریک‌تر از سایر باغچه‌ها. دو ردیف تیر بامبو در اینجا کاشته می‌شد. لوبیاها به تدریج سبز می‌شدند و سپس گل می‌دادند و میوه می‌دادند. باد می‌آمد، بنابراین لوبیاهایی که خیلی دیر کاشته می‌شدند احتمالاً به موقع برای عید تت نبودند. یادم آمد که مادرم درست بعد از خوردن ماه کامل هفتمین ماه قمری لوبیا می‌چید. قبل از باز شدن بازار، خانواده‌ام لوبیا می‌چیدند. لوبیاها گرد، سبز رنگ و وقتی آب‌پز یا سرخ می‌شدند شیرین و نرم بودند. نمی‌دانم مادرم چطور آنها را از باران‌های آگوست محافظت می‌کرد تا گل‌های لوبیا در تمام طول فصل سرد به رنگ بنفش شکوفا شوند. و غلاف‌های لوبیا هم خیلی سریع رشد می‌کردند. تنها پس از چند روز بارانی، لوبیاها را چاق و نرم دیدم. اگر وقت نداشتم آنها را بچینم، رسیده بودند. با این حال، من و خواهرانم عاشق خوردن دانه‌های آن لوبیاهای کهنه بودیم. سبد لوبیای مادرم همیشه چند لوبیای بیش از حد رسیده داشت. مادرم الیاف لوبیا را جدا می‌کرد، لوبیاها را می‌جوشاند یا با لوبیاهای جوان سرخ می‌کرد. وقتی زمان سرو آنها فرا می‌رسید، من و خواهرانم بر سر آن لوبیاهای چاق دعوا می‌کردیم. آنها طعم غنی و معطری داشتند، مانند یک هدیه نادر.

[مجله الکترونیکی]: معطر به فصل نسیم خنک و شبنم

هوا سرده! سرما آدم‌ها رو متفکرتر و با هم مهربون‌تر می‌کنه. بعد از مدرسه، یواشکی سرما رو تماشا می‌کنم که چطور لباس‌های قرمز زمستانی رو توی حیاط مدرسه لمس می‌کنه، چند تا برگ قرمز درخت بادام هندی رو تماشا می‌کنم که مثل غنچه‌های زیبای بهاری می‌مونن. بوی ضعیف گل‌های رز توی نم نم بارون می‌پیچه. عصر با صدای زنگوله‌های بادی که از جایی دور می‌پیچن، به سرعت محو می‌شه. همین کافیه تا حس پوچی، یه حس مبهم قبل از زمان رو تداعی کنه.

[مجله الکترونیکی]: معطر به فصل نسیم خنک و شبنم

باد همچنان برگ‌ها را روی آب تکان می‌داد. شناور، تاب می‌خوردند. رنگ زرد از بین رفته بود. نسیم خنک، آب زلال را پوشانده بود. به پاییز فکر کردم، به روزهای شلوغ. مردم، به دلیل دغدغه‌های مختلف، اغلب همه چیز را در خارج از خودشان فراموش می‌کنند. در این هرج و مرج، روزها و مناظر تغییر می‌کردند، با تعجب به گذشته نگاه می‌کردم، فقط برای اینکه ببینم با گذشت زمان پیر شده‌ام. از خودم پرسیدم، چه کار کرده‌ام و در آن لحظه چه احساسی داشتم؟

[مجله الکترونیکی]: معطر به فصل نسیم خنک و شبنم

اما مواقعی وجود دارد که با خارج شدن از روزهای آشنا، مردم احساس ناپایداری می‌کنند. اگرچه آن روزها موقتی هستند. اگرچه آن روزها خارج از برنامه‌ریزی انسان هستند. به هر حال، گیاهان و درختان باید سازگار شوند، چه برسد به انسان‌ها. تا زمانی که از طبیعت پیروی کنیم و در هر شرایطی به طور مناسب عمل کنیم، آرامش خواهیم داشت.

[مجله الکترونیکی]: معطر به فصل نسیم خنک و شبنم

زمستان از راه رسیده است. آماده شدن برای کارهای پرمشغله دیگر. کنار پنجره، عطر چای گرم در دست. عطر شیرین شبنم، عطر آفتاب بلوغ. ناگهان هوس شنیدن صدای زنگوله‌های بادی، هوس عطر ماگنولیاهایی که در شب مهتابی و مه‌آلود پاییزی می‌پیچند، هوس دیدن مه روی سطح دریاچه. و گل‌هایی که به رنگ نور شبنم‌زده خورشید شکوفا می‌شوند، در نسیم خنکی که در شهر کوهستانی بوی معطر می‌دهد.

[مجله الکترونیکی]: معطر به فصل نسیم خنک و شبنم

محتوا: تران تی هونگ آن

عکس: سند اینترنتی

گرافیک: مای هوین

منبع: https://baothanhhoa.vn/e-magazine-thom-theo-mua-heo-may-u-suong-268733.htm


نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

مزارع نیزار شکوفا در دا نانگ، مردم محلی و گردشگران را به خود جذب می‌کند.
«سا پا از سرزمین تان» در مه فرو رفته است
زیبایی روستای لو لو چای در فصل گل گندم سیاه
خرمالوهای خشک‌شده در باد - شیرینی پاییز

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

یک «کافی شاپ مخصوص ثروتمندان» در کوچه‌ای در هانوی، هر فنجان قهوه را ۷۵۰،۰۰۰ دونگ ویتنامی می‌فروشد.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول