تصویر زیبای ترانگ تان شوان، بازیگر مشهوری که زمانی چهرهای شناختهشده بود، اکنون فقط در خاطرهاش وجود دارد. او به دلیل بیماری قلبی مجبور شد خوانندگی را کنار بگذارد و به دلیل بار سنگین امرار معاش، مجبور بود به دوردستها سفر کند و برای امرار معاش بلیط بختآزمایی بفروشد.
او موافقت کرد که در دروازه صومعه فاپ توی (منطقه ۸، شهر هوشی مین)، جایی که خاکستر خواهرش که چندی پیش درگذشته است، قرار دارد، به ما ملحق شود. او دیگر آن هنرمند مشهور گذشته، ترانگ تان شوان، نیست، او اکنون ۷۳ سال دارد، لباس آبی رنگ و رو رفتهای به تن دارد، کیسهای پارچهای بر دوش دارد و لنگان لنگان با عصا در کوچهای کوچک راه میرود.
او داستان زندگیاش را با خبرنگاران VTC News در میان گذاشت و با ناراحتی و تسلیم، داستان زندگیاش را تعریف کرد. بعد از جلسه، بارها پیشنهاد دادیم که او را از معبد تا پانسیونش برسانیم، اما او همیشه امتناع میکرد. با وضعیت سلامتی فعلیاش، سوار و پیاده شدن از اتوبوس برایش بسیار دشوار بود، حتی دشوارتر از پیادهروی.
هنرمند ترانگ تان شوان از دهه ۷۰ میلادی، بازیگر زن مشهور و برجستهای در سایگون بود.
به دلیل عقده حقارت از کای لونگ و همکارانش دوری کنید
- مدت زیادی است که طرفداران cai luong فرصتی برای شنیدن صدای Trang Thanh Xuan نداشتهاند، حتی با وجود اینکه درخواستهای زیادی برای بازگشت او به صحنه وجود داشت؟
نزدیک به ۴۰ سال است که به صحنهی کای لونگ برنگشتهام. و دیگر روی صحنه نخواهم رفت، زیرا شاید سرنوشت من با این حرفه مدتها پیش قطع شده باشد. اکنون با نام دائو تی تان شوان زندگی میکنم، لطفاً ترانگ تان شوان ۳۸ سال پیش را حفظ کنید.
- چرا اینقدر واضح خودت را متمایز میکنی؟
از بیست سالگی با نام ترانگ تان شوان مشهور شدم. به عنوان بازیگر اصلی، با مین وونگ، له توی، تان کیم هوئه و... از سایگون به استانهای همسایه میرفتم. اما سالهای زیادی فقط روی خوانندگی تمرکز داشتم، خانوادهای نداشتم، خانهای نداشتم و هیچ پساندازی هم نداشتم... احتمالاً در آن زمان فقیرترین بازیگر اصلی بودم.
در سال ۱۹۸۶، از آنجایی که به دلیل بیماری قلبی مجبور به بازنشستگی شدم، دیگر خودم را هنرمند کای لونگ، ترانگ تان شوان، نمیدانم. هیچ هنرمندی مثل من نمیتواند صدای طبل، شیپور و صداهای صحنه را تحمل کند. از آن لحظه به بعد، فهمیدم که رابطهام با صحنه تمام شده است.
بعد از ترک خوانندگی، برای امرار معاش، ذرت آبپز میپختم و با گاری آن را میفروختم. قبلاً، به عنوان یک هنرمند، فقط میدانستم چطور از گروه آواز پیروی کنم، دست و پایم سست بود، حالا مجبور بودم کارهای سنگین انجام دهم، با اینکه نمیتوانستم، باز هم تلاش میکردم. با این حال، کار سخت فروشندگی مطلوب نبود، بعد از مدتی به فروش صفحه روی آوردم تا کارم آسانتر شود. فروش صفحه هم کند بود، مدت کوتاهی بعد از آن کنار کشیدم.
در سال ۱۹۹۰، فروش بلیط بخت آزمایی را شروع کردم، شغلی که با سلامتی من سازگار بود و همچنین درآمد کافی برای گذران زندگیام را داشت و تا الان توانستهام از پس مخارج زندگیام بربیایم.
من که برای امرار معاش بلیط بختآزمایی میفروشم، هرگز «خودنمایی» نمیکنم که ترانگ تان شوان هستم. حتی اگر غذا و لباس نداشته باشم، باز هم از تماشاگران پول نمیخواهم. بیش از ۳۸ سال است که سرنوشتم را پذیرفتهام.
- دیگر قادر به ایستادن روی صحنه نیستید، آیا دلتان برای شغل و همکاران قدیمیتان تنگ شده است؟
قبلاً، اگر مقایسه کنیم، من هم دوران طلایی داشتم، نه کمتر از کسی. اما شاید این سرنوشت من بود، هیچ راهی برای تغییر آن وجود نداشت.
وقتی برای اولین بار از خوانندگی بازنشسته شدم، خیلی دلم برای کارم تنگ شده بود. گوش دادن به آواز وو لین قلبم را به درد میآورد. دلم برای همه تنگ شده بود، دلم برای شوان لان، مین وونگ... بیشتر آنها پایدار و در آرامش بودند. احتمالاً من تنها کسی بودم که ناپایدار بود و سرنوشت ناگواری داشت، اما برای همه خوشحال بودم.
با اینکه ما همکارهای صمیمی بودیم، آن دوران دیگر گذشته بود. حالا، دیگران این کار و آن کار را میکنند در حالی که من بلیط بختآزمایی میفروشم. خیلی ناراحتم که جرات نمیکنم به آنها نزدیک شوم.
نزدیک به ۴۰ سال گذشته، همه چیز آرام شده، اما زندگی هنوز ناپایدار است و باعث میشود در مقابل همکاران قدیمیام احساس شرم و گناه کنم، بنابراین نمیخواهم دوباره همه را ببینم.
حتی اگر مردم من را ببینند و به یاد بیاورند، هنوز فاصلهای وجود دارد. بنابراین مدت زیادی است که روی صحنه نرفتهام یا تلویزیون تماشا نکردهام.
دوران طلایی ترانگ تان شوان تنها به این دلیل در خاطرات دوستداران موسیقی باقی مانده است که او نزدیک به ۴۰ سال است که ارتباط خود را با تئاترِ اصلاحشده کاملاً «قطع» کرده است.
فقط امیدوارم هر روز ۵۰ بلیط بخت آزمایی بفروشم
- بعد از فوت خواهرتان، بدون اینکه هیچ خویشاوندی باقی بماند، زندگی شما چگونه گذشت؟
قبلاً، وقتی خواهرم زنده بود، ما به هم متکی بودیم و به سختی روزها را میگذراندیم. حالا که او رفته، من باید اجاره خانه، قبضهای برق و آب و یک بدهی بزرگ را تحمل کنم. این بدهی زمانی قرض گرفته شد که خواهرم در بیمارستان بستری بود و مجبور بود بیش از ۲ ماه هزینه دارو را بپردازد.
با اینکه خواهرم بیمه داشت، پرداخت اضافی برای من خیلی زیاد بود. مدتی از فوت او گذشته و من هنوز تمام بدهی را پرداخت نکردهام.
من هنوز هم هر روز مرتباً بلیط بختآزمایی میفروشم، حتی وقتی بیمار یا در بیمارستان هستم، جرات نمیکنم یک روز مرخصی بگیرم. اما اخیراً به دلیل مشکلات استخوانی و مفصلی نمیتوانم مثل قبل خوب بفروشم. از صبح تا بعد از ظهر آهستهتر راه میروم و لنگان لنگان راه میروم. اگر خوش شانس باشم، میتوانم ۶۰ یا ۷۰ بلیط بفروشم، اما اگر خیلی درد داشته باشم، هنوز میتوانم ۵۰ بلیط بگیرم که برای غذا، اتاق و پرداخت بدهی کافی است.
- درآمد شما ناپایدار است، آیا حمایت بیشتری دریافت میکنید؟
حالا هر چه مردم به من بدهند میخورم. اگر اجاره بها کم داشته باشم، برای پیشپرداخت پول قرض میکنم، یا از صاحبخانه میخواهم که چند روز دیگر قسط را تمدید کند، بلیط بختآزمایی میفروشم و به اندازه کافی پول جمع میکنم تا بتوانم قسط را پرداخت کنم. وقتی بیمار هستم، اوضاع سختتر میشود.
مردم نمیفهمند و فکر میکنند که او باری بر دوش من است، اما این درست نیست. وقتی او بیمار است، هیچکس نمیداند و من باید مسئولیت او را بر عهده بگیرم، حالا بدهکارم. قبلاً، دو خواهر بودیم، زندگی گاهی گرسنه بود، گاهی سیر اما همچنان خوب بود، داشتن یک خواهر بزرگتر و یک خواهر کوچکتر که با هم بلیط بختآزمایی میفروختند بهتر بود، زندگی به بدبختی الان نبود.
گاهی از خیرین و انجمن هنرمندان حمایت می شوم، اما الان بیماری های پیری زیادی دارم، کمک همه مثل «باد در خانه خالی» است.
نگرانی تازه فروکش کرده بود که بیماری دوباره سراغم آمد. همچنین میدانستم که افراد زیادی هستند که از من بدتر رنج میبرند، هیچکس نمیتواند همیشه آنجا باشد تا به من کمک کند.
همچنین نمیخواهم برای جلب همدردی «داستانم را بفروشم». خیلیها از من میپرسند که چرا خودم را بدبخت و درمانده نشان نمیدهم تا مردم با من همدردی کنند. من فقیر هستم اما به هیچ وجه نمیتوانم بدجنس و شلخته باشم.
- چرا حاضر نشدید به خانه سالمندان هنرمندان بروید تا در دوران پیری از شما مراقبت شود و دیگر مجبور نباشید برای امرار معاش سختی بکشید؟
حتی اگر توانایی مالی رفتن به خانه سالمندان را داشتم، باز هم نمیتوانستم. چون هنوز بیرون از خانه بدهی دارم. حالا که آنجا هستم، لازم نیست نگران غذا یا سرپناه باشم، اما نمیتوانم بلیط بختآزمایی بفروشم. چطور میتوانم بدون پول آنها را پرداخت کنم؟
بیش از ۳۴ سال، این دو خواهر از یکدیگر حمایت کردهاند، اما حالا او مرا ترک کرده و در آنجا غمگین است، نمیتوانم تحمل کنم. من اینجا هستم، هر روز برای فروش بلیط بختآزمایی به بازار میروم و ملاقات با این شخص و آن شخص نیز تسلیبخش دوران پیری است.
اتاقی که با خواهرم در آن زندگی میکنم، حالا خانه من است، چون هنوز خاطراتی از ما در آن وجود دارد. وقتی وارد خانه سالمندان در جای جدید شدم، آنقدر احساس غم و دلتنگی کردم که نتوانستم وارد شوم.
ترانگ تان شوان به دلیل بدهی خواهرش و ترس از بستری شدن، با وجود اینکه زندگی در بیرون از خانه چندان راحت نبود، تصمیم گرفت وارد خانه سالمندان نشود.
- الان شادی زندگیت چیه؟
راستش را بخواهید، دیگر نمیدانم خوشبختیام چیست. شاید خوشبختیام این باشد که صبح از خواب بیدار شوم و هنوز قدرت داشته باشم ۵۰ بلیط بختآزمایی برای فروش بردارم، یا کسی به من یک ظرف ناهار یا کیک بدهد تا بخورم. گاهی اوقات احساس افسردگی میکنم، اما حالا چه کاری از دستم برمیآید؟ نمیتوانم کسی یا سرنوشتم را سرزنش کنم.
هر کسی آرزوهایی دارد، اما میدانم که همه چیز خیلی دور از دسترس من به نظر میرسد. مردم اغلب از من میپرسند که آرزوی نهاییام چیست. حالا فقط امیدوارم که دیگر به کسی بدهکار نباشم، وقتی بیمار هستم نگران غذا یا دارو نباشم...
نام واقعی هنرمند ترانگ تان شوان، دائو تی تان شوان است که در یک خانواده هنرمند فقیر متولد شده است.
ترانگ تان شوان از سنین جوانی به اپرای اصلاحشده علاقه داشت. او و والدینش تورهای گروههای تئاتری را در سراسر جنوب دنبال میکردند. به لطف استعداد ذاتیاش، تا سن ۲۰ سالگی بازیگر نقش اول بسیاری از نمایشهای کلاسیک بود.
نام ترانگ تان شوان در اوج خود، بیش از ۴۰ سال پیش، تنها پس از هنرمندان مشهوری مانند مین وونگ، باخ لی، تان کیم هوئه قرار داشت... او همچنین با هنرمند با استعداد تان سانگ اجرا داشت.
نقشی که با نام ترانگ تان خوان پیوند خورده و بیش از همه از آن یاد میشود، نقش باخ تان نگا در نمایش «حیاط معبد خونین» است که با هنرمندان مین تام و وو لین اجرا شد.
این هنرمند زن قبلاً در گروه اپرای Hoa The Le اجرا میکرد و نقش اصلی را به جای هنرمند Phuong Mai بازی میکرد. پس از آن، او به گروه Thai Duong منتقل شد و سپس در بسیاری از گروههای دیگر اجرا داشت.
در دهه ۷۰ میلادی، ترانگ تان شوان حضور مکرری در روزنامهها داشت. او به عنوان یک پدیده در دنیای اپرای اصلاحشده ظهور کرد و به لطف ظاهر زیبا و صدای روحنوازش مورد توجه مخاطبان قرار گرفت.
بسیاری از مردم ترانگ تان ژوان را تحسین میکنند، او هر روز دهها نامه از مخاطبان دریافت میکند که درخواست عکسهایش را دارند.
ترین ترانگ
منبع






نظر (0)