Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

زنانی که ویتنام را به جهان معرفی کردند: نمی‌خواهم در یک مکان به دنیا بیایم و بمیرم...

Báo Nhân dânBáo Nhân dân22/05/2023

دیم که در منطقه‌ای کوهستانی در استان باک کان متولد شده بود، کودکی در مه بود. بزرگترین آرزوی دیم در سن ۱۶ سالگی این بود که بیرون برود و دنیا را ببیند: «نمی‌خواهم در یک مکان متولد شوم و در همان مکان بمیرم.» در سال ۲۰۲۳، او اولین کارگردان زن ویتنامی شد که یک مستندش نامزد جایزه اسکار شده است.

«فرزندان مه» اولین مستند بلند ویتنامی است که نامزد اسکار ۲۰۲۳ می‌شود.

این فیلم توسط یک کارگردان زن متولد ۱۹۹۲ - ها له دیم - کارگردانی شده است. دیم مانند شخصیتش، یک اقلیت قومی است.

او فیلمبرداری فیلم «کودکان در مه» را در سال ۲۰۱۷ آغاز کرد و آن را در اواخر سال ۲۰۲۱ به پایان رساند. پیش‌نویس فیلم در ۳.۵ سال فیلمبرداری شد. ترجمه فیلم همونگ به ویتنامی و انگلیسی ۴ ماه طول کشید. مراحل پس از تولید، بررسی پیش‌نویس و تدوین اولیه بیش از ۶ ماه طول کشید. در مرحله بعد، فیلم برای ۱.۵ ماه دیگر برای پس از تولید، میکس و اصلاح رنگ به تایلند فرستاده شد که حدود ۲ هفته طول کشید.

۵ سال در ازای یک فیلم ۹۰ دقیقه‌ای. ها له دیم کارگردان و همچنین تنها فیلمبردار فیلم «آن کودکان در مه» است.

«طبیعیه» - دیم ساعت ۲ بعد از ظهر داشت به رشته فرنگی توی کاسه‌اش نوک می‌زد و ریزریز می‌خندید. هم ناهار بود و هم مصاحبه‌اش با مطبوعات.

پ‌وی: دیم، فیلم «بچه‌ها در مه» درباره چه داستانی است؟

کارگردان ها له دیم: این فیلم درباره دی، یک دختر ۱۳ ساله از خانواده همونگ است. دی در ساپا، لائو کای زندگی می‌کند. من می‌خواستم با دنبال کردن زندگی دی از زمانی که دختر کوچکی بود تا زمانی که بزرگ شد، درباره ترس، تنهایی و فقدان یک کودک در حال رشد، درباره اینکه چگونه دوران کودکی از بین می‌رود، صحبت کنم.

من به طور اتفاقی با دی آشنا شدم. وقتی به ساپا رفتم، پیش خانواده دی ماندم. دی از من دعوت کرد که با دوستانش به دامنه تپه‌ها بروم. دی مثل من است. وقتی من هم سن دی بودم، من هم دوستانی داشتم. اما تا پایان کلاس نهم، همه دوستانم ازدواج کردند. در عروسی، من غذا خوردم و گریه کردم. نفهمیدم چرا دوستانم اینقدر زود ازدواج کردند.

دوران کودکی دی، درست مثل دوران کودکی من، به سرعت می‌گذرد. ​​بنابراین می‌خواهم فیلمی بسازم که معصومانه‌ترین و پاک‌ترین چیزهای کودکی را به تصویر بکشد.

آن روز، از دی پرسیدم:

- دی، میشه دی رو دنبال کنی و از دی فیلم بگیری تا دی بزرگ بشه تا بفهمی چرا دی بزرگ میشه؟

- اما آیا فیلم شما می‌تواند دی را از زمانی که بزرگ شده به زمانی که کودک بوده، بیاورد؟

پ‌و: اما آیا «کودکان در مه» یک داستان ناب است؟ یادم می‌آید یکی از حضار فریاد زد: خشونت خیلی زیاده!

کارگردان ها له دیم: درست است. در ابتدا فکر می‌کردم دوران کودکی دی پاک و بی‌آلایش بوده است. اما با بزرگ شدن دی، فشارهای ارزش‌های سنتی و مدرن وارد شد. این فشارها باعث شد دوران کودکی او ناپدید شود.

دی به عنوان یک اقلیت قومی، فشار زیادی را تحمل می‌کند. حتی رفتن به مدرسه و شرکت در امتحانات به زبان ویتنامی نیز یک فشار است. زیرا دی با زبان همونگ بزرگ شده است.

در سال ۲۰۱۸، من شاهد بودم که دی را از همسرش جدا کردند. صحنه‌ی خشونت‌آمیزی بود. این اتفاق نقطه‌ی عطفی در گذار دی از یک کودک به یک زن بود. دی باید نقش یک زن بالغ را بازی می‌کرد. او باید به همه توضیح می‌داد که چرا هنوز نمی‌خواهد ازدواج کند؟ چرا می‌خواست ادامه تحصیل دهد؟

قبلاً فکر می‌کردم که همسرکشی فقط یک افسانه است. اما وقتی با دی و پسرعموهایش آشنا شدم - افرادی که همسرکشی را تجربه کرده بودند - بیشتر آنها خیلی ترسیده بودند. همسرکشی یک کابوس است.

پ‌وی: چرا دیم اسم فیلم را «کودکان در مه» گذاشت؟

کارگردان ها له دیم: این اسم توسط هیو - مشاور من - پیشنهاد شد. اما این اسم من را به یاد ترسم از مه در کودکی می‌اندازد.

من در یک خانه‌ی خاکی که در دل جنگل جا خوش کرده زندگی می‌کنم. جاده‌ی مدرسه خیلی کوچک و باریک است. زمستان که از راه می‌رسد، به محض اینکه از خانه بیرون می‌روم، جاده‌ی مدرسه ناپدید می‌شود. مه خانه‌ام را احاطه کرده است. مدام فکر می‌کنم دیوار سفیدی روبرویم است که نمی‌توانم از آن عبور کنم. چه کسی می‌داند چه چیزی در انتظارم است؟ ۴ یا ۵ روز مدرسه را از دست دادم و به پدر و مادرم دروغ گفتم: مریض بودم.

جرات ندارم بگویم که از مه می‌ترسم.

اما پدر و مادرم مدام مرا مجبور می‌کردند که به مدرسه برگردم، بنابراین مجبور شدم خانه را ترک کنم. شجاعتم را جمع کردم و راه افتادم، چون متوجه شدم که اگر کمی جلوتر بروم، راه هموارتر می‌شود. اگر به همین منوال ادامه دهم، جاده‌ی پیش رو را خواهم دید.

پی‌وی: آیا این همان احساسی است که دی دارد؟

کارگردان ها له دیم: احتمالاً همین‌طور است.

من این حس را درک می‌کنم که نمی‌دانم برای آینده‌ی دی چه کار کنم.

پ‌و: دیم از یک خانه کوچک در جنگل نام برد. خب، دیم اهل کجا بود و چطور بزرگ شد؟

کارگردان ها له دیم: من در یک روستای بسیار کوچک در کوه‌های شمال ویتنام به دنیا آمدم. خانه من در انتهای یک دره است. خانه از خاک ساخته شده، با دیوارهای بامبو و سقف نخل. در طول تعطیلات تابستانی، وقتی به مدرسه نمی‌رفتم، برایم طبیعی بود که یک یا دو ماه غریبه‌ای را نبینم. زندگی کاملاً منزوی‌ای داشتیم، تا حدودی شبیه به زندگی دی.

پ‌و: دی هم دختر است، دیم هم دختر است. با پیشینه‌ها و نقاط شروع مشابه، نظر شما در مورد زندگی دختران اقلیت‌های قومی چیست؟

کارگردان ها له دیم: هنگام فیلمبرداری و زندگی با خانواده دی، متوجه نکته ساده‌ای مثل این شدم: یادگیری برنامه به زبان ویتنامی برای یک دختر اهل همونگ بسیار دشوار است. فکر می‌کنم این یک مشکل رایج برای کودکانی مثل من و دی است.

گاهی دی به من می‌گفت:

- خواهر، احساس می‌کنم نمی‌تونم یاد بگیرم. احساس می‌کنم نمی‌تونم انجامش بدم.

- دور و بر دی، زن‌های زیادی نیستند که به جاهای دور سفر کرده باشند، درس خوانده باشند. اما دی می‌تواند به تو، به معلمش نگاه کند. چون ما هم زمانی بچه بودیم، می‌توانیم، چرا دی نتواند؟

سپس کودکانی مانند دی با موانع فرهنگی و اقتصادی روبرو می‌شوند. شاید محرومیت. شاید گرسنگی.

در زمستان، بچه‌ها سردشان می‌شود و گرسنه‌اند. حتی در مدارس شبانه‌روزی با بودجه‌ی خوب، غذا کافی نیست. بسیاری از بچه‌ها هنوز برای رفتن به مدرسه صبحانه نمی‌خورند.

به عنوان اقلیت‌های قومی، لهجه‌های آنها کمی نامفهوم است. وقتی بیرون می‌روند، آنقدر مورد تبعیض قرار می‌گیرند که خجالت می‌کشند و دیگر نمی‌خواهند به مدرسه بروند.

ازدواج زودهنگام در برخی مناطق نیز یک مانع است. چیزهای کوچکی از این قبیل وجود دارد.

پ‌و: آیا این چیزهای کوچک تأثیر بزرگی دارند؟

کارگردان ها له دیم: بله، بسیاری از دانش‌آموزان ترک تحصیل کردند.

پ‌و: وقتی این پروژه را شروع کردم، فقط ۲۵ سال داشتم. احتمالاً کار آسانی نبود. خب، با چه مشکلاتی روبرو شدم؟

کارگردان ها له دیم: وقتی تازه شروع به کار کردم، خیلی به آینده فکر نمی‌کردم. اگر می‌خواستم فیلم بسازم، فقط امیدوار بودم که فیلم بسازم.

آن زمان: اگر چیزی کم دارید، آن را قرض بگیرید. اگر چیزی را نمی‌دانید، در مورد آن سوال کنید. اگر دوربین ندارید، آن را قرض بگیرید. اگر سه پایه ندارید، آن را قرض بگیرید. اگر کسی چیزی دارد، من آن را قرض می‌گیرم.

بعدشم پول سفر و اقامت اونجا زیاد نیست. من خونه دی موندم، پدر و مادر دی هیچ پولی نگرفتن. پدر دی هم گفت:

- ما در خانه برنج داریم. شما می‌توانید هر چه می‌خواهید بخورید بخرید و بپزید.

در واقع، حتی اگر می‌خواستی غذا بخوری، چیزی برای انتخاب وجود نداشت. در فروشگاه مواد غذایی، فقط بادام زمینی و ماهی خشک و به ندرت تخم مرغ وجود داشت. در لوکس‌ترین روزها، گوشت خوک تازه هم پیدا می‌شد. بنابراین این چیزها قیمت زیادی نداشتند!

پرهزینه‌ترین بخش، مراحل پس از تولید و تدوین است.

پ‌وی: بعد از ۵ سال دنبال کردن شخصیت و ساخت فیلم، سختی‌های دیم فقط همین‌قدر کوتاه بود؟

کارگردان ها له دیم: همین.

فکر کردم اگر فقط روی بدبختی‌ام تمرکز کرده بودم، هرگز نمی‌توانستم فیلم را بسازم. واقعاً! من فقط روی ساختن فیلم تمرکز کردم. داشتن یک فیلم خوشبختی است!

یادم می‌آید وقتی داشتم دوچرخه‌سواری یاد می‌گرفتم، پدر و مادرم به من یاد دادند: هر جا که چشمت باشد، همان‌جا خواهی رفت. اگر فقط به چاله‌ها نگاه کنی، قطعاً توی آن‌ها خواهی افتاد! من فقط به چیزی که می‌خواهم نگاه می‌کنم.

علاوه بر این، فکر می‌کنم خیلی سخت است که مدام از این و آن چیزی بخواهی وقتی هنوز هیچ کاری نکرده‌ای. من هر کاری که از دستم بربیاید انجام می‌دهم، تمام تلاشم را می‌کنم، تمام تلاشم را می‌کنم. من اگر سخت کار کنم، فیلمی خواهم داشت، صرف نظر از اینکه خوب باشد یا بد.

مواقعی بود که هنگام تدوین خیلی گیج می‌شدم. ایده اولیه اینطور بود، اما آیا واقعاً می‌توانست انجام شود؟ خیلی می‌ترسیدم.

ترسیدم اما با این حال مجبور بودم این کار را انجام دهم چون فیلم بیش از ۳ سال فیلمبرداری شده بود!

پ‌و: آیا تا به حال کسی گفته است که دیم در دنبال کردن چیزی لجباز یا سرسخت است؟

کارگردان ها له دیم: لجباز؟ لجبازی یک ویژگی شخصیتی است.

یادم می‌آید وقتی ۱۶ سالم بود، پدر و مادرم یک تخت آویز به پای درختی آویزان کرده بودند. شب‌ها، اغلب بیرون می‌رفتم تا روی تخت تاب بخورم و به آسمان نگاه کنم. در حومه شهر، ستاره‌ها و ماه‌های زیادی وجود داشت. آسمان همیشه از نور می‌درخشید. احساس می‌کردم زندگی انسان خیلی کوچک است. در چنین زندگی‌ای، می‌خواستم برای دیدن چه چیزی به دنیای بیرون بروم؟ نمی‌خواستم در یک مکان به دنیا بیایم و در همان مکان بمیرم.

اما برای بیرون رفتن چه باید کرد؟ برو دانشگاه. برو دانشگاه و بعد فیلم بساز.

پ‌و: وقتی شروع به مستندسازی کردید، آیا دیم انتظاراتی در مورد شغل یا درآمد برای خودتان تعیین کرده بود؟

کارگردان ها له دیم: اگر می‌خواستم واقعاً ثروتمند شوم، حرفه‌ای را دنبال می‌کردم که بتواند پولساز باشد. اما چیزی که می‌تواند علاقه من را ارضا کند، ساخت مستند است.

بعد از فارغ‌التحصیلی، شغلی با حقوق نسبتاً خوب پیدا کردم. اما متوجه شدم: مهم نیست چقدر پول داشته باشم، همه‌اش را خرج می‌کنم. مهم نیست چقدر پول کم داشته باشم، همه‌اش را خرج می‌کنم. مهم نیست چقدر پول کم داشته باشم، زندگی‌ام فقط کمی بدبختانه‌تر است.

زندگی با پول کمتر و توانایی فیلم ساختن بهتر است.

من قادر خواهم بود به دیگران گوش دهم، آنها را درک کنم و در دنیای آنها زندگی کنم.

وقتی در دنیای همه زندگی می‌کنم، احساس می‌کنم زندگی دیگری را می‌گذرانم.

من متوجه شده‌ام که یک مستند همیشه فرصتی برای گفتگو با مردم فراهم می‌کند. من همیشه حتی وقتی برای سومین بار آن را تماشا می‌کنم، چیز جدیدی در آن پیدا می‌کنم.

پ‌و: برای کارگردان مستند بودن، به نظرت زن بودن راحت‌تره یا مرد بودن؟

کارگردان ها له دیم: برای زن‌ها راحت‌تره!

وقتی خارجی‌ها می‌پرسند، آیا ویتنام کارگردان مستند زن زیادی دارد؟ من جواب می‌دهم بله، آنها بسیار متعجب می‌شوند. البته کارگردان زن بودن هم سختی‌های خاصی دارد. مثلاً من آنقدر قوی نیستم که بتوانم یک دوربین ۴-۵ کیلویی را نگه دارم. اما در عوض، کارگردانان زن بسیار سخت‌کوش و دقیق هستند.

زنان همچنین از مردان احساسات خود را بهتر بیان می‌کنند، بنابراین مردم دوست دارند بیشتر با آنها صحبت کنند. این نقطه قوت زنان هنگام ساخت مستند است.

پ‌و: نامزد شدن در بین ۱۵ فیلم برتر اسکار بهترین مستند، رویدادی بی‌سابقه در ویتنام است. دیم وقتی ایده‌اش به دنیا عرضه می‌شود، چه احساسی دارد؟

کارگردان ها له دیم: خیلی خوشحال و مفتخرم.

فیلم «کودکان در مه» در هلند اکران شد، نه در ویتنام. خیلی‌ها آن را دوست داشتند. خیلی‌ها هم آن را دوست نداشتند. بعضی‌ها شوکه شدند. خیلی‌ها بعد از تماشای آن سینما را ترک کردند. چون فیلم برای احساساتشان زیادی خشن بود.

بعد از نمایش فیلمم در جشنواره‌های فیلم خارج از کشور، کمی اعتماد به نفس بیشتری دارم. ساخت و فیلمبرداری: من می‌توانم همه کارها را انجام دهم.

آوردن فیلم‌های ویتنامی به بازار بین‌المللی نیازمند مشارکت بسیاری از فیلمسازان داخلی است، نه فقط یک نفر. وقتی در هلند بودم، فقط می‌خواستم به ویتنام برگردم. چون به وضوح می‌دیدم که در ویتنام مفیدتر هستم. می‌خواستم کارهای کوچکی انجام دهم، داستان‌ها، زندگی‌ها و افرادی را روایت کنم که معمولاً هیچ‌کس به آنها توجه نمی‌کرد.

فیلمسازی به من کمک می‌کند تا به عنوان یک فرد و از نظر حرفه‌ای رشد کنم. چون از زندگی اطرافم، از دی و خانواده‌اش یاد می‌گیرم. یاد می‌گیرم تا بتوانم به ساختن فیلم‌های جدید ادامه دهم.

دیم حالا کارهایی را انجام داده که دیم ۱۶ ساله آرزویش را داشت. بعد از خودم پرسیدم، دیم حالا چه آرزویی خواهد داشت؟

  • سازمان تولید: ویت آن
  • اجرا توسط: تی اوین

Nhandan.vn


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

زیبایی مسحورکننده سا پا در فصل «شکار ابرها»
هر رودخانه - یک سفر
شهر هوشی مین در فرصت‌های جدید، سرمایه‌گذاری شرکت‌های FDI را جذب می‌کند
سیل تاریخی در هوی آن، از دید یک هواپیمای نظامی وزارت دفاع ملی

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

پاگودای تک ستونی هوا لو

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول