Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

سیو بلک خوک پرورش می‌دهد و در یوتیوب فعالیت می‌کند

Tùng AnhTùng Anh16/04/2023

روز سیو بلک حالا مثل هر فرد مسن دیگری در حومه ویتنام است: او ساعت ۴ صبح از خواب بیدار می‌شود تا قهوه بنوشد، به خوک‌ها غذا بدهد، اخبار را تماشا کند، ورزش کند، از نوه‌هایش مراقبت کند و برای عروسش در بازار غذا بپزد. سیو روز را با خوابیدن ساعت ۷:۳۰ یا ۸ شب به پایان می‌رساند. برنامه روزانه این خواننده بانا با دوران اوجش بسیار متفاوت است: «در گذشته، ساعت ۲ بامداد به رختخواب می‌رفتم.»
سیو بلک خوک پرورش می‌دهد و ویدیوهای یوتیوب می‌سازد (عکس ۱)
سیو بلک زیر باران آهنگ‌های خیریه می‌خواند

سیو بلک اخیراً اجرای موفقی در دا لات داشت. خواننده آهنگ "Ly ca phe Ban Me" هنوز هم مثل همیشه پرشور و آتشین است، فقط ظاهرش متفاوت است. قبلاً، سیو بلک 70 کیلوگرم وزن داشت، حالا فقط 53 کیلوگرم است، خیلی لاغرتر. خیلی‌ها حدس می‌زدند که سیو نگران است، بنابراین وزن کم کرده یا سعی کرده وزن کم کند تا اعتماد به نفس بیشتری به ظاهرش داشته باشد. همه حدس‌ها اشتباه بود.

سیو صادقانه و طنزآمیز گفت: «من مدت زیادی است که چاق هستم، فقط ۲۰ سال. حالا واقعاً دوست دارم دوستان چاق ببینم چون خودم هم می‌خواهم چاق شوم اما نمی‌توانم. این با گذشته که می‌خواستم وزن کم کنم اما نمی‌توانستم فرق دارد.» سیو بلک وضعیت سلامتی خود را فاش کرد: «من دیابت دارم. خیلی پرهیز می‌کنم، مرتباً دارو مصرف می‌کنم اما قند خونم هنوز بالاست. وقتی از سر کار گرسنه به خانه می‌روم اما فقط کمی نشاسته می‌خورم، قند خونم فوراً به ۲۰ می‌رسد، فشار خونم نیز بالا می‌رود. یک بار پزشک از من خواست که در بیمارستان بمانم اما من خواستم بیرون بمانم. چون هر بار که سوزنی می‌بینم، عصبی می‌شوم، ضربان قلبم پایدار نیست، فشار خونم پایدار نیست.»

از سیو بلک پرسیدم: «از بیمارستان می‌ترسی؟». سیو اعتراف کرد که از بیمارستان می‌ترسد: «در سال ۲۰۱۰، هنگام داوری در برنامه‌ی «ویتنام آیدل»، تصادف موتورسیکلت کردم، پایم به شدت آسیب دید، مجبور شدم به بیمارستان بروم و از آن زمان تاکنون از بیمارستان می‌ترسم.» اما هر بار که سیو بلک روی صحنه می‌رفت، به آدم متفاوتی تبدیل می‌شد، معصومانه و دوستانه با تماشاگران تعامل می‌کرد و طوری آواز می‌خواند که انگار خسته است: «من همیشه آتش گرفته‌ام. با اینکه خیلی خسته بودم، وقتی میکروفون را برای خواندن نگه می‌داشتم، دیگر خسته نبودم. بعد از خواندن، بدنم احساس خستگی می‌کرد.»

من با نا هستم، اهل کون توم

احساساتم را به سیو گفتم: «انگار بعد از اینکه طوفان تمام شد، دوباره آرامش پیدا کرد!» سیو موافقت کرد: «دقیقاً. خیلی آرام. من اهل رقابت نیستم، دنبال دردسر با کسی نمی‌گردم، دردسر وقتی پیش آمد که آن مغازه را باز کردم. خودم ساختمش، خودم خرابش کردم... آن موقع فقط می‌خواستم تجارت کنم، می‌خواستم پولدار شوم. وقتی شکست خوردم، فهمیدم که هر کسی که می‌خواهد تجارت کند، موفق نیست. اگر به حرف خانواده‌ام گوش می‌دادم و کاری نمی‌کردم، شاید بهتر می‌شد. همه تقصیر من بود، دیگران را سرزنش نمی‌کنم.» سیو بلک، با خنده‌ی شادش، حالا می‌خواهد آرام‌تر زندگی کند: «شایعات زیادی در مورد من وجود دارد، من آنها را اصلاح نمی‌کنم، اما این باعث می‌شود از ظاهر شدن بترسم.»

مخاطبان امروزی سیو بلک را می‌بینند که هنوز فرم خود را هنگام قدم گذاشتن روی صحنه حفظ می‌کند، اما "خدا" نمی‌داند که زمانی بوده که او صدایش را از دست داده است. با نگاهی به آن روزهای غم‌انگیز و تاریک، می‌توانیم ببینیم که بازگشت سیو بلک سفری برای غلبه بر خودش بوده است: "فقط کسانی که در زندگی شخصی خود بحران‌هایی را پشت سر گذاشته‌اند می‌توانند درک کنند. مدت زیادی طول کشید تا بهبود پیدا کنم. فکر کردم دیگر نمی‌توانم بخوانم، دیگر نمی‌خواهم بخوانم. سپس خودم را در یک اتاق کوچک حبس کردم تا فکر کنم. احساس می‌کردم چیزهای زیادی را از دست داده‌ام، از خیلی چیزها دست کشیده‌ام... و از اتاق کوچک بیرون آمدم و به کلیسا برگشتم تا به موعظه کشیش گوش دهم، کشیش چیزهای زیادی را موعظه کرد، به تدریج ایمانم را دوباره به دست آوردم، فرم خود را دوباره به دست آوردم. سال‌ها بدون آواز خواندن، فکر می‌کردم صدایم را برای همیشه از دست داده‌ام، اما به لطف آواز خواندن در کلیسا، دوباره آن حس را پیدا کردم، سپس به تنهایی تمرین کردم و به صحنه بازگشتم." وقتی او در جاده زندگی گیر کرد و مجبور شد شهر را ترک کند و به روستا برگردد، روستاییان او را مسخره نکردند، بلکه آغوش خود را به رویش گشودند: «همه به من دلداری دادند: به لطف شما، مردم بیشتر درباره کن توم می‌دانند. چون هر بار که روی صحنه می‌روم، می‌گویم، من یک بانا هستم و در کن توم زندگی می‌کنم.»

سیو بلک خوک پرورش می‌دهد و ویدیوهای یوتیوب می‌سازد (عکس ۲)

سیو بلک و اعضای خانواده

خدا اجازه می‌دهد آواز بخوانم، من آواز خواهم خواند.

سیو بلکِ امروزی هنوز هم سرشار از زندگی معنوی است. نه تنها روستاییان او را دوست دارند و به او احترام می‌گذارند، بلکه او به پدر فرزندانش نیز بازگشته است. آیا «آینه‌های شکسته ترمیم می‌شوند» صلح‌آمیز خواهد بود؟ از سیو پرسیدم. او واقعیت را نه زیبا جلوه داد و نه تاریک: «ما یکدیگر را بهتر درک می‌کنیم و هر دو می‌دانیم که پیر هستیم و فقط برای فرزندان و نوه‌هایمان زندگی می‌کنیم.» وقتی این بیماری همه‌گیر شیوع پیدا کرد، سیو بلک متوجه شد که حضور مردان در خانه چقدر ضروری است: «کووید شیوع پیدا کرد، من وحشت‌زده بودم، مجبور شدم خوک‌هایم را با ضرر بفروشم، چون پولی برای خرید خوراک نداشتم. تمام روز فقط در روستا پرسه می‌زدم چون دولت محلی مردم را تشویق می‌کرد که برای جلوگیری از شیوع بیماری در خانه بمانند و بیرون نروند. خانواده من سه مرد دارند که همگی قرنطینه شده‌اند. شوهر و دو پسرم برای واکسیناسیون کووید رفتند، اما متأسفانه یک «مبتلا به کووید» وارد شد. بنابراین تمام افرادی که در روستا آن روز صبح برای واکسیناسیون رفتند، مجبور به قرنطینه شدند. خدای من، هیچ مردی در خانه نبود، فقط من و دو عروسم بودیم، نمی‌دانستیم چه کار کنیم! در آن مدت، هر شب گریه می‌کردم، سوتراها را می‌خواندم و دعا می‌کردم، فقط به این امید که شوهر و فرزندانم بدون کووید به سلامت برگردند.»

کمدین توی نگا نحوه ساخت ویدیوهای یوتیوب را آموزش می‌دهد . سیو بلک از اینترنت بی‌خبر است. تلفن او فقط برای گوش دادن و تماس گرفتن استفاده می‌شود: «من فیسبوک هم دارم اما هیچ کاری با آن انجام نمی‌دهم، هر کسی که می‌خواهد پست بگذارد، می‌تواند هر چه می‌خواهد پست کند. اینطور نیست که به شبکه‌های اجتماعی اهمیتی ندهم، اما نمی‌دانم چگونه از آنها استفاده کنم، حتی با اینکه به من آموزش داده شده است. کلیپ‌ها را فیلم می‌گیرم اما باید منتظر بمانم تا کسی آنها را برایم پست کند. حالا کمی می‌دانم چطور پست بگذارم اما هنوز به نظر نمی‌رسد که کار کند، زیرا وقتی از دیگران می‌پرسم که آیا آنچه را که من پست می‌کنم دیده‌اند، می‌گویند که ندیده‌اند.» با این حال، او کانال خودش را در یوتیوب ایجاد کرد: «سیو بلک کن توم لایف». سیو در مورد این داستان عجیب خندید: «از کمدین توی نگا متشکرم. توی نگا به ویتنام برگشت و با من تماس گرفت: «خواهر، کجایی؟» به نگا گفتم: «من در کن توم هستم.» نگا گفت: «آیا آنقدر دور است؟» اما او همچنان پرسید: «می‌توانی به دیدن من بیایی؟» به‌طور غیرمنتظره‌ای، نگا واقعاً به دیدنم آمد. توی نگا بود که به من یاد داد چطور یوتیوب بسازم. از آن زمان، از زندگی روزمره‌ام فیلم می‌گیرم، وقتی اجرا می‌کنم، وقتی در کلیسا آواز می‌خوانم یا در مراسمی شرکت می‌کنم...» من سیو بلک را تشویق کردم: «اگر برای «راه‌اندازی» یک کانال یوتیوب سخت تلاش کنی، شاید پول درآوردن از پرورش خوک آسان‌تر باشد.» سیو بلک با صدای بلند خندید، انگار طوفان هرگز تمام نشده بود.

اما سیو بلک سعی کرد ترس‌هایش را سرکوب کند، جرات نمی‌کرد زیاد شکایت کند، زیرا افرادی بودند که او را سرزنش می‌کردند: «افراد زیادی هستند که بیشتر از سیو بلک رنج می‌برند اما شکایت نمی‌کنند، چرا سیو بلک شکایت می‌کند؟» در زندگی، طبیعی است که مردم یکدیگر را درک نکنند. سیو کسی را سرزنش نکرد: «من دیگر چیزی نمی‌خواهم. در گذشته، همه چیز داشتم، حالا فقط می‌گذارم باشد. من کاری را که خدا به من می‌گوید انجام می‌دهم، فقط به آرامی زندگی می‌کنم، بدون شکایت. زندگی من دشوار است، بنابراین می‌گویم دشوار است، چگونه می‌توانم بگویم زندگی من شاد است؟ اما درست است که افراد فقیر و بی‌خانمان زیادی وجود دارند، آنها شرایط بدتری از من دارند، بنابراین به خودم می‌گویم که آرام زندگی کنم.»

سیو بلک خوک پرورش می‌دهد و ویدیوهای یوتیوب می‌سازد (عکس ۳)

سیو بلک به خوک‌ها غذا می‌دهد

کسب و کار فعلی سیو بلک «پایدار» است، اما او می‌گوید: «قیمت خوک‌ها به خوبی قبل نیست. در گذشته، پرورش خوک سودآور بود، اما اکنون همه چیز ضررده است. زیرا قیمت خوراک اکنون بسیار بالاست، اما قیمت خوک‌ها فقط حدود ۴۰ تا ۴۵ هزار دانگ ویتنامی در هر کیلوگرم است، در حالی که ۵۰ هزار دانگ هنوز نقطه سر به سر است. بنابراین من به پرورش ماهی روی آوردم. من باید تغییر کنم زیرا من یک کشاورز هستم، فقط کارهایی را انجام می‌دهم که سودآور هستند. من هنوز خوک پرورش می‌دهم، اما فقط چند ده تا.» به لطف پشتکار شوهرش در یادگیری تکنیک‌های پرورش ماهی، سیو بلک امنیت بیشتری دارد. بدهی هنوز پابرجاست، سیو بلک فقط بخش کوچکی را پرداخت کرده است، اما وقتی سخت کار می‌کند، می‌تواند کاملاً امیدوار باشد که روزی بدون بدهی خواهد بود.

«قصد داری دوباره به شهر بروی یا تا آخر عمر در زادگاهت بمانی؟» سیو بدون فکر کردن به سوال من پاسخ داد: «الان فقط در کون توم گیر افتاده‌ام، قصد هیچ کار دیگری را ندارم. برای رفتن به جای دور چه کار دیگری باید بکنم؟ الان از زندگی‌ام راضی هستم. به اندازه‌ای که دارم غذا می‌خورم.»

آیا سیو بلک از شکوه از دست رفته پشیمان است؟ بلبل ارتفاعات مرکزی دیگر آرزوی بازگشت به روزهای معروف خود را ندارد: «من پیر شده‌ام. مهم نیست. خدا به من اجازه می‌دهد تا جایی که می‌توانم آواز بخوانم. زندگی من اکنون آرام است، می‌توانم آواز بخوانم، به اینجا و آنجا سفر کنم و سپس نزد فرزندان و نوه‌هایم برگردم، این خوشبختی سیو است. گاهی اوقات، با نگاه به گذشته، کمی احساس غم می‌کنم.» سیو ممکن است با توجه به سنش دیگر جوان نباشد، اما آیا صدایش تا به حال گذر زمان را تجربه کرده است؟ «چشمانت سبز است یا بهار در راه است/ دود سیگاری که روی فنجان قهوه بن می باقی مانده است...»

Tienphong.vn


نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

نیلوفرهای آبی در فصل سیل
«سرزمین پریان» در دا نانگ مردم را مجذوب خود می‌کند و در بین 20 روستای زیبای جهان قرار دارد.
پاییز ملایم هانوی از میان هر خیابان کوچکش می‌گذرد
باد سرد «خیابان‌ها را لمس می‌کند»، هانویی‌ها در آغاز فصل از یکدیگر دعوت می‌کنند تا به خانه‌هایشان سر بزنند

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

بنفش تام کوک - نقاشی جادویی در قلب نین بین

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول