شادی پدر و مادر شدن پس از ۱۱ سال انتظار یک زوج سرباز مرزی
بیش از یک دهه جستجوی مرزبان وانگ آ چوا و دختر بچه همونگ، لی تی شیا، برای یافتن فرزندشان، اکنون با خوشبختی استقبال از دو فرشته کوچک دوست داشتنی پاداش گرفته است.
خانهی کوچکی که زمانی تنها بود، اکنون پر از خندهی کودکان شده است و به ناامیدکنندهترین احساسات در سفر برای یافتن فرزندش پایان میدهد.
| خانواده مرزبان وانگ آ چوا و دختر همونگ، لی تی شیا |
سرگرد وانگ آ چوا، مرزبان پست مرزی مونگ موئون، دین بین و خانم لی تی شیا در سال ۲۰۱۲ ازدواج کردند، اما خبر خوبی نبود.
تصور میشد که به دلیل ماهیت کارش، اغلب مجبور به سفر به دوردستها بود و زمان کوتاه مرخصی او به این معنی بود که این زوج زمان کمی برای با هم بودن دارند. پس از ۵ سال زندگی مشترک، هنوز هیچ خبری از فرزندشان نبود.
همه آنها در مورد داروهای باروری مشاوره گرفتند. آشپزخانه کوچک آنها پر از داروهایی بود که با آرزویشان برای داشتن یک خانواده کامل مرتبط بود.
آقای چوا و خانم شیا، به عنوان پسران ارشد خانواده، نه تنها با فشار بستگان روبرو بودند، بلکه با تعصب اجتماعی نیز روبرو بودند، جایی که اغلب زنان به خاطر نداشتن فرزند سرزنش میشدند.
شیا هر بار که از خانه بیرون میرود، سوالات آشنایی از همسایههایش میشنود: چرا بچهدار نمیشوی؟ چرا سالم به نظر میرسی و مریض نیستی اما هنوز بچهدار نشدهای؟ او همیشه خودش را سرزنش میکند و از خودش میپرسد، کی میتوانم مادر شوم؟
سالها بود که از جمعهای خانوادگی وحشت داشتند، نمیدانستند چگونه به اقوام و دوستانشان پاسخ دهند. آنها به بهانهی مشغلهی کاری از رفتن به خانه و مواجهه با درد و بلاتکلیفی طفره میرفتند.
با این حال، رویای پدر و مادر شدن هنوز در دل آنها شعلهور بود. آنها بر تمام موانع اقتصادی و شایعات غلبه کردند و همیشه برای پیدا کردن فرزند پول پسانداز میکردند.
هر دو سال، مقداری پول پسانداز میکنند، اگر کافی نباشد، از دوستانشان قرض میگیرند تا برای معاینه و دریافت مداخله علمی به هانوی بروند.
اگرچه آنها از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ در مکانهای مختلفی تحت درمان قرار گرفته بودند و دو دوره آییوآی و دو دوره آیویاف را پشت سر گذاشته بودند، اما بخت همچنان به آنها روی خوش نشان نمیداد. هر شکست، فضای خانه کوچک را سنگینتر میکرد.
آقای چوا و خانم شیا با این تصور که راه برای پیدا کردن فرزند بسته شده است، خوش شانس بودند که در سال ۲۰۲۱، در برنامه حمایتی «گسترش عشق» برای سربازان نابارور، یک بسته حمایتی ۱۰۰٪ رایگان برای هزینههای IVF از بیمارستان آندرولوژی و ناباروری هانوی دریافت کردند.
برای دیگران، دریافت یک بسته حمایتی رایگان شادی بزرگی خواهد بود، اما خانم شیا قصد داشت این بسته حمایتی را به زوج دیگری بدهد. ترس از شکستهای قبلی هنوز او را احاطه کرده بود. با این حال، تشویق همسرش و غریزه مادرانهاش او را به موافقت ترغیب کرد.
این زوج سفر خود را برای یافتن فرزندشان، از دین بین تا هانوی، با غلبه بر احساس تهوع ناشی از حرکت و مسافت طولانی، ادامه دادند. این بار، آنها تصمیم گرفتند برای پنجمین بار تلاش کنند.
پس از انتقال جنین، آنها در هانوی ماندند تا منتظر نتایج باشند. وقتی خبر خوب بارداری خانم شیا را پس از ۱۱ سال انتظار دریافت کردند، باورشان نمیشد.
خانم شیا دستانش را به هم قلاب کرد و رو به شوهرش کرد و پرسید: «عزیزم، این حقیقت دارد؟» آقای چوا با احساسی وصفناپذیر از سرخوشی به همسرش نگاه کرد: «فقط باید خوب غذا بخوری، من همه چیز را درست میکنم.» در آن لحظه، هر دو اشک ریختند، اما اشک شادی بود، زیرا بالاخره به آن باور شکننده رسیده بودند.
آقای چوا و خانم شیا هرگز جرأت نمیکردند انتظار زیادی داشته باشند، اما این بار خبر خوب دو برابر دریافت کردند - آنها صاحب دوقلو شدند. سرگرد وانگ آ چوا نتوانست شادی خود را پنهان کند و از پزشکان و بیمارستان آندرولوژی و ناباروری هانوی برای اینکه به من و همسرم اجازه دادند پدر و مادر شویم، تشکر کرد.
با گذشت زمان، آنها کم کم به روز استقبال از فرزندانشان نزدیکتر میشدند. اولین باری که تصاویر سونوگرافی دو فرشته در حال رشدشان را دیدند و هر روز با آنها صحبت کردند، احساس کردند که تمام سختیهای گذشته کاملاً ارزشش را داشته است.
روزی که شیا در حال زایمان بود، چوا با اضطراب بیرون اتاق زایمان قدم میزد. وقتی برای اولین بار دو فرزندش را در آغوش گرفت، گریه کرد. سرانجام، پس از 10 سال جستجوی فرزندانش، او رسماً پدر دو فرزند دوستداشتنی شد.
خانم شیا، همسر یک مرزبان، اغلب مجبور بود وقتی شوهرش از خانه دور بود، تنهایی را تحمل کند. او روزهای طولانی تنها در خانه را به یاد میآورد، که فقط ساکت مینشستند و بازی بچههای خانواده را تماشا میکردند. خانم شیا گفت: «با دیدن بچههایی که از مادرشان میخواستند آنها را در آغوش بگیرد، از پدرشان میخواستند برایشان آبنبات بخرد، خیلی ناراحت شدم.»
اما حالا با آمدن دو فرشته کوچک، تنهایی گذشته از بین رفته بود. خانه کوچک پر از خنده بچه ها شده بود.
شما یاد میگیرید که چگونه از نوزاد خود مراقبت کنید، از حمام کردن او گرفته تا یادگیری از دوستان و اقوام، بنابراین احساس سردرگمی نمیکنید. هر روز برای لذت بردن از لحظات شگفتانگیز با فرزندانتان خیلی کوتاه است.
آقای چوا با خوشحالی گفت: «با نگاهی به مسیر درمان ناباروریمان در ده سال گذشته، من و همسرم حتی بیشتر از قبل عاشق یکدیگر هستیم. اشک و شادی وجود داشته، اما زمان ثابت کرده است که تمام تلاشهای ما ارزشش را داشته است.»
یازده سال انتظار برای فرزندی با آن همه غم و ناامیدی، اکنون به خاطرهها پیوسته است. آنها از خوشبختی جدیدی استقبال میکنند - خوشبختی یک زندگی خانوادگی کامل با دو فرزند خردسال.






نظر (0)