Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

آرام آرام تماشای رانش سنبل آبی

Báo Thanh niênBáo Thanh niên02/12/2023


نمای بیرونی ساختمان، تصویر آسمان آبی و ابرهای سفید را منعکس می‌کرد و آن را حتی چشمگیرتر می‌کرد. اما چشمانم نمی‌توانستند جلوی نگاه کردن به رودخانه‌ی روبرویم را بگیرند، که بوی قوی و متمایزی از منطقه‌ی رودخانه را منتشر می‌کرد. سپس، در چشمانم، نقاط سبز متحرکی ظاهر شدند که نزدیک و نزدیک‌تر می‌شدند. معلوم شد که آنها توده‌هایی از سنبل آبی هستند که با هر موج تکان می‌خورند. آنها آب را دنبال می‌کردند و لحظه‌ای متوقف نمی‌شدند. تضاد بسیار آشکاری در پر جنب و جوش‌ترین شهر کشور.

Lặng ngắm lục bình trôi - Ảnh 2.

سنبل آبی نه تنها گذشته را به من یادآوری می‌کند، بلکه باعث می‌شود به مردمی که در این شهر زندگی می‌کنند فکر کنم: آرام، در تلاش برای امرار معاش اما هرگز تسلیم نمی‌شوند.

سطح رودخانه اغلب به دلیل عبور مداوم قایق‌ها و کشتی‌ها به صورت موج درمی‌آید و گهگاه قایقی از کنار آن عبور می‌کند. به نظر می‌رسد سنبل‌های آبی تحت تأثیر این چیزها قرار نمی‌گیرند و همچنان با آرامش و ریتم خاص خود جریان دارند: ملایم، ساکت، آهسته. من با این گیاه غریبه نیستم. وقتی کوچک بودم، هر بار که سنبل‌های آبی گل‌های بنفشی روی کناره‌های برکه می‌شکافتند، اغلب برای چیدن آنها به آب می‌رفتم تا خانه‌بازی کنم. سنبل‌های آبی زیبا هستند اما به راحتی له می‌شوند، به سرعت پژمرده می‌شوند و نیاز دارند که مردم واقعاً مراقب دستانشان باشند. وقتی کمی بزرگتر شدم، ساعت‌ها بی‌توجه می‌نشستم تا فقط گل‌ها را زیر غروب آفتاب سرخ تماشا کنم. آن بعدازظهرهای رویایی دوران نوجوانی‌ام گاهی اوقات وقتی آنها را به یاد می‌آورم، مدت زیادی سکوت می‌کنم.

حالا، از دیدن دوباره سنبل آبی در قلب شهر شگفت‌زده‌ام. چون فکر می‌کردم شهر فقط خیابان‌های شلوغ، آسمان‌خراش‌ها، مغازه‌های لوکس و گران‌قیمت دارد. چه کسی فکرش را می‌کرد که سایه زادگاه من هم آنجا باشد. انگار درختان اینجا زندگی بسیار متفاوتی دارند، کاملاً جدا از شکوه و درخششی که می‌توانیم در هر کجای اینجا ببینیم. با تماشای رانش سنبل آبی، تمام سر و صداها، تنه زدن‌ها را فراموش می‌کنم، دیگر صدای بوق ماشین‌ها، بوی تند موتورها، بنزین، گرد و غبار زیر آفتاب سوزان که انگار می‌خواهد شانه‌های مردم را بسوزاند را به یاد نمی‌آورم، فقط یک قلب آرام و ساکت باقی می‌ماند. معلوم می‌شود که شهر چنین مکان آرامی دارد، و باعث می‌شود برای همیشه کنار رودخانه بایستم و بگذارم باد موهایم را نوازش کند، و تمایلی به ترک آنجا نداشته باشم.

در آن سوی رودخانه، ساختمان‌های بلند هنوز سعی می‌کنند به آسمان برسند، مردم با سرعت زندگی در حال حرکت هستند. در این سوی رودخانه، مردم با آسودگی و آرامش در کنار یکدیگر نشسته و نوشیدنی‌هایی را که سفارش داده‌اند، برای هم تعریف می‌کنند و جریان رودخانه را تماشا می‌کنند. زیر درختان، پیرمردی را دیدم که روی یک صندلی تاشو کنار یک دوچرخه قدیمی خوابیده بود. چهره‌اش هیچ اثری از نگرانی نداشت. سنبل آبی که بین دو جهان شناور بود، هماهنگی عجیبی ایجاد کرده بود. مرزی که رودخانه به لطف سنبل آبی ایجاد کرده بود، مناطق سبز و بنفش بیشتری داشت. ناگهان احساس دلتنگی کردم، دلتنگ گذشته.

با حواس پرتی از دوستم پرسیدم: «سنبل‌های آبی از کجا می‌آیند؟ کجا می‌روند؟»

- کی می‌دونه. اما چه اهمیتی داره، نه؟ - صدایت در باد پیچید و روی سطح رودخانه محو شد.

ناگهان متوجه شدم، تو هم مثل من حواس پرتی.

خب، مهم نیست. آدم به عنوان یک سنبل آبی، همیشه زندگی‌اش را در رودخانه‌ای که همین‌طوری شناور است، سپری خواهد کرد. در گذشته، حالا و در آینده هم همینطور بوده، برای هیچ‌کس یا هیچ‌چیز تغییر نخواهد کرد. و آیا من هم در امتداد جریان عمیق زندگی شناور نیستم؟ اگر اینطور باشد، من هم یک سنبل آبی با ظاهری انسانی هستم. چه کسی می‌داند فردا ردپایم را کجا خواهم گذاشت. آن روز صبح، به لطف آن گیاه وحشی، ناگهان شهری عجیب برایم آشنا شد. این سفر تنهایی، توقف جالبی داشت تا به قلبم کمک کند کمتر احساس سردرگمی و تنهایی کند.

سنبل آبی بی‌وقفه در آب شناور است، هرگز متوقف نمی‌شود، هرگز ناپدید نمی‌شود، و بی‌صدا به آنچه قدیمی و آشناست چنگ می‌زند. سنبل آبی نه تنها گذشته را به من یادآوری می‌کند، بلکه مرا به یاد مردمی می‌اندازد که در این شهر زندگی می‌کنند: آرام، برای امرار معاش تلاش می‌کنند اما هرگز تسلیم نمی‌شوند. آنها هنوز هم استوار به رودخانه زندگی چسبیده‌اند، حتی اگر گاهی اوقات امواج آنها را در هم بکوبند و خرد کنند. زندگی انسان ممکن است کوچک باشد، اما سرزندگی هرگز از بین نمی‌رود. برعکس، ناملایمات باعث می‌شود که این سرزندگی انباشته شود و با گذشت زمان شدیدتر شود.

رودخانه سایگون آرام آرام در شهر جریان دارد. این رودخانه در قلب خود خاطرات دوران گذشته را حمل می‌کند. پیوستگی بین گذشته و حال، بین روستا و شهر، بین زندگی روستایی و لوکس در این زندگی اغلب با دستاوردهای واضح بیان نمی‌شود، بلکه تنها با شکل رودخانه‌ای که از قلب شهر جاری است و دسته‌هایی از سنبل آبی را که آرام در حال حرکت هستند، حمل می‌کند، قابل بیان است. برای دیدن این، باید بایستیم، قلب‌هایمان را آرام کنیم و به فضایی وسیع خیره شویم. هر یک از ما به لحظات آرام زیادی مانند این در زندگی خود نیاز داریم.

Lặng ngắm lục bình trôi - Ảnh 1.



لینک منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

تای هونگ، قهرمان کار، مستقیماً مدال دوستی را از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، در کرملین دریافت کرد.
در مسیر فتح فو سا فین، در جنگل خزه‌های پریان گم شده‌ام
امروز صبح، شهر ساحلی کوی نون در مه «رویایی» است
زیبایی مسحورکننده سا پا در فصل «شکار ابرها»

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

امروز صبح، شهر ساحلی کوی نون در مه «رویایی» است

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول