دیروز بعد از ظهر، وقتی از سر کار به خانه برمیگشتم، عمو بین را دیدم که کنار در نشسته بود و با مادرم صحبت میکرد. چشمانشان قرمز بود و دلم به درد آمد.
در ماههای اخیر، رابطهی عمو بین و خواهرزنش کاملاً پرتنش بوده است. مادرم حتماً ناراحت بوده و نتوانسته خودش را کنترل کند، بنابراین عمو را سرزنش کرده است: «تو خیلی مهربان و صبوری. اگر من عروس بیادبی بودم، مدتها پیش او را از خانه بیرون کرده بودم.»
عمو بین آهی کشید و اشکهایش را پاک کرد: «عروست را کمتر سرزنش کن، پسرت را بیشتر به خاطر ضعیف بودن سرزنش کن. خب، تا زمانی که زن، شوهر و فرزندان یکدیگر را بپذیرند، من پیر هستم، اگر دخالت کنم ممکن است به از هم پاشیدن ازدواج عاشقانه متهم شوم، که گناهی در حق نوههایم خواهد بود.»
عمو بین در کنار من زندگی میکند. خانهاش در اصل آپارتمانی بود که کارخانهای که او و مادرم در آن کار میکردند به او داده بود. خانه عمو بین در انتهای خانه است، بنابراین از مزیت فضای باز برخوردار است. همچنین ۲ متر نمای اضافی دارد، بنابراین بسیار بزرگتر از خانههای دیگر است.
حالا هانوی در حال برنامهریزی برای تبدیل شدن به یک شهر اقماری است، منطقهی من در شرف تبدیل شدن به یک منطقه است، قیمت زمین سر به فلک میکشد، خانهی عمو بین به زمینی «طلایی» تبدیل شده که دهها میلیارد دونگ ارزش دارد.
خواهر شوهر عمو بین تاجر بود، بنابراین وقتی ازدواج کرد، از والدین شوهرش خواست که به او اجازه دهند کل طبقه اول را بازسازی کند تا یک اسپا، یک فروشگاه لوازم آرایشی و یک انبار برای فروش آنلاین باز کند. عمو بین با این تصور که او فرزند خانواده است، به او حق استفاده از کل مساحت بیش از ۱۰۰ متر مربع طبقه اول را برای کار داد.
اما پس از مدتها، عروس کمکم طبیعت تلخ، حسابگر و خودخواه خود را آشکار کرد. او با تکیه بر پولی که به دست میآورد، اغلب شوهرش را مورد انتقاد و "سرزنش" قرار میداد. والدین شوهرش هر دو اهل ها تین بودند، اما او به بهانه بیماری حرکت و ضعف، سوار قطارها و ماشینهای مسافت طولانی میشد، بنابراین به زادگاهش "فرار" کرد.
او همچنین دوست نداشت که مردم از روستاها «گروه گروه» به خانه شوهرش بیایند و بعد آنجا بمانند. به همین دلیل، هر بار که اقوام از روستاها به دیدنش میآمدند، برخوردش بسیار ناخوشایند بود، چهرهاش سرد و سنگین بود.
عمو بین و همسرش چندین پسرعمو یا پسرعمو دارند که در دانشگاههای هانوی تحصیل میکنند. آنها گاهی اوقات آخر هفتهها با اتوبوس به حومه شهر میروند تا او را ببینند. اما بارها شاهد چهره اخموی عروسشان بودهاند و اشاره کردهاند که او «با خانه عمویشان مثل یک میخانه رفتار میکند» و حالا به نظر نمیرسد که از این موضوع خوششان بیاید.
اخیراً، یکی از پسرعموهای همان روستا مجبور شد برای مدتی برای درمان سرپایی به هانوی برود. عمو بین که از وضعیت دشوار دخترعمویش متاسف بود، او را به خانه خود برد تا هم به عنوان خواهر به یکدیگر کمک کنند و هم در هزینه اجاره خانه صرفهجویی کنند.
خواهرشوهر که دید یک «غریبه» بدون هیچ صحبتی با مادرشوهرش وارد خانه شده، با عمو بین دعوایی راه انداخت. مشاجره بین مادر و دختر به گوش پسرعمویش رسید، او بهانه آورد که پزشک از او خواسته به بیمارستان برود و از ماندن در خانه عمو بین خودداری کرد.
پس از آن، عمو بین با دقت فکر کرد و تصمیم گرفت خصوصی و رک و راست با عروسش صحبت کند. او نظر خود را در مورد نگرش و نحوه برخورد او با مردم بیان کرد تا خانواده بتوانند در هماهنگی زندگی کنند.
به طور غیرمنتظرهای، او متکبر بود: «تو به عنوان عروس به این خانه آمدی، تو به تنهایی این کسب و کار را احیا کردی، تو هم حق و حقوق خودت را داری! در کل منطقه اقوامی هستند، من همه را دوست دارم، نمیتوانم به اندازه کافی به تو کمک کنم. خانه ما اردوگاه پناهندگان نیست، هر کسی میتواند هر طور که میخواهد بیاید و بماند.»...
عمو بین از شدت عصبانیت از حرفهای بیادبانهی عروسش میلرزید. اما اگر او این موضوع را بزرگ جلوه داده بود، چه فایدهای داشت که به او انگ «نشان دادن چهرهی واقعیاش به دیگران» بزنند؟ و همچنین تقصیر خودش بود که از همان ابتدا با عروسش روراست نبود.
خانم بین مدت زیادی فکر کرد و با تعمق در ضربالمثل «عروس بد، خانوادهاش را از دست میدهد»، با شوهرش مشورت کرد و تصمیم گرفت خانه را بفروشد و به روستا برگردد.
با پول حاصل از فروش خانه، این زوج بخشی را به عنوان جهیزیه بین پسر و دخترشان تقسیم میکنند، بخشی را برای خرید زمین در حومه شهر برای ساخت خانهای کوچک پسانداز میکنند و بقیه را پسانداز میکنند. این زوج با احتساب حقوق بازنشستگی خود، بیش از اندازه کافی برای گذراندن یک زندگی شاد خواهند داشت.
عمو بین گفت، بهتر است به روستا برگردی و در نزدیکی روستا، برادران، فرزندان و اقوامی که برای عشق و وفاداری ارزش قائلند، زندگی کنی تا اینکه با کودکانی زندگی کنی که مخالفند، تنها هستند و اقوام خود را از دست دادهاند.
منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/con-dau-dan-boc-lo-ban-chat-chao-chat-vu-loi-172240924103752223.htm






نظر (0)