Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

«دکتر» در قلب مردم

مردم روستاهای دورافتاده استان گیا لای گهگاه مردی میانسال با هیکل قوی، پوست قهوه‌ای تیره، موهای بلند و رمانتیک و لبخندی درخشان را می‌بینند که سوار بر موتورسیکلتی قدیمی و با چمدان‌های فراوان ظاهر می‌شود. این مرد آقای لو کوک ترونگ، متولد ۱۹۷۵، ساکن دین هونگ وارد، استان گیا لای است.

Báo Thanh niênBáo Thanh niên18/10/2025

از عشق سرچشمه گرفته

آقای لو کواک ترونگ کار داوطلبانه خود را تقریباً 20 سال پیش آغاز کرد. این کار از افکار او در دوران دبیرستان، زمانی که با جذام آشنا شد، شروع شد. خود بیماران از درد این بیماری رنج می‌بردند، اندام‌هایشان به تدریج مفاصل خود را از دست می‌داد و قطع می‌شدند، چشمانشان نابینا می‌شد، بدنشان پوسته پوسته می‌شد... و همچنین همه از آنها می‌ترسیدند، آنها را تحقیر می‌کردند و از آنها دوری می‌کردند. از آن به بعد، او احساس کرد که بسیار خوش شانس‌تر از آن بیماران است، بنابراین آنها را به شیوه‌ای بسیار خاص دوست داشت و سپس به سراغ آنها رفت. در ابتدا، آنها هنوز خجالتی و ترسو بودند، اما سپس با متقاعد شدن از احساسات صادقانه آقای ترونگ، به تدریج مراقبت او را پذیرفتند. او به آنها کمک کرد تا زخم‌های خود را بریدند، بشویند و بانداژ کنند، موهای خود را کوتاه کنند، حمام کنند؛ سپس به آنها دارو داد، به آنها دستور داد و راهنمایی کرد که خود را مرتب و تمیز نگه دارند.

'Bác sĩ' trong lòng dân- Ảnh 1.

'Bác sĩ' trong lòng dân- Ảnh 2.

شادی بیمار هنگام ملاقات با آقای لو کوک ترونگ

عکس: دائو آن دوین

آقای ترونگ یک نوازنده آزاد است، شغل و درآمد او ثابت نیست. با این حال، هر وقت وقت داشته باشد، به تنهایی با موتورسیکلت خود به روستاهای اقلیت‌های قومی می‌رود تا در بسیاری از کارها به آنها کمک کند. روستاهایی که او بازدید می‌کند در سراسر استان پراکنده هستند، برخی چند ده کیلومتر از خانه او فاصله دارند، برخی صدها کیلومتر دورتر هستند، جاده‌ها بسیار دشوار هستند، به خصوص در فصل بارندگی. او اغلب به روستاهای دورافتاده با سطح تحصیلات پایین، به ویژه روستاهای جذامی، می‌رود زیرا تعداد کمی از مردم جرات رفتن به آنجا را دارند. گاهی اوقات او در حال کوتاه کردن مو برای سالمندان و کودکان دیده می‌شود، و گاهی اوقات او در حال توزیع دارو و غذا دیده می‌شود.

به طور خاص، رایج‌ترین تصویر، او را در حال ضدعفونی کردن، تمیز کردن زخم‌ها و تعویض بانداژ بیماران مانند یک پزشک واقعی نشان می‌دهد. وقتی برای اولین بار او را دیدم، به دلیل عمل‌های جراحی حرفه‌ای و ماهرانه‌اش، فکر کردم پزشک است. اما بعداً فهمیدم که او هرگز در هیچ مدرسه تخصصی تحصیل نکرده است. او دانش پزشکی خود را به صورت خودآموز از طریق کتاب‌ها و از پزشکان و پرستاران، زمانی که بیماران وخیم را از روستا به بیمارستان منتقل می‌کرد، آموخته است. با گذشت زمان، او تجربه کسب کرد، همین. او به همان سادگی که افکارش در مورد کاری که انجام می‌داد، می‌گفت، "همین".

پیش از این، آقای نگوین کوک ترونگ اغلب برای کمک به حدود دوازده روستا می‌رفت، اما اکنون، وضعیت سلامتی و مالی او اجازه نمی‌دهد که به حدود دوازده روستا کمک کند. شغل او پایدار نیست، اما او هر پنی را برای خرید دارو، تجهیزات پزشکی و غذا برای کمک به بیماران و فقرا پس‌انداز می‌کند. وقتی پولی برایش باقی نمانده باشد، از خانواده، اقوام و دوستانش کمک می‌خواهد، اما این اتفاق بسیار نادر است. او قصد دارد در آینده شغل خود را ترک کند تا زمان بیشتری را صرف بازدید از روستاهای جذامی و کمک به بیمارستان‌های کودکان و کمک به کودکان بیمار فقیر کند. اکنون، او فقط آرزوی سلامتی کافی برای ادامه مراجعه به مردم را دارد. او امیدوار است که مردم با قلبی باز و بدون ترس به افراد مبتلا به جذام نگاه کنند تا کمتر رنج ببرند.

'Bác sĩ' trong lòng dân- Ảnh 3.

'Bác sĩ' trong lòng dân- Ảnh 4.

آقای ترانگ در راه روستاهای جذامی‌ها

عکس: دائو آن دوین

سفر ادامه دارد

سفرهای ترانگ و کمک به بیماران آنقدر زیاد بود که دیگر حتی در موارد بسیار خاص، نام آنها را به خاطر نمی‌آورد. یک بار او به یک روستای بسیار دورافتاده مخصوص جذامیان رفت، آن روستا در آن سوی رودخانه آیون منزوی بود (جذامیان اغلب در مکان‌های دورافتاده خانه می‌ساختند، سپس سایر بیماران از آن باخبر می‌شدند، برای زندگی با آنها می‌آمدند و با گذشت زمان، آن روستا به روستایی تبدیل می‌شد که از سایر مناطق مسکونی جدا شده بود).

جاده به روستا بسیار دشوار بود، آقای ترونگ مجبور شد موتورسیکلت خود را رها کند و آن را در بوته‌های حاشیه جنگل پنهان کند، سپس پیاده برود، از کوه‌ها بالا برود، از رودخانه‌ها عبور کند تا به روستا برسد. مردم اینجا از هر نظر عقب مانده هستند. وقتی وارد روستا شد، با پسری با تب بسیار بالا و تشنج مواجه شد و وقتی مردم اینجا به شدت بیمار هستند، فقط یک شمن را دعوت می‌کنند اما او را به بیمارستان نمی‌برند. آنها گفتند که گیانگ (خدا) می‌خواهد کودک را ببرد. آنها دور کودک نشستند و منتظر ماندند تا نفسش بند بیاید. آقای ترونگ به سرعت داروی تب بر را بیرون آورد تا به کودک بدهد، اما بزرگسالان مانع او شدند. پس از متقاعد کردن او به هر طریقی، بالاخره دارو را برای دادن به کودک تهیه کرد.

آن شب، او در روستا ماند تا از نوزاد مراقبت کند، از آن مراقبت کند، به او فرنی و دارو بدهد. صبح روز بعد، تب نوزاد پایین آمده بود و او بیدار بود. وقتی ترونگ آنجا را ترک کرد، روستاییان گفتند که در واقع گیانگ نوزاد را با خود برده است، اما او نوزاد را نگه داشته است، بنابراین از این به بعد او باید پدر نوزاد باشد. او پذیرفت و رفت. پس از آن، او به روستاهای دیگر رفت و دیگر هرگز برنگشت. چند سال بعد، ترونگ به طور تصادفی دوباره نوزاد را در روستایی در این طرف رودخانه آیون دید. نوزاد به سمت او دوید تا او را در آغوش بگیرد و او را آما (پدر) صدا زد. اشک‌های شادی ترونگ جاری شد.

'Bác sĩ' trong lòng dân- Ảnh 5.

'Bác sĩ' trong lòng dân- Ảnh 6.

'Bác sĩ' trong lòng dân- Ảnh 7.

'Bác sĩ' trong lòng dân- Ảnh 8.

آقای ترانگ به بیماران جذامی کمک می‌کند تا زخم‌هایشان را بشویند، حمام کنند، موهایشان را کوتاه کنند...

عکس: دائو آن دوین

در روستایی دیگر، کودکی تصادف کرد. از آنجا که خانواده‌اش بسیار فقیر بودند، نمی‌توانستند درمان مناسبی دریافت کنند. دو پایش تقریباً به طور کامل قانقاریا گرفته بود. وقتی بیمارستان او را برگرداند، راهبه‌های نزدیک روستا دلش به حالش سوخت و او را برای مراقبت از خود پذیرفتند، اما وضعیتش بدتر و بدتر شد. پاهایش بیشتر و بیشتر زخم می‌شد و بسیار دردناک بود. راهبه‌ها شنیدند که ترانگ در درمان چنین زخم‌هایی مهارت دارد، بنابراین به سراغش آمدند و از او خواستند که زخم‌هایش را تمیز کند و از او مراقبت کند. به طور غیرمنتظره‌ای، پس از مدتی، فرزندش بهبود یافت. هفت سال بعد، ترانگ به طور غیرمنتظره‌ای با کودکی که اکنون به یک مرد جوان سالم تبدیل شده بود، نه در روستا، بلکه در خانه‌اش ملاقات کرد. مرد جوان با دیدن او، محکم به آغوشش دوید و گریه کرد. در طول این هفت سال، کودک می‌خواست او را پیدا کند تا از او تشکر کند، اما نمی‌دانست کجاست. او برای پرسیدن اطلاعات به کلیساها می‌رفت و پس از مدت‌ها پرس‌وجو، سرانجام یک کشیش او را شناخت و به خانه‌اش برد. حالا او مثل خیلی‌های دیگر همسر و فرزند دارد، ترانگ مثل پدری که از فرزندش خوشحال است، احساس خوشبختی می‌کند.

هر سفری با ترونگ یک خاطره بود. وقتی می‌رسید، مردم می‌خندیدند، وقتی می‌رفت، گریه می‌کردند. بعضی‌ها می‌گفتند دیشب خواب ترونگ را دیده‌اند و روز بعد واقعاً آمده بود. بعضی‌ها آنقدر دلتنگش بودند که برای تسکین دلتنگی‌شان به عکس ترونگ نگاه می‌کردند. چطور می‌توانستند یادشان نیاید؟ آنها باید با چشمان خود شاهد کارهایی بودند که ترونگ برای مردم انجام می‌داد تا کاملاً از اعمال یک قلب مهربان قدردانی کنند؛ به خصوص برای بیماران جذامی که پوست و گوشتشان دائماً زخم می‌شد، چرک می‌کرد و مفاصلشان خورده می‌شد و به تدریج می‌افتاد... همه آنقدر شجاع نبودند که زخم‌هایشان را بشویند و بانداژهایشان را عوض کنند.

نه تنها این، بلکه فصل‌های بارانی و طوفانی هم وجود داشت، روستاهای دورافتاده‌ای وجود داشت، گروه‌های داوطلب نمی‌توانستند به آنجا برسند. در آن زمان، ترونگ، به دلیل شرایط منطقه، و آشنایی با نحوه‌ی حرکت، از میان گل و لای عبور می‌کرد تا از مردم مراقبت کند. زمانی بود که هر خانواده یک درخت موز را برای نگهداری در خانه قطع می‌کرد، سپس تکه‌هایی از تنه درخت موز را برای جویدن و رفع گرسنگی می‌برد. ترونگ برای آنها غذا می‌آورد، چطور می‌توانستند دلتنگ او نباشند؟

آقای ترونگ هرگز کاری را که انجام می‌داد به عنوان خیریه در نظر نمی‌گرفت. او همیشه فکر می‌کرد که این کارها فقط چیزهای بسیار کوچکی هستند. با این حال، احساس می‌کرد که در عوض، شادی و خوشبختی زیادی دریافت می‌کند. وقتی به روستایی بازگشت و دید که مردم می‌دانند چگونه بهداشتی‌تر زندگی کنند، بیشتر در مورد بیماری خود می‌فهمند و کمتر احساس حقارت می‌کنند، خوشحال شد. افرادی که از سلامت بهتری برخوردار بودند، برای امرار معاش در کار و کشاورزی شرکت می‌کردند. برای او، این خوشبختی بزرگی بود. مردم آقای لو کوک ترونگ را "پزشک جذامیان" صدا می‌زدند. او به آنها گفت که او را اینگونه صدا نکنند زیرا او پزشک نبود، اما آنها گفتند که این را دوست دارند زیرا از نظر آنها، او یک پزشک واقعی بود.

'Bác sĩ' trong lòng dân- Ảnh 9.

منبع: https://thanhnien.vn/bac-si-trong-long-dan-185251017154517204.htm


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

جوانان در زیباترین فصل برنج سال برای بازدید به شمال غربی می‌روند
در فصل «شکار» نیزار در بین لیو
در میان جنگل حرا کان جیو
ماهیگیران کوانگ نگای پس از صید میگو، روزانه میلیون‌ها دونگ به جیب می‌زنند.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

کام لانگ وونگ - طعم پاییز در هانوی

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول