Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

تت را به یاد بیاور، که با مادربزرگم عودسوز برنزی را برق می‌انداخت.

Báo Sài Gòn Giải phóngBáo Sài Gòn Giải phóng12/01/2024


وقتی داستان اینکه چطور دور او جمع شدیم تا عودسوز برنزی جشن تت را برق بیندازیم را برای بچه‌هایم تعریف کردم، پرسیدند: «بابا، چرا اینقدر سخت کار کردی؟». من جواب دادم: «حالا، حتی اگر می‌خواستی خیلی سخت کار کنی، نمی‌توانستی! همه اینها فقط یک خاطره است...».

خانه‌ی پدربزرگ و مادربزرگ مادری‌ام یک محراب اجدادی بسیار باشکوه داشت. یک کابینت محراب چوبی نازک که با صدف براق منبت‌کاری شده بود. روی کابینت یک بخورسوز برنزی روی پایه‌ای به ارتفاع حدود ۲.۵ متر قرار داشت.

بالای دستگاه بخورسوز یک درپوش دارد که روی آن یک اسب شاخدار بسیار باشکوه ریخته‌گری شده است. در هر طرف دستگاه بخورسوز دو مهره آرکا با ظرافت ساخته شده وجود دارد که قابل جدا شدن هستند. همراه با دستگاه بخورسوز، دو جفت چراغدان برنزی با ارتفاع یکسان وجود دارد... خانه پدربزرگ و مادربزرگ مادری من تغییرات زیادی کرده است اما هنوز آن دستگاه بخورسوز را نگه داشته است.

le-cuoi-cua-tac-gia-bai-viet-sau-lung-la-bo-lu-dong-tren-ban-tho-gia-tien-vao-nam-1985-6909.jpg
مراسم عروسی نویسنده، پشت سر او یک مشعل عود برنزی روی محراب خانوادگی در سال ۱۹۸۵ قرار دارد.

پدربزرگم هر سال قبل از روز فرستادن خدایان آشپزخانه به بهشت ​​(۲۳ دسامبر)، ترتیب برق انداختن مجموعه بخورسوز را می‌داد. او می‌گفت: مجموعه بخورسوز نشان دهنده قدردانی از اجداد و خانواده است، بنابراین باید هنگام لمس آن بسیار مراقب باشیم. عمویم از مجموعه بخورسوز، یعنی پایه، بدنه و درب آن، مراقبت می‌کرد. من بزرگترین نوه بودم، بنابراین دو چراغ به من سپرده شد. برادر کوچکترم تمیزکاری را انجام می‌داد، برادر دیگر لیمو می‌چید، زیراندازها را پهن می‌کرد...

پدربزرگم با احترام سه عود روشن کرد تا اجدادش را مطلع کند و اجازه خواست تا عودسوز را از جایش جابجا کند. بعد از اینکه عودسوزها تمام شدند، پدربزرگم با احترام هر قسمت از محراب را پایین آورد و آن را روی حصیر وسط خانه گذاشت. او درب عودسوز را که مجسمه تک شاخ روی آن بود، برداشت و به دنبال آن دو مهره آرکا را که در کنار عودسوز قرار داشتند، برداشت. از آنجایی که بدنه عودسوز از یک بلوک برنزی یکپارچه ریخته شده بود و بسیار سنگین بود، او با هر دو دست آن را بلند کرد و به عمویم داد. در نهایت، پایه‌ای برای قرار دادن عودسوز وجود داشت.

در مورد من، او دو چراغدان داد.

کار شروع شد. برادرم یکی یکی، هر کدام از وسایل را در لگن آبی که در نزدیکی بود، گذاشت تا گرد و غباری که در طول سال عبادت روی آنها جمع شده بود، پاک شود.

پدربزرگم روغن جلا را در یک کاسه ریخت. روغن در یک ظرف آلومینیومی کوچک قرار داشت که روی قسمت بیرونی آن تصویری از یک اسب شاخدار و یک مجمر برنزی نقاشی شده بود. مایع خاکستری، رقیق و بوی تند و ناخوشایندی داشت. من همانطور که پدربزرگم گفته بود عمل کردم: برای جلا دادن یک مجمر برنزی، باید از دست خالی استفاده کنی. زیرا فقط با دست خالی می‌توان یک مجمر برنزی را به طور مؤثر جلا داد.

اول، یک تکه پارچه را دور نوک انگشتم پیچیدم، آن را در روغن فرو بردم و به طور یکنواخت روی آن مالیدم. در این مرحله، فقط یک رنگ خاکستری تیره دیدم که هر قسمت را پوشانده بود. او گفت هر چه رنگ تیره‌تر باشد، بعداً براق‌تر خواهد بود زیرا مواد شیمیایی، کدری لایه مسی را از بین برده بودند. حدود سی دقیقه طول کشید تا فرآیند روغن‌کاری کامل شود. من و سه برادرزاده‌ام منتظر خشک شدن روغن ماندیم تا کار اصلی را شروع کنیم.

بدنه چراغ لبه‌های تیزی ندارد، بنابراین تنها چیزی که نیاز داریم یک پارچه تمیز است و با نیروی زیاد، آن را بارها و بارها از بالا به پایین در جهت مخالف می‌چرخانیم تا رنگ طلایی براق مس ظاهر شود. به نظر آسان می‌آید، اما وقتی آن را صیقل می‌دهیم، فقط چند دقیقه آن را می‌مالیم و دست‌هایمان خسته می‌شود. او با دقت نگاه کرد و نقاطی را که نیروی اصطکاک کم بود، نشان داد و به ما یادآوری کرد که دوباره این کار را انجام دهیم زیرا آن نقاط دیگر نمی‌درخشیدند و تلاش ما بی‌فایده بود.

وقتی به آنجا رسید، انگار می‌دانست بچه‌هایش خسته‌اند، به مادربزرگم یادآوری کرد که برای کمی استراحت، مقداری کیک، مربا و نوشیدنی بیاورد. مربا را برداشتم و در دهانم گذاشتم. شیرینی شکر و عطر مربا نمی‌توانست بر بوی تند لاکی که در دستانم خیس شده بود، غلبه کند. هنوز خوشحال بودم.

برادرم هر کدام از وسایل را برای خشک شدن زیر نور خورشید می‌برد. او می‌گفت وقتی نور خورشید از آنها منعکس می‌شد و به شدت می‌تابید، کار تمام بود. اگر به اندازه کافی روشن نبود، باید چند لیمو از باغچه می‌چیدم، آب آنها را به طور یکنواخت رویشان می‌ریختم، می‌گذاشتم خشک شوند و سپس دوباره آنها را محکم پاک می‌کردم تا به درخشندگی دلخواه برسم.

در مورد مهره آرکا و اسب شاخدار، این دو شیء کوچک به نظر می‌رسند اما در واقع صیقل دادن آنها بسیار دشوار است زیرا صنعتگران آنها را با زوایای زیادی می‌سازند؛ چنگال‌ها، نیش‌ها... مهره آرکا هم ساقه دارد و هم دو برگ، بنابراین اگر مراقب نباشید، دستتان فوراً خونریزی خواهد کرد.

پدربزرگم آن را با دقت بررسی کرد و سپس شخصاً آن را روی محراب چید. او دوباره عود روشن کرد، انگار می‌خواست به اجدادش اطلاع دهد که کار تمام شده است. حالا نوبت مادربزرگم بود که گل‌ها و میوه‌ها را بچیند تا مجموعه کامل شود. او گفت که نباید در تمام طول سال، فقط به خاطر ترس از گرد و غبار، عودسوز و چراغدان را با کیسه‌های پلاستیکی بپوشانیم. نباید کسی را برای انجام این کار استخدام کنیم زیرا اینها اقلام عبادت هستند و استخدام کسی برای انجام این کار به اندازه احترام به خانواده محترمانه نخواهد بود. عودسوز روشن، عشق فرزندان و نوه‌ها را به پدربزرگ و مادربزرگشان نشان می‌دهد.

le-cuoi-them-phan-long-trong-voi-doi-den-chay-sang-tren-bo-lu-dong-4355.jpg
مراسم عروسی با یک جفت شمع روشن بر روی یک عودسوز برنزی، رسمی‌تر و باشکوه‌تر برگزار می‌شود.

بعد از فوت پدربزرگ و مادربزرگم، دیگر بچه ها و نوه ها برای برق انداختن عودسوز قبل از عید تت، دور هم جمع نمی شدند، چون بچه ها و نوه ها از مواد شیمیایی که به پوستشان آسیب می رساند می ترسیدند و فقط چند صد هزار دلار برای داشتن یک عودسوز براق خرج می کردند. سال هایی بود که عودسوز نزدیک عید تت برق می افتاد.

شخصاً نمی‌توانستم جلوی خودم را بگیرم و احساس غم نکنم، چون می‌دانستم لحظه‌ی دور هم جمع شدن برای استقبال از سال نو برای همیشه از دست رفته است. وقتی داستان دور هم جمع شدنمان برای برق انداختن عودسوز برنزی برای استقبال از سال نو را برای فرزندانم تعریف کردم، پرسیدند: «بابا، چرا اینقدر سخت کار کردی؟». من جواب دادم: «حالا، حتی اگر می‌خواستی خیلی سخت کار کنی، نمی‌توانستی! همه چیز تبدیل به یک خاطره شده است...».

جایی بعد از عود خوشامدگویی به سال نو، تصویر پدربزرگم را می‌بینم که در کنار فرزندان و نوه‌هایش از بهار لذت می‌برد.

لو هو نهان

آدرس: بخش 2، سا دک سیتی، دونگ تاپ

ایمیل: nhnhan1961@gmail.com



منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

خرمالوهای خشک‌شده در باد - شیرینی پاییز
یک «کافی شاپ مخصوص ثروتمندان» در کوچه‌ای در هانوی، هر فنجان قهوه را ۷۵۰،۰۰۰ دونگ ویتنامی می‌فروشد.
موک چائو در فصل خرمالوهای رسیده، هر کسی که می‌آید مبهوت می‌شود
گل‌های آفتابگردان وحشی، شهر کوهستانی دا لات را در زیباترین فصل سال به رنگ زرد درمی‌آورند.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

جی-دراگون در طول اجرایش در ویتنام، با استقبال پرشور تماشاگران مواجه شد.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول