Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

خانه دوستم در خیابان لو چام است.

Việt NamViệt Nam30/01/2025


من منتقد ادبی، چو وان سون، را از اواخر دهه ۱۹۸۰ در دانشگاه تربیت معلم هانوی می‌شناسم، جایی که او تازه به عنوان مدرس پذیرفته شده بود.

خانه دوستم در خیابان لو چام است. عکس نویسنده و «دوست من» - چو وان سون در مراسم افتتاحیه «ستون شعر یادبود» که شعر معروف «بامبو ویتنامی» اثر شاعر نگوین دوی در سال ۲۰۱۷ بر روی آن حک شده است.

در این زمان، سان خانواده کوچکی در هانوی داشت. گهگاه، سان برای دیدار مادر پیر و خواهر و برادرانش به تان هوآ بازمی‌گشت. خانواده سان خواهر و برادرهای زیادی داشتند. پدرش وقتی سان تنها چند ماه داشت، زود فوت کرد. بعدها، خواهر بزرگترش نیز به دلیل بیماری زود فوت کرد و یک پسر از خود به جا گذاشت. اعضای باقی مانده شامل دو خواهر و دو برادر بودند. یک خواهر به عنوان کارمند دولت کار می‌کرد. یک برادر در ارتش بود و اکنون مرخص شده است. خانواده سان در اصل یک خانواده طبقه کارگر بودند. در گذشته، تقریباً تمام خانواده حرفه سفالگری را دنبال می‌کردند. وقتی برای اولین بار از خانه سان بازدید کردم، دیدم که مادر سان پیر است. دیگر هیچ کس در خانواده سان حرفه سفالگری را دنبال نمی‌کرد. تقریباً هیچ کس در روستا یا محله دیگر سفالگری نمی‌کرد. مادر سان گفت که اکنون حمل و نقل آسان شده است، مردم سفال‌های بت ترانگ و چو دائو را به داخل می‌آوردند، طرح‌های آنها متنوع و زیبا بود، بنابراین سفال لو چام نمی‌توانست رقابت کند و به همین سادگی، از بین رفت.

با بازی با سان، فهمیدم که زادگاه پدری سان در استان ها نام است. در گذشته، ها نام استانی فقیرنشین بود که در منطقه‌ای پست با مزارع برنج پوسیده قرار داشت. به دلیل فقر، بسیاری از مردم زادگاه خود را ترک کردند تا راهی برای امرار معاش پیدا کنند. پدر سان به تان هوآ رفت، در روستای سفالگری لو چام توقف کرد، سپس از صاحبان کوره خواست که برای آنها کار کند. بعداً با پیرزنی که از اهالی آنجا بود آشنا شد و عاشق او شد و زن و شوهر شدند. به قول طنزآمیز پروفسور تران کوک وونگ: "هر جا که زن باشد، فرهنگ هم هست." به همین دلیل است که یک محقق فرهنگی معتقد است که فرهنگ ویتنامی، فرهنگ مادر است. سان در لو چام متولد و بزرگ شد، عطر و فضای تان هوآ به طور طبیعی هنرمند - چو وان سان روشنفکر - را شکل داد. بعدها، سان با تخیل، شهود یا راهنمایی معنوی خود، با یک خودکار، پرتره‌ای از پدرش کشید. این تصویر، تصویر یک کشاورز جوان و سالم با چشمانی مصمم بود. اگرچه این فقط یک نقاشی بود، اما برادران و خواهران بزرگتر سان او را به خاطر شباهت بسیار زیادش به خودش تحسین می‌کردند. سان فرد با استعدادی بود. سان در طول زندگی‌اش طرح‌های پرتره زیادی، معمولاً از دوستان ادبی و معلمانی که دوستشان داشت، کشیده است. من، نویسنده این مقاله، نیز چند پرتره از سان کشیده‌ام و هنوز هم آنها را به عنوان یادگاری عزیز از دوست صمیمی‌ام گرامی می‌دارم.

از پسر پرسیده شد: «وقتی بچه بودی، مجبور بودی سفالگری کنی؟» پسر پاسخ داد: «بله» - «با این حال، من این کار را برای سرگرمی انجام می‌دادم. مادرم مرا مجبور به انجام این کار نمی‌کرد، اگر سعی می‌کردم این کار را انجام دهم، مرا از خود می‌راند. من دانش‌آموز خیلی خوبی بودم. و من کوچکترین فرزند بودم، بنابراین تمام خانواده مرا نازپرورده می‌کردند.» پسر گفت: «مادرم اینطور به نظر می‌رسید، اما او بسیار تندخو بود. وقتی به مدرسه می‌رفتم، حواس‌پرت بودم و دیر به خانه می‌آمدم و او فوراً مرا کتک می‌زد. در آن زمان، او از من بسیار عصبانی بود. وقتی به گذشته فکر می‌کنم، چون پدربزرگم زود فوت کرد و فقط مادربزرگم را برای بزرگ کردن تعدادی بچه باقی گذاشت، سختی‌ها او را نیز تندخو کرده بود.»... اینکه پسر می‌تواند این را بگوید، به این معنی است که مادرش را خیلی دوست داشت.

دهکده‌ی سان در امتداد سواحل کانال نها له، همانطور که مردم دهکده آن را صدا می‌زنند، واقع شده است. رودخانه کوچک، عمیق، با آب زلال و جریان قوی است. یک روز بعد از ظهر، سان مرا با موتورسیکلت در امتداد کانال به خاکریز رودخانه‌ی ما برد. وقتی به اسکله‌ای از کانال به ساحل رسیدیم، سان گفت که بن نگو ​​است. وای، این اسم بسیار اشرافی و اشرافی به نظر می‌رسد، اما چرا اینقدر ساده و فقیرانه به نظر می‌رسد؟ سان توضیح داد که در گذشته، هر بار که پادشاهان له به سرزمین اجدادی خود در تان بازمی‌گشتند، همگی از طریق رودخانه می‌رفتند. وقتی به این اسکله می‌رسیدند، همه قایق‌ها متوقف می‌شدند تا سربازان بتوانند پالان و پالانکو را حمل کنند تا پادشاه را به ساحل بیاورند.

با قدم زدن در امتداد کانال نها له از لو چام تا جایی که کانال به رودخانه ما می‌پیوندد، حدود چند کیلومتر طول می‌کشد. رودخانه‌ای وسیع نمایان می‌شود. آسمان پهناور و رودخانه طولانی است. به بالای رودخانه که نگاه می‌کنم، کوه هام رونگ را می‌بینم، جایی که یک پل افسانه‌ای از سال‌های جنگ با آمریکایی‌ها وجود دارد. ملودی‌های معمول دو تا دو تا از منطقه رودخانه تان در ذهنم طنین‌انداز می‌شوند. بالادست رودخانه ما متعلق به سون لا است، بالاتر تا لائوس. "رودخانه ما دور است، تای تین... / رودخانه ما یک آهنگ تک‌نفره می‌نوازد". ابیات تای تین شاعر کوانگ دونگ مانند یک تداعی ناگهانی طنین‌انداز می‌شوند. رودخانه ما در درون خود یک ذخیره فرهنگی از دین بین دارد که به سون لا جاری می‌شود، از لائوس عبور می‌کند و سپس تمام مسیر را به تان هوا می‌ریزد تا به دریا برسد. سان گفت، وقتی کودک بود، او و بچه‌های محله اغلب یکدیگر را دعوت می‌کردند تا از سد رودخانه ما بالا بروند. فقط برای بازی، بدون هیچ هزینه‌ای. بعدازظهرهایی بود که او مشغول بازی بود، ناگهان به یاد می‌آورد که تمام راه خانه را در حالی که هوا تاریک شده بود، می‌دوید. زمانی بود که دیر به خانه می‌آمدم و نزدیک بود از مادرم کتک بخورم. روی خاکریز بلند نشسته بودم و جریان رودخانه‌ی عظیم را تماشا می‌کردم، با خودم فکر می‌کردم، آیا تصویر این رودخانه‌ی بزرگ، میل مبهم رسیدن به افق‌های وسیع دوردست را در کودکی سان بیدار کرده است؟... بعدها، سان در سال ۱۹۷۸ در اولین مسابقه‌ی ملی ادبیات برای دانش‌آموزان ممتاز، جایزه‌ی اول را برد، سپس برای تحصیل به هانوی رفت و سپس معلم خوبی شد، یک NCPB عالی. بنابراین شاید بخشی از افق کودکی سان اکنون توسط سان فتح شده باشد.

خانه دوستم در خیابان لو چام است. در خیابان قدیمی لو چام، هنوز نرده‌های زیادی وجود دارد که با تکه‌های شکسته کوزه و گلدان ساخته شده‌اند... عکس: چی آن

خانواده‌ی سان، خواهر و برادر شوهرهای زیادی دارند، بنابراین آنها خیلی خوب آشپزی می‌کنند و می‌دانند چگونه انواع کیک‌ها و میوه‌های خاص را درست کنند. هر بار که او برای بازدید از هانوی به خانه برمی‌گردد، سان اغلب چیزهای زیادی را که مادر و خواهرانش برایش درست می‌کنند، با خود می‌برد. بان ته، بان نپ، بان چون با مواد گوشتی، میگو و ادویه‌های بی‌شماری وجود دارد. این کیک‌های خانواده‌ی سان همیشه طعم غنی و معطری دارند و او را سیر می‌کنند و هنوز هم هوس کیک‌های بیشتر می‌کنند. بعداً، هر بار که برای کار به تان هوآ برمی‌گردم، هیچ مغازه‌ای را پیدا نکرده‌ام که کیک و میوه‌هایی به خوشمزگی کیک‌ها و میوه‌های مادر و خواهران سان داشته باشد.

خاطره‌انگیزترین سوپ شیرین خوشمزه‌ای است که مادر سون می‌پزد. غذایی که سون تقریباً به آن معتاد شده، همین سوپ شیرین است. به نظر می‌رسد این سوپ شیرین از ملاس، برنج چسبناک لوبیا سبز، برنج چسبناک و با عطر زنجبیل درست شده است. وقتی در بشقاب سرو می‌شود، روی آن بادام زمینی و کنجد سفید پاشیده می‌شود. برای خوردن این سوپ شیرین، آن را با قاشق برنمی‌دارید، بلکه با چاقو آن را مانند گل میوه ستاره‌ای به شش قسمت برش می‌دهید و در دست می‌گیرید. خدای من، سوپ شیرین چسبناک و معطر به عطر زمین را در دست دارید و نمی‌توانید آن را فوراً در دهانتان بگذارید، اما هر تکه را با دقت می‌جوید، می‌خورید و بو می‌کشید تا جذابیت آن را کاملاً حس کنید.

من که بارها سان را تا خانه‌اش در لو چام دنبال کرده بودم، مورد محبت مادربزرگ و خواهر و برادرهایم نیز قرار گرفتم. هر بار که به زادگاهم و به هانوی برمی‌گشتم، سان همیشه برایم هدیه‌ای می‌آورد، گاهی می‌گفت از طرف مادربزرگم است، گاهی می‌گفت از طرف خواهرم است. چه قلب گرمی از طرف مادر و خواهرانم!

یادم می‌آید یک بار برای عیادت مادر بیمار سان، او را تا زادگاهش دنبال کردم. او بالای هشتاد سال داشت. چشمانش تار شده بود. گوش‌هایش دیگر نمی‌توانستند به وضوح بشنوند. تمایلی به بلند شدن نداشت، بنابراین بیشتر دراز می‌کشید. کنارش نشستم و از او سوال پرسیدم. او به سختی می‌توانست یک کلمه بشنود. وقتی قبل از رفتن برای خداحافظی با او وارد شدم، او نشست و خواهر سان را صدا زد: «آیا تا به حال کیک برنجی چسبناک به عنوان هدیه برای عمو گیا فرستاده‌اید؟» همه خندیدند. خواهر دوستم شوخی کرد: «تو عمو گیا را بیشتر از ما دوست داری!»...

آدم هیچ‌وقت نمی‌داند زندگی چه چیزی را برایش به ارمغان خواهد آورد. متأسفانه، دوستم به شدت بیمار شد و قبل از او از دنیا رفت. درست است که «برگ‌های زرد هنوز روی درخت هستند/ برگ‌های سبز به آسمان افتاده‌اند یا نه». روزی که او درگذشت، من به خانه رفتم تا برایش عود بسوزانم. وقتی آن خانه‌ی محبوب را ترک کردم، مدت زیادی تنها قدم زدم. در جاده‌های اطراف کوچه‌های باریک، دیوارها و نرده‌های خانه با تکه‌های شکسته‌ی کوزه‌ها، گلدان‌ها و کوزه‌های سفالی که روی هم انباشته شده بودند، ساخته شده بودند - بقایای عصر طلایی که روستای سفالگری تان معروف بود.

حالا هر بار که برای کار یا صرفاً برای بازدید و تفریح ​​به تان هوآ برمی‌گردم، اغلب به رستوران‌هایی می‌روم که کیک و سوپ‌های شیرین دارند تا طعم هدایای زادگاهم را که مادر و خواهر سان در آن زمان درست می‌کردند، پیدا کنم...

هانوی، اواسط زمستان، ۱۰ دسامبر ۲۰۲۴

قیمت



منبع: https://baothanhhoa.vn/nha-ban-toi-o-pho-lo-chum-237952.htm

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

«خلیج ها لونگ را از روی خشکی تحسین کنید» به تازگی وارد فهرست محبوب‌ترین مقاصد گردشگری جهان شده است.
گل‌های نیلوفر آبی که از بالا به رنگ صورتی درمی‌آیند
صبح پاییزی در کنار دریاچه هوان کیم، مردم هانوی با چشمانی خندان به یکدیگر سلام می‌کنند.
ساختمان‌های بلندمرتبه در شهر هوشی مین در مه فرو رفته‌اند.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

«سرزمین پریان» در دا نانگ مردم را مجذوب خود می‌کند و در بین 20 روستای زیبای جهان قرار دارد.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول