
اطلاعات مربوط به نقاشی
کان نونگ چی دو جنس: کندهکاری لاکی - اندازه: ۸۲ در ۱۰۲ سانتیمتر اقتباس از نقاشیهای عامیانه هانگ ترونگ این نقاشی صحنههایی مانند موارد زیر را نشان میدهد: کیو پس از ترک خانه والدینش به دنبال ما گیام سین میرود، کیو و تو های قدردانی و انتقام خود را جبران میکنند، تو های رهبر منطقهای میشود که کیو در آن زندگی میکند، کیم، ون و کیو دوباره با هم متحد میشوند و با خوشحالی و آرامش در کنار هم زندگی میکنند. از چپ به راست، ۴ صحنه (چهارگانه) به شرح زیر وجود دارد: نقاشی ۱: بالا: کیو خود را به ما گیام سین میفروشد تا پدرش را از زندان آزاد کند. این مرد کیو را به لام تری میبرد و او را به تو با، صاحب فاحشه خانه، تحویل میدهد. این نقاشی صحنه دنبال کردن ما گیام سین توسط کیو پس از ترک خانه والدینش را نشان میدهد. بیت با شرح زیر به شرح زیر است: باد ناگهان ابرهای چین را به حرکت درمیآورد. به نظر میرسد کالسکهای در دنیای فانی در حال پرواز است. در این بخش از راست به چپ موارد زیر آمده است: ما گیام سین سوار بر اسب است و خدمتکاری با چتر در دست او را دنبال میکند. کیو در کالسکهای نشسته است که توسط یک خدمتکار و خدمتکار دیگری با چتر در دست کشیده میشود. در زیر: کیو و تو های قدردانی و انتقام خود را جبران میکنند. شرح شعر: پس از جبران قدردانی، وانمود میکنند که انتقام میگیرند. تو گفت: این موضوع را به او واگذار کن. نقاشی ۲: تو های رهبر منطقهای شد که کیو در آن زندگی میکرد. او به خدمتکاران کاخ دستور داد تا کیو را پیدا کرده و به کاخ برگردانند. شرح نقاشی در بالا: صیغه سلطنتی به دنبال او رفت. گفت: من از دستور اطاعت کردم و فقط او را به کاخ آوردم. پرچم را بالا بردم و اسلحه را شلیک کردم. تو کونگ سوار بر اسب خود بیرون آمد تا در دروازه از او استقبال کند. میتوانیم تو کونگ را در سمت راست سوار بر اسب، کیو در سمت چپ در کالسکهای که توسط یک خدمتکار کشیده میشود، و پشت سر او خدمتکاری را ببینیم که یک ننو و چتر آفتابی در دست دارد. در پایین: در پایان داستان، کیم، وان و کیو دوباره به هم پیوستند. کیم در پشت نشسته بود و کتاب میخواند یا شعر میخواند، کیو در سمت راست نشسته بود و سنتور مینواخت و وان در سمت چپ از دو کودک مراقبت میکرد. روی میز انواع توپهای شانس و سه فنجان شراب در سینی قرار داشت. عنوان شعر: فنجان گل داوودی تمام شد و او مست شد. وان در حالی که ایستاده بود کمی توضیح داد. نقاشی ۳: در بالا: اولین ملاقات توی کیو و تو های. کیو پس از پایان رابطه عاشقانهاش با توک سین، با مردی به نام باک سین ازدواج کرد. این مرد او را به چائو تای برد و به یک فاحشه خانه فروخت. تو های یک روز برای خوشگذرانی به فاحشه خانه رفت، کیو را ملاقات کرد و عاشق او شد. یک روز پاییزی، نسیم خنک هوا را پر کرد. ناگهان، مهمانی از مرز به دیدارشان آمد. قسمت پایین: هوان تو ناگهان ظاهر شد، زمانی که توک سین مخفیانه به دیدن کیو رفت که در بتکده کوان آم در انزوا زندگی میکرد. از راست به چپ، کیو، توک سین، هوان تو و هوا نو. در حالی که لبخند میزدند و با شیرینی صحبت میکردند، از او میپرسیدند که تازه برای بازدید به کجا آمده است. نقاشی ۴: قسمت بالا: اولین ملاقات کیم و کیو به مناسبت جشنواره تان مین. در سمت چپ، توی کیو و توی ون در کنار بوته گلی قرار داشتند و در سمت راست پلی بود که با دو بیت شعر به تصویر کشیده شده بود: زیر آب زلال روان، در کنار پل، ابریشم بید و سایه بعد از ظهر زیبا بودند. در زیر دو کیو، در سمت چپ وونگ کوان ایستاده بود و پشت سر او یک خدمتکار جوان ایستاده بود. در سمت راست کیم سوار بر اسب بود و یک خدمتکار جوان بادبزنی در دست داشت. پادشاه آشنا برای استقبال از دو کیو بیرون آمد و با خجالت زیر گلها پنهان شد. در پایین: عشق بین کیو و سو خان شکوفا شد. کیو در خانه سمت چپ بود، سو خان در خانه سمت راست، بادبزنی در دست داشت که روی آن دو کلمه "tich viet" نوشته شده بود. روی صفحه نمایش شعری بود: قایقران قهرمان را میشناخت، او برای شکستن قفس اقدام کرد و آن را به راحتی آزاد کرد.
نظر (0)