۱. عمویم وقتی جوان بود، اسناد را با ماشین تحریر تایپ میکرد. پس از پایان تحصیلات دبیرستان، پسرش، آقای شوین، گاهی اوقات به پدرش در تایپ کمک میکرد. او پوست روشنی داشت، دانشآموز خوبی بود، انگشتان بلندی مانند انگشتان یک دختر داشت و سریع تایپ میکرد، که من بینهایت او را تحسین میکردم.

تا اینکه یک روز، ماشین تحریر منسوخ شد، به عنوان یک قاعده جایگزین، "عتیقه" شد. این آغاز دوره نوآوری بود، کامپیوترها شروع به ظهور کردند. جایگزینی سریع شبیه سرنوشت دوربینها، تلفنها، تلویزیونها و انواع گرامافونها بود...
دههها پیش، مانند بسیاری از آژانسها، اسناد روزنامه گیا لای همگی با ماشین تحریر نوشته میشدند. گزارشهای رسمی، طرحها، تصمیمات و اسناد قانونی توسط افراد مجاز تایپ، امضا و مهر میشدند. وقتی در میان پروندهها و اوراق جستجو کردم و تصمیم پذیرش یک معلم برای کار در روزنامه را با مهر آژانس و امضای آقای فام تونگ کی، که در آن زمان سردبیر بود، دیدم، مبهوت شدم. این تصمیم از کاغذ نازک پولویا گرفته شده بود، تا حدودی مبهم اما کلمات هنوز کاملاً واضح بودند. تقریباً دوازده سال از بازگشت آقای کی به دنیای نسل قبلی روزنامهنگاران انقلابی روزنامه حزب استانی میگذشت.
۲. منطقهی اشتراکی هونگ وونگ، پلاک ۳۳، شهر پلیکو (دفتر مرکزی سابق روزنامهی گیا لای پس از تصرف آن در سال ۱۹۷۵)، پس از چندین نسل از خانوادههای روزنامهنگاران، ما برای اقامت موقت به آنجا نقل مکان کردیم. به جز آنهایی که متأهل بودند، ما روزنامهنگاران مجرد زندگی بیخیالی و معصومانهای داشتیم. بنابراین، محل اقامت ما اغلب محل "ورود" آشنایان، دوستان حرفهای و همکاران بود، زمانی که آنها خیلی مشغول خوشگذرانی بودند و راه خانه را فراموش میکردند یا به طور تصادفی از "سقف" عبور میکردند و باعث میشد برنج خوب پخته نشود و سوپ شیرین نشود.
قبل از تغییر از چاپ تایپی به چاپ افست، پیشنویس اخبار و مقالات خبرنگاران روزنامه گیا لای با دست نوشته میشد و پس از ویرایش، قبل از ارسال به هیئت تحریریه برای بررسی و ذخیرهسازی، دوباره با ماشین تحریر تایپ میشد. این فرآیند تلویحاً مستلزم آن بود که خبرنگاران مراقب دستخط خود باشند. وقتی رهبران ناراحت بودند، پیشنویسهای بدخط به راحتی بررسی، مورد انتقاد شدید قرار میگرفتند یا به تأخیر میافتادند و بعداً پردازش میشدند...
خط زیبا، خط زشت و انواع خطهای «کثیف». اما بیشتر خبرنگاران «شلخته» مینویسند، انگار... عمداً کار را برای کارکنان و تایپیستها سخت میکنند.
۳. دستنوشتههای من به تدریج از دستنوشته به تایپشده تغییر کرد. اگر درست به خاطر داشته باشم، اولین باری که دستنوشتههای تایپشده را برای آژانس فرستادم، از جمله فعالترین همکاران آقای باخ ون مین بود. آقای مین معلم ورزش بود و به طور فعال با روزنامه همکاری میکرد و در زمینههای مختلفی مینوشت. وقتی دیدم که او با پشتکار دستنوشتههایش را تایپ میکند، بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. آقای نگوین شوین در دا نانگ، که ۱۵ سال از عمو هو پیروی کرد تا در مورد جنبش تعاونی کشاورزی بنویسد، نیز از همکارانی بود که دستنوشتههای خود را با ماشین تحریر بسیار زیبا ارسال میکرد. همچنین آقای تران هوو نگیم، معلم هوئه در کا مائو، که در شعر تخصص داشت، نیز دستنوشتههای مشابهی ارسال کرد.
به دنبال برادرانم، من هم یک ماشین تحریر کوچک و زیبا پیدا کردم. این ماشین تحریر ساخت آلمان بود، آبی، جمع و جور، تقریباً به اندازه دو دفترچه یادداشت روی هم. به طور خاص، فونت این ماشین تحریر خیلی ساییده نشده بود، حروف تیز بودند، بدون اینکه خط یا علامتی از دست بدهم. آقای لو ترک کی، که در آن زمان معاون رئیس انجمن کشاورزان ایالتی بود، دید که چقدر مشتاق هستم، بنابراین نتوانست جلوی خودش را بگیرد و کار را به من سپرد. در ابتدا، مثل "مرغ که برنج را نوک میزند" "نوک میزدم"، با دقت هر کلید، هر کلمه را تایپ میکردم و خطوط طولانی را پاک میکردم، اما کم کم به آن عادت کردم. نوشتن اخبار و مقالات با ماشین تحریر مرا مجبور کرد که سرعتم را کم کنم، از طرحبندی، معنی کلمات، اندازه کلمات، انتخاب کلمات، نحوه بیان آنها، همه با دقت و توجه انجام میشد و از سردرگمی، تکرار و خطا جلوگیری میشد. نیازی به گفتن نیست که با در دست گرفتن یک نسخه خطی با ماشین تحریر، چه کوتاه باشد چه بلند، اما تمیز، مرتب و منظم، نویسنده اولین کسی است که احساس راحتی و رضایت میکند. باید اعتراف کنم که مهارتهای نوشتاریام در این مدت تا حدودی تقویت شده بود، و وقتی به استفاده از کامپیوتر روی آوردم، اوضاع خیلی آسانتر شد.
۴. فراموشی، بیتوجهی و پس از چندین اسبابکشی خانه، تاکنون اسناد، تصاویر و یادگاریهای زیادی گم و مفقود شدهاند که برخی از آنها پشیمانکننده و دلخراش هستند. در میان آنها، برای من، ماشین تحریر وجود دارد. فقدان زمانی عمیقتر شد که قصد داشتم گوشه کوچکی برای بزرگداشت دوران حرفهایام ایجاد کنم. قصدم وحشتناک نبود، فقط چند حلقه فیلم، یک جعبه فیلم کداک و کونیکا، یک دوربین پرکتیکا که زمانی از برادرم طلا قرض گرفته بودم تا بخرم، یک دوربین دیجیتال اولیه، یادگاری از سفرهای کاری... یادم میآید که روغنکاری کردم، ماشین تحریر را در یک کیف گذاشتم، با احتیاط آن را در پایین کابینت آهنی اتاق زیر شیروانی قرار دادم، و با این حال! نمیدانم چرا، در این زمان، گوشه کوچکی برای بزرگداشت دوران حرفهایام با ماشین تحریر قدیمی اینقدر ارزشمند است.
منبع: https://baogialai.com.vn/chiec-may-danh-chu-post328934.html
نظر (0)