Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

نوشتن

این شماره از بخش شعر هفته‌نامه‌ی دونگ نای، سطرهای آرامی مانند سر کودکی را در آغوش مادربزرگش به تصویر می‌کشد: «یک عمر سختی و رنج / مادربزرگ خودش بار را به دوش کشید / تا زندگی من / با تصویر مادربزرگ رقم بخورد» و به تأملات شخصی گرایش دارد: «افتادن در دست دردناک / تو در یک بعد از ظهر از کنار گل‌های کیهانی گذشتی / اما کجا می‌توانستیم یکدیگر را پیدا کنیم / گلبرگ‌های سفید کلمات باد را زمزمه می‌کردند»؛ «اوه، عزیزم، لطفاً اینقدر زود فراموش نکن / شب برق می‌زند / چشمانی که زمانی عمیقاً عاشقشان بودند.» اما هر ماه مارس و آوریل، از حادثه‌ی گاک ما که تقریباً چهل سال پیش رخ داد، هرگز از یادآوری این نکته به ما باز نمی‌ماند: «انگار درد آن روز هنوز تازه است / دفاع از کشور معنای زندگی است / هزار گلبرگ مانند خون جوانه می‌زند / دریا هنوز سفید می‌شود، قلب استوار می‌ماند / چشمان مادر به آسمان دور خیره می‌شود...»

Báo Đồng NaiBáo Đồng Nai06/04/2025

عکس تصویرسازی: های ین
عکس مصور: های ین

خودتان انجام دهید

من رفتم تا معابد بسازم.

یک سقف مشترک بر فراز تمام مناطق کشور.

معبد مقدس، صخره‌ای سر به فلک کشیده

همچون نشانه‌ای که تا ابد ماندگار خواهد ماند.

به جنگل‌های انبوه و کوه‌های بلند رفتم.

هم‌تیمی‌هایی پیدا کنید که می‌دانند چه زمانی باید بی‌خیال شوند.

ابیات قدیمی مدام مرا به ادامه تشویق می‌کنند.

هزار سال حکاکی بر سنگ برای تسکین اندوه دل.

بازگشت به قلمرو نیستی

سرد همچون یخ در میان وسعت زندگی.

اینکه بدونی همه چیز دست سرنوشته.

هیچ کس کامل نیست، انسان بودن.

باشه، باشه. سرزنش نکن، شکایت نکن.

در آینده، سرزمین و مردم ما برای همیشه پایدار خواهند ماند!

تران دِ توئین

مارس، خیابان، و تو

مارس

نور ملایم خورشید

هان هائو فو

لرزیدن

عزیزم

شکوفه بهاری ناب

قطره شبنم صبحگاهی ناب

خیابانی که از آنجا به خانه برمی‌گردی

اشعار در کنار ایوان باقی مانده‌اند.

تام مین

زیر بنای یادبود مادر سوئیت

گل‌ها را روی بنای یادبود مادر سویت قرار دهید.

تا هرگز آن دوران باشکوه را فراموش نکنیم.

تا هرگز فراموش نکنیم زمانی را که اسلحه حمل می‌کردیم.

در سرزمین آتشین کوانگ بین، سرشار از سختی و فداکاری.

من به نهات لوت برگشتم تا طلوع خورشید را تماشا کنم.

نیم قرن با این همه تغییر و تحولات گذشت.

چهره‌های مهربان و لبخندهای دونگ هوی

خیابان‌های وسیع و مرتب، پذیرای بازدیدکنندگان هستند.

رودخانه نات لوت به ساحل برخورد می‌کند و امواج را به هوا می‌فرستد.

قایق‌های ماهیگیری در ساحل لنگر انداخته‌اند و منتظر حرکت هستند.

آن سوی تپه‌های شنی به سمت بائو نین، دریا قرار دارد.

از بنای یادبود مادر سویت، به ... نگاه می‌کنم

ما بر سال‌های فقر غلبه کرده‌ایم.

برنامه‌ریزی برای آینده یک شهر جدید.

دونگ هوی - کوانگ بین روز به روز در حال تغییر است.

شهری سرزنده و سبز، شهری آکنده از مهر و محبت!

به آرامی در حال قدم زدن در تپه‌های شنی کوانگ بین.

پژواک‌های مقدس قهرمانان بی‌شمار و جنگجویان دلاور را بشنوید.

ژنرال‌های درخشان و دانشمندان میهن‌پرست جاودانه می‌شوند.

می‌توانم شعر «هان مک تو» را بشنوم که مرا به خانه فرا می‌خواند...

سال‌ها می‌گذرند، اما زندگی همچنان ادامه دارد.

برای عشق ورزیدن زندگی کن، یک زندگی کامل و معنادار داشته باش.

کوانگ بین امروز همیشه غرق در آفتاب و لبخند است.

آغوشت را به روی همه باز کن تا به استقبال روز نو بروی.

هوانگ دین نگوین

من موجی هستم

من در عصر شکوفه‌های گیلاس هستم، در جستجوی خاطرات.

امواج به ساحل می‌کوبند، او نور خورشید زمان را گردآوری می‌کند.

دریا امروز بعد از ظهر نیز مه آلود و همراه با غبار است.

کوه بزرگ با فصل ماهیگیری خداحافظی می‌کند.

روز بادخیز در مزرعه توت فرنگی غم‌انگیز است…

تو ماه منی، ماه رویایی و آبی شانزدهمین ماه.

او کسی شد که مهتابِ رو به زوال را نجات داد و بقایای عشق گذشته را ترمیم کرد.

یک برخورد اتفاقی در یک شب ژوئن.

دماغه نگوین فونگ نسیم ملایمی دارد.

سرنوشتم در هم شکسته است.

موج تازه فروکش کرده است…

تو موجی هستی که وانمود می‌کنی عاشق دریای گرم هستی.

او همچنان نادان باقی می‌ماند و ترانه‌هایی را زمزمه می‌کند که لب‌هایش را نوازش می‌دهند.

موهای پرشور او اسیر امواج است.

سرزمینی سرشار از رویا…

رویای زندگی بر فراز صخره‌های سنگی به تدریج دورتر می‌شود...

لو وین دو

خارجی

دوران کودکی

من زیر نظر مادربزرگم بزرگ شدم.

آهنگ‌های قدیمی

خدای من، مادربزرگ به من گفت...

حیف از لک لک کوچک و تنها

دلم برای صدای حواصیل شب که تا دیروقت توی دشت بیدار می‌ماند، تنگ شده.

غذایی که تقریباً باعث خنده‌ام شد

چشم‌های یک چاه

آه، اشتیاق!

دوازده اسکله خارجی در طول مسیر فرسوده شده‌اند.

بیدار شدن در سپیده دم در میان شبنم

قلبم درد می‌گیرد و گریه می‌کنم.

یک عمر سختی و رنج.

او خودش بار را به دوش کشید.

بگذار زندگی‌ام خودش پیش برود.

زیر سایه مادربزرگم.

نگو نو توی لین

خداحافظی کردن با هم

همانطور که بسته شده است

نیمه ماه

دیشب خواب کوهستان را دیدم، و تو مثل شعر لبخند زدی.

کیست آن خوابگرد که ابرهای دوردست را گرد هم می‌آورد؟

تار، مه آلود

دست در دست هم و راه را نشان دادن

فقط از این غم و اندوه عبور کن.

مثل یک جشنواره پر شور و نشاط خواهد بود.

هی، تو،

لطفا اینقدر زود فراموش نکنید.

شبِ درخشان

چشمانی که زمانی پر از حسرت کسی بودند.

همچنان که ابرهای نقره‌ای بالای سرشان در حرکت بودند

فقط نور را دنبال کن

یکدیگر را پیدا کنید

زمستان هیزم بیشتری تولید خواهد کرد.

هر عشقی سرانجام به مقصد نهایی خود می‌رسد.

امشب، با تو وداع می‌کنم.

لو تان من

باران شوین چی

بال‌های دیگر

برخاستن از غمی کبود

از دورترین نقطه چشم‌ها بالا می‌آید

پرتوهای قهوه‌ای تیره‌ی خاطره

در هوای صاف، شناور و در حال پرواز.

کلمات حقیقت

افتاد توی کف دستم و درد گرفت.

در راه خانه از کنار مزرعه‌ای از گل‌های کیهانی گذشتم.

اما کجا می‌توانیم همدیگر را پیدا کنیم؟

گلبرگ‌های سفید، کلمات باد را زمزمه می‌کنند.

عطرش رفته است.

اولین نشانه‌های ابرهای بنفش در افق

در میان این سیل بی‌پایان خاطرات، به کجا پرواز خواهم کرد...؟

ای شهود من...

بگذار غمی آبی-سبز از تو دور شود!

هویِن تی کوین نگا

نوشته شده برای گاک ما

بالای سی سال

دختر بزرگ شده و مادر شده است.

در عکس پدرش، لبخند سرباز جوان دیده می‌شود.

درد آن روز هنوز تازه است.

در میدان نبردی نابرابر

هزاران هزار پیام محبت‌آمیز بی‌وقفه ارسال می‌شود.

خاطره‌ای که هیچ‌وقت نمی‌توان آن را به طور کامل بیان کرد.

هنوز هم تصویر پدرم قلبم را پر از اشک می‌کند.

حرف‌هایی از گذشته، چون من یک سربازم.

حفظ آب برای بقا ضروری است.

با دیدن مهاجمان، سلاح برداشتند و به راه افتادند.

بهار را با خود می آورد

رنگ سبز را بیاورید.

ابرهای سفید شکوفا می‌شوند و با آسمان سبز خداحافظی می‌کنند.

جایی که پدرم زمین خورد.

جایی است که من در آن بزرگ شدم.

هزاران گلبرگ، مثل خون، جوانه زدند.

دریا همچنان سپیدپوش است، اما قلب‌های ما استوار باقی می‌مانند.

چشمان مادرم به دوردست‌ها خیره مانده بود.

مارس، مزارع برنج

مانند آتشی سوزان که در آسمان افروخته شده باشد.

هنوز حرف‌های گذشته توی گوشم زنگ می‌زنه.

در قلب همه کسانی که باقی مانده‌اند، آرامش ابدی باد.

سایه‌اش برمی‌گردد، شب‌ها عود روشن می‌شود.

له ها نگان

انتخاب و معرفی توسط شاعر دام چو وان.

منبع: https://baodongnai.com.vn/dong-nai-cuoi-tuan/202504/sang-tac-ca05699/


نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان دسته‌بندی

«شکار ابرها»: تحسین زیبایی بکر بر روی «پشت بام» کوانگ تری در رشته کوه ترونگ سون.
یک معبد باستانی در قلب هانوی به مکانی «مخفی» برای ورود جوانان تبدیل شده است.
خانه‌ای پوشیده از گل‌های بنفش چشم‌نواز در خیابان خودنمایی می‌کند؛ صاحبخانه راز را فاش می‌کند.
آبشارهای ابری که از قله تا خوآ سرازیر می‌شوند، لحظه‌ای که نفس گردشگران را بند می‌آورد.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کارها

بعد از کریسمس، خیابان هانگ ما با تزئینات قرمز پر جنب و جوش برای استقبال از سال نو قمری اسب، شلوغ و پرجنب و جوش می‌شود.

امور جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول