Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

سرنوشت فلاکت‌بار مردم در محله «فقر جمعی» در شهر هوشی مین

Báo Dân tríBáo Dân trí29/04/2024


کارگران خارج از کشور

«برای تعطیلات می‌روی خانه؟ هنوز نمی‌دانم می‌توانم بروم خانه یا نه. ببینیم امشب چقدر می‌توانم پول دربیاورم. الان هیچ پولی ندارم، فقط دلم برای خانه تنگ شده است.» این‌ها تماس‌های صبحگاهی چند زن ساکن خوابگاهی در کوچه ۱۷ کو گیانگ (ناحیه ۱، شهر هوشی مین) بود که باعث ناراحتی دیگران شد.

Những phận người khốn khổ ở xóm nghèo tập thể tại TPHCM - 1

خانم ل. در یک پانسیون اشتراکی (عکس: نگوین وی).

ساعت ۵ صبح، خانم ل. (۴۰ ساله) با کمتر از ۳ ساعت خواب از خواب بیدار شد. دیشب، او مجبور بود کاغذ برنج را برای فروش در سراسر شهر حمل کند و تا ساعت ۲ بامداد برنگشت. هر روز، زندگی او برای امرار معاش به همین منوال می‌گذشت و در یک چشم به هم زدن، ۹ سال گذشت، به اندازه‌ای که توان این زن با ۲ فرزند را تحلیل برد.

خانم ل. فروشنده کاغذ برنج است و در یک خانه اجاره‌ای در کوچه ۱۷ کو جیانگ زندگی می‌کند. خانم ل. که در یک خانه اشتراکی زندگی می‌کند، همیشه مجبور است هر روز صبح زود از خواب بیدار شود تا به بهداشت شخصی خود رسیدگی کند، زیرا خانه اجاره‌ای فقط ۲ حمام دارد.

هر روز، ساعت ۷ صبح، پانسیون شلوغ می‌شود. زنانی که مثل خانم ل. کاغذ برنج می‌فروشند، بیدارند و مشغول آماده کردن اجناسشان برای فروش هستند.

Những phận người khốn khổ ở xóm nghèo tập thể tại TPHCM - 2

زنان این پانسیون هر روز صبح زود از خواب بیدار می‌شوند تا اجناس مورد نیازشان را آماده کنند (عکس: نگوین وی).

آنها با هم نسبت خونی ندارند، اما یکدیگر را خواهر می دانند. آنها صبح و عصر چند ساعت همدیگر را می بینند و بقیه اوقات برای امرار معاش بیرون می روند، بنابراین هر روز فقط وقت دارند چند سوال از هم بپرسند.

خانم ل. در حالی که در یک ماهیتابه قدیمی سیر سرخ می‌کرد، ناگهان با پاشیدن روغن داغ روی دستش، اخم کرد. او گفت که این کار فقط سخت است، نه سرگرم‌کننده. اما برای کسب درآمد و فرستادن آن به خانواده‌اش، خانم ل. فقط چند ساعت در روز می‌خوابد و گرد و غبار، آفتاب و باران را در خیابان‌ها تحمل می‌کند.

خانم ل. با لبخند گفت: «گاهی آنقدر خسته بودم که همان طور نشسته کنار خیابان خوابم می‌برد. مشتری‌های ثابت می‌آمدند و اگر دلشان برای من می‌سوخت، خودشان کاغذ برنج را مخلوط می‌کردند و بدون اینکه من حتی متوجه شوم، پولش را می‌دادند. گاهی اوقات دیگر نمی‌توانستم تحمل کنم و مریض می‌شدم و در خانه می‌ماندم. مریض بودم اما فقط یک روز در خانه می‌ماندم، روز بعد باید سعی می‌کردم بیرون بروم و بفروشم.»

خانم ل. صبح‌ها برای امرار معاش کار می‌کند، شب‌ها به خانه می‌آید، روی زمین با ۳-۴ نفر دیگر می‌خوابد. اتاق تنگ، تاریک و گرم است، اما خانم ل. تحمل می‌کند، سعی می‌کند بخوابد و منتظر بماند تا صبح زودتر از راه برسد.

Những phận người khốn khổ ở xóm nghèo tập thể tại TPHCM - 3

خوابگاه دو طبقه دارد. طبقات به اتاق‌هایی برای آقایان و خانم‌ها تقسیم شده‌اند. طبقه دوم جایی است که زنانی که در خیابان کاغذ برنج می‌فروشند، می‌خوابند (عکس: نگوین وی).

وقتی هنوز در زادگاهش بین دین بود، در خانواده‌ای پرجمعیت با سنت کشاورزی بزرگ شد. خانم ل. در دوران کودکی نگران بود که پولی که به دست می‌آورد برای خوردن کافی نباشد، بنابراین تصمیم گرفت فرزندانش را پیش پدربزرگ و مادربزرگش بگذارد و برای امرار معاش به دنبال هموطنانش به شهر هوشی مین برود.

خانم ل. در اتوبوسی که از شهرش خارج می‌شد، با این فکر که از این به بعد باید فرزندانش را ترک کند و برای امرار معاش به تنهایی به مکانی غریب برود، احساس غم و اندوه کرد. در شهر، هر روز به یک اندازه سخت بود، خانم ل. با خود فکر می‌کرد که این سختی کی تمام می‌شود.

زندگی جرات رویاپردازی ندارد

حوالی ظهر، خانم هوین تی له (۶۶ ساله) در حالی که متفکرانه در گوشه‌ای نشسته بود و به زنانی که در همان پانسیون زندگی می‌کردند و خود را برای فروش بلیط آماده می‌کردند، نگاه می‌کرد، ۶۰ بلیط بخت‌آزمایی در دست داشت که نیمی از آنها فروخته نشده بود.

خانم لی در شهر متولد و بزرگ شده است. والدین او قبلاً در بازار کائو موئی (منطقه ۱) سبزیجات می‌فروختند و او و خواهر و برادرانش نیز برای کسب درآمد برای غذا، کارهای متفرقه انجام می‌دادند.

Những phận người khốn khổ ở xóm nghèo tập thể tại TPHCM - 4

خانم لی در حالی که درباره وضعیتش صحبت می‌کرد، ناگهان به فکر فرو رفت (عکس: نگوین وی).

دهه‌ها بعد، خانواده همچنان در فقر گرفتار بودند و هیچ بهبودی حاصل نشده بود. تا جایی که وقتی والدین و خواهر و برادرانش فوت کردند، خانم لی حتی خانه‌ای برای زندگی نداشت.

خانم لی که فکر می‌کرد سرنوشتش به اندازه کافی فلاکت‌بار است، ناگهان وقتی دید ازدواجش بی‌نقص نبوده، غمگین‌تر هم شد. او مجبور بود دختر نابینایش را به تنهایی بزرگ کند و تا الان در خوابگاه زندگی کند.

خانم لی بلیط بخت‌آزمایی می‌فروشد و پسرش گدایی می‌کند. او هر روز حدود ۶۰،۰۰۰ دانگ ویتنام درآمد دارد که برای سیر کردن دو نفرشان کافی است. در روزهای بارانی، وقتی بیمار است و نمی‌تواند چیزی بفروشد، خانم لی سعی می‌کند برنج خیریه گدایی کند یا فقط یک وعده غذایی ساده برنج مخلوط با سس سویا می‌خورد.

Những phận người khốn khổ ở xóm nghèo tập thể tại TPHCM - 5

مسکن جمعی در وسط شلوغ‌ترین منطقه ۱ در شهر هوشی مین (عکس: نگوین وی).

خانم لی با دیدن دختر نابینایش که سرگردان بود و از رهگذران پول گدایی می‌کرد، دلش شکست، اما چاره دیگری نبود. هر روز که دخترش دیر به خانه می‌آمد، خانم لی نمی‌توانست آرام بنشیند.

او به طور خصوصی گفت: «بارها دراز می‌کشم و گریه می‌کنم و خودم را به خاطر داشتن چنین زندگی فلاکت‌باری سرزنش می‌کنم. اما بعد از گریه کردن، گریه کردن را متوقف می‌کنم، چون باید یاد بگیرم که آن را بپذیرم. اگر به شکایت کردن ادامه دهم، زندگی‌ام تغییر نخواهد کرد.»

وقتی خانم ل. و خانم لی درباره رویاهایشان صحبت می‌کردند، فقط لبخند می‌زدند و می‌گفتند: «حالا ما هر طور که شده قبول می‌کنیم، داشتن پول برای گذران زندگی و مراقبت از خانواده بیش از حد کافی است.»

Những phận người khốn khổ ở xóm nghèo tập thể tại TPHCM - 6

کارگران فقیر در اتاق‌های اجاره‌ای تنگ و کوچک در مرکز شهر زندگی می‌کنند (عکس: نگوین وی).

آرزوی خانم ل. ساده به نظر می‌رسد، اما آرزوی اکثر کارگران فقیر ساکن در این خوابگاه است. دهه‌ها پیش، آنها آرزوی خرید خانه یا داشتن پول کافی برای سفر را داشتند. اما اکنون، بزرگترین رویای آنها داشتن پول کافی برای خرید غذا و گذراندن روز است.

به گفته خانم نگوین تی چین (۷۹ ساله)، صاحبخانه، بیش از ۱۰ نفر اینجا زندگی می‌کنند. خانم چین به طور محرمانه گفت که خانواده‌اش وضع مالی خوبی ندارند. خانم چین و همسرش با دل‌سوزانی نسبت به کارگران فقیر، با اکراه کل خانه را در کوچه خیابان کو جیانگ اجاره کردند و آن را به قیمت ۲۰،۰۰۰ دونگ ویتنامی در روز به آنها اجاره دادند.

Những phận người khốn khổ ở xóm nghèo tập thể tại TPHCM - 7

خانم چین گفت افرادی که اینجا اقامت دارند، همگی کارگران فقیری هستند که برای امرار معاش به انواع کارها دست می‌زنند (عکس: نگوین وی).

خانم چین همچنین یک مغازه سبزیجات و میوه فروشی در طبقه پایین باز کرد و برای گذران زندگی روزانه پول پس انداز می کرد.

خانم چین گفت: «اینجا ما نه نسبت خونی داریم و نه اهل یک شهر هستیم، اما یک چیز مشترک داریم: ما فقیر هستیم. با اینکه پول زیادی نداریم، اگر کسی در تنگنا باشد، کسی هست که کمک کند. همین که یک کاسه برنج یا یک تکه گوشت به هم بدهیم کافی است تا آرامش پیدا کنیم.»



منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

زیبایی مسحورکننده سا پا در فصل «شکار ابرها»
هر رودخانه - یک سفر
شهر هوشی مین در فرصت‌های جدید، سرمایه‌گذاری شرکت‌های FDI را جذب می‌کند
سیل تاریخی در هوی آن، از دید یک هواپیمای نظامی وزارت دفاع ملی

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

پاگودای تک ستونی هوا لو

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول