اینها احساسات وصفناپذیر نسل «قدیمی» در شهر است، با حسرتی ماندگار برای چیزهایی که بسیار قدیمی هستند...
آدمهای «امیدوار»
آقای فام شوان کوانگ (ساکن تان خه، دا نانگ ) همیشه خود را فردی "امیدوار" میدانست. او زادگاهش دای لاک را زمانی که هنوز در مدرسه بود ترک کرد. "در آن زمان، خانواده من آنقدر فقیر بودند که والدینم مرا برای رفتن به مدرسه به خانه عمویم فرستادند. جنگ بود و جنگ، و روستا کمبود برنج داشت، اما هر دو والدینم فقط میخواستند فرزندانشان درس بخوانند. بنابراین، اینکه عمویم اجازه داد بمانم و به مدرسه بروم، شادی بزرگی بود. به همین دلیل است که تا الان در دا نانگ بودهام."
آقای کوانگ زمان را میشمرد، سالهای سپری شده در این شهر را میشمرد، «در یک چشم به هم زدن، چندین دهه گذشته است». وقتی برای اولین بار به دانانگ آمد، منطقه تقاطع هوئه هنوز گِلی بود، خانه عمویش نزدیک خیابان فعلی هوینه نگوک هوئه بود، هیچ دسترسی برای وسایل نقلیه وجود نداشت و خانه با تپههای شنی احاطه شده بود. کل کمون تان خه در آن زمان پوشیده از تودههای ضخیم بامبو بود. آقای کوانگ که در حال تحصیل بود، سپس از جنگ مقاومت فرار کرد و به عنوان عضوی از جنبش داوطلبان جوانان برای آزادسازی دانانگ فعالیت میکرد، فکر میکرد که فقط باید به سرزمین «دور» خود نگاه کند.
آقای کوانگ با هیجان تعریف کرد: «اما بعد از بازنشستگی و پیدا کردن شغل و خانه برای فرزندانم، هنوز دوست دارم به زادگاهم برگردم. سالی چند بار، وقتی خانوادهام سالگرد فوت یا مراسمی دارند، برمیگردم. به روستا، برای سر زدن به خانه پدر و مادرم، برای گشت و گذار و ملاقات با اقوام.»
با این حال، حقیقت این است که وقتی به روستا برگشت، به دوران کودکیاش بازگشت. «خیلی خوشحال بودم، از خیابان به خانه میرفتم، دوستان دوران کودکیام را به یاد میآوردم، بعد به عمو، عمهام سلام میکردم، به یاد این کسی که به من سیبزمینی شیرین داد، آن کسی که به من پول داد تا لباسهای تت بخرم... تت آمد، در حالی که لباس آئو دای پوشیده بود، وسط حیاط ایستاده بود، به آسمان نگاه میکرد، دلتنگ پدر و مادرم بود، هوای هیجانزده و وجدآور را استنشاق میکرد، خیلی عالی بود، توصیفش سخت است.»
احساسات آقای کوانگ، در کنار همسالانش - نسلی که از آتش جنگ گذشت، با شهرنشینی تدریجی دا نانگ زندگی کرد، در مقایسه با زادگاهش هر سال متفاوت است، هر نسل از جوانان بزرگ شدند و روستا را ترک کردند، با هم نشستند، طبیعتاً احساسات یکسانی داشتند. در گوشهای خلوت، بین دا نانگ، هوی آن، هوئه، مردم به راحتی میتوانند افراد مو نقرهای را ببینند که در اواخر بعد از ظهر زمستان، اواخر بهار، به تنهایی نشسته بودند، بسیار آرام اما پر از حس و حال.
آن آدمها، فقط کافی است جشن تت قدیمی، آداب و رسوم قدیمی، داستانهای کودکی را به یاد بیاورند، آنها به آدم دیگری «تبدیل» میشوند، میخندند و حرف میزنند، همیشه داستان تعریف میکنند...
به خودت برگرد
وقتی پیرمردهای هفتاد ساله دور هم مینشینند، اغلب با داستانهایی از زادگاهشان شروع میکنند.
در قلب آن دوستان قدیمی، فضای وسیعی از خاطرات وجود دارد، بنابراین آنها یکدیگر را با نامهای «مبتذل» و «نامهای پیرمردانه» صدا میزنند. به خصوص، صحنه معبد دوران کودکیشان، جشنهای روستایی ماههای اول و دوم کودکان محروم گذشته... احساسات آن افراد «درگذشته»، واقعاً هرگز محو نمیشود.
وو دین دیو، داروساز، که دو سوم عمرش را در دا نانگ گذرانده، به تازگی سه سال است که «داروخانه» را ترک کرده و اذعان میکند که هرگز زادگاهش کائو های ( توا تین هو ) را فراموش نکرده است.
در سالهای اخیر، میتوان گفت که او بیش از نیمی از سال را صرف بازگشت به روستا کرده و به امور مختلف، از خانواده گرفته تا روستا، رسیدگی کرده است. او اظهار داشت که هر بار که به روستا برمیگشت، احساس کودکی میکرد، «در جاده میپرید»، به مناظر نگاه میکرد و دلتنگ زادگاهش میشد، به درختان نگاه میکرد و دلتنگ مردم میشد...
«در واقع، افرادی مثل من خیلی پیر هستند، داستانهای گذشته را تعریف میکنند، فقط فقر و سختی را میبینند، که برای جوانان امروزی مناسب نیست. اما چیزی که باید دائماً یادآوری شود این است که از طریق تجربه زندگی، باید به بچهها کمک کنیم تا قوانین، اخلاق و آدابی را که اجداد ما نسل به نسل القا کردهاند فراموش نکنند و پایههای محکم و عمیقی را به نسل بعدی منتقل کنند.» - داروساز پیر گفت. با توجه به این موضوع، او تصمیم گرفت که مناسبتهای بازگشت به روستا فرصتی برای یادآوری و ثبت آداب و رسوم لازم در دفتر ثبت وقایع باشد تا نسل بعدی ریشههای خود و آداب معاشرت با پیشینیان خود را فراموش نکند.
برای افرادی مانند آقای فام شوان کوانگ و داروساز وو دین دیو، بازگشت به زادگاهشان صرفاً برای یادآوری خاطرات نیست. آنها به روستای خود بازمیگردند، یا به طور دقیقتر، پا به روستای خود میگذارند تا به خود واقعیشان بازگردند!
منبع: https://baoquangnam.vn/nhu-tre-tho-chan-sao-ve-lang-3150152.html






نظر (0)