شدیدترین ضدحمله در ۲۴ آوریل ۱۹۵۴ با هدف بیرون راندن نیروهای ما از فرودگاه رخ داد. در نتیجه، دشمن تا حدی نابود شد، مواضع ما همچنان در دست ما بود و فرودگاه همچنان تحت کنترل نیروهای ما بود.
ضدحمله در ۲۴ آوریل بسیار شدید بود و هدف آن بیرون راندن نیروهای ما از فرودگاه بود.
در ادامه اجرای سیاست نزدیک شدن به مواضع حمله و محاصره دشمن، مواضع ما روز به روز به دشمن نزدیکتر میشود؛ قدرت آتش ما در هر اندازهای، همواره دشمن را تهدید میکند.
کتاب وقایعنگاری تاریخی، جلد دوم، « نبرد سی ساله»، که توسط انتشارات ارتش خلق در سال ۱۹۸۵ منتشر شد، به وضوح بیان میکند: «از یک سو، ارتش ما به هر دژ دشمن حمله و آن را نابود کرد و ضدحملههای آنها را دفع کرد؛ از سوی دیگر، ما رقابت تیراندازی به دشمن را ترویج دادیم. تیراندازان، مسلسلچیها، خمپارهاندازها و توپخانهها تمام تلاش خود را برای تیراندازی به دشمن کردند و باعث شدند دشمن به طور فزایندهای ضعیف شود، تلفات انباشته شود، روحیه آنها رو به زوال باشد، همیشه ترسو و پرتنش باشند، جرات حرکت نداشته باشند و هر نامی که از میدان نبرد ظاهر میشد توسط ارتش ما کشته میشد. تیمهای شجاع ما به اعماق قلب دشمن نفوذ کردند، انبارهای آنها را نابود کردند و نشاط آنها را از بین بردند.»
ارتش ما از سنگرهایی که نزدیک مواضع دشمن حفر شده بود، استفاده کرد و تاکتیک پیشروی تدریجی را به کار گرفت. دشمن وحشت کرد و به تدریج عقبنشینی کرد. پس از چند روز پیشروی و آتش تکتیراندازها، روحیه دشمن به طور محسوسی کاهش یافت.
شب ۲۲ آوریل، تنها پس از یک ساعت حمله، دژ را تصرف کردیم و ۱۱۷ اسیر گرفتیم. پس از بازجویی از اسیران، با علم به اینکه ایستگاه رادیویی دشمن از همان دقیقه اول نابود شده بود، نیروهای ما با مسلسل از هر چهار جهت و به سمت بالا شلیک کردند. با شنیدن صدای تیراندازی، دِ کاستریس فکر کرد که نیروهایش هنوز در دژ مقاومت میکنند، بنابراین اجازه آتش توپخانه را نداد. نیروهای ما به درستی استحکامات و میدان نبرد را تثبیت کردند.
محاصره ارتش ما تنگتر و تنگتر میشد، جنگ شدیدتر و شدیدتر میشد.
دشمن پیوسته با پشتیبانی مکانیزه و هوایی، ضدحملات شدیدی را برای عقب راندن مواضع ما ترتیب میداد. ضدحمله در ۲۴ آوریل در سنگر ۲۰۶ بسیار شدید بود و هدف آن بیرون راندن نیروهای ما از فرودگاه بود.
نیروی هوایی دشمن ۶۰۰ بمب پرتاب کرد. وقتی چتربازان برای تجمع در موقعیت ۲۰۸ پیشروی کردند، توسط هویتزرهای ما رهگیری و تعدادی از آنها منهدم شدند. آنها همچنان در دو بال به سمت فرودگاه پیشروی میکردند. وقتی با موقعیت گروهان ۲۱۳ مواجه شدند، به سرعت از آنجا عبور کرده و وارد موقعیت ما شدند.
فرمانده گردان، کواک تری، به نیروها دستور عقبنشینی داد و از هویتزرها خواست که مستقیماً به مواضع ما شلیک کنند. فاصله خیلی نزدیک بود، فقط ۵۰ متر، برای رفقای ما امن نبود؛ توپخانه تردید کرد، پیاده نظام همچنان اصرار داشت. فرمانده هنگ هویتزر، هوو می، مجبور شد برای دستورالعمل با ستاد توپخانه تماس بگیرد.
با اجازه، گروهان ۸۰۲ هویتزر، پس از بررسی دقت عنصر شلیک، در میان تشویقهای مداوم پیادهنظام از طریق تلفن، پشت سر هم آتش گشودند...
خمپارهاندازهای ما «بهیکباره» آماده بودند. گروهان ۲۱۳ شجاعانه برای بازیابی موقعیت به جلو یورش برد و دشمن را در حالی که به سمت سنگر ۲۰۸ میدوید، تعقیب کرد. تانکهای دشمن که برای نجات آنها بیرون آمدند، توسط توپخانه ما متوقف شدند.
بیگارد توسط دی کاستریس مأمور سازماندهی ضدحمله شد و با به خطر انداختن جان خود، سوار جیپ شد و به سمت موقعیت ۲۰۸ دوید تا سربازان را تشویق کند. اما راه دیگری جز فحش دادن با صدای بلند و دستور عقبنشینی به چتربازان وجود نداشت.
در نتیجه، دشمن تا حدی نابود شد، مواضع ما هنوز در دست بود و فرودگاه هنوز تحت کنترل نیروهای ما بود.
پشتیبانی همه جانبه از Dien Bien Phu
مردم ما با درک مشکلات ارتش و پاسخ به فراخوان حزب، به پا خاستند تا «تمام توان خود را» برای حمایت از دین بین فو به کار گیرند.
مسابقه دو سرعت در تمام مسیرها راه اندازی شد تا همه را تشویق کند تا تمام تلاش خود را برای تضمین پیروزی ارتش بر دشمن به کار گیرند.
هیچکس از تلاش خود دریغ نمیکرد، همه تمام تلاش خود را میکردند، حتی فراتر از توانایی خود. همه میدانستند که در این زمان ارتش به شدت به برنج و مهمات نیاز دارد، بنابراین برای افزایش بار، افزایش سفرها و افزایش سرعت با هم رقابت میکردند. در دل جنگل شب، فریادهای غرورآفرین کارگران طنینانداز شد: «شما غربیها هواپیما دارید/ کارگران روی زمین مصمم هستند که شما را در هوا شکست دهند...»
بیشتر باربرها داوطلب شدند که دو برابر بار را حمل کنند. خانم مویی، باربری از ایستگاه ۲۲ ین بای ، اغلب تا ۱۰۰ کیلوگرم برنج حمل میکرد. باربرهای انبارها نیز برای حمل بارهای بیشتر با هم رقابت میکردند و تعداد سفرها را افزایش میدادند. بسیاری از انبارداران در یک شب ۳۰ تا ۵۰ کامیون برنج حمل میکردند...
در مسیر نام نا، دختران ماهیگیر رودخانه تائو هنوز بیش از ۱۰۰ تنداب شدید را شبانهروز کنترل میکنند. در ۲۴ آوریل، آنها ۱۳۰۰ تن برنج از ۱۷۰۰ تن برنامهریزیشده را به لای چائو آوردند که از زمان مقرر بیشتر بود.
فرمانده کل قوا تلگرافی حاوی ستایش گرم فرستاد. هر چه بیشتر هیجان زده می شدیم، بیشتر تلاش می کردیم تا برنج را به سرعت و به مقدار زیاد به جبهه حمل کنیم تا سربازان ما قدرت کافی برای جنگیدن برای مدت طولانی را داشته باشند.
قبلاً یک کلک فقط میتوانست حداکثر ۳۰۰ کیلوگرم بار حمل کند، اما حالا این زنان بار را به ۳.۵۰ کیلوگرم افزایش دادهاند و برخی از کلکها میتوانند تا ۴۰۰ کیلوگرم بار حمل کنند. قبلاً آنها فقط میتوانستند هر شب یک سفر دریایی داشته باشند، اما حالا با وجود هواپیماهای دشمن، شبانهروز با کلک سفر دریایی میکنند و برای اینکه از برنامه حمل و نقل فراتر بروند، آن را به ۲ سفر در روز افزایش دادهاند.
رانندگان تاکسی موتوری از باربرهای زن چیزی کم ندارند. آقای ون و آقای چی از شرکت تاکسی موتوری شهر کائو بو (تان هوا) مرتباً وزن ۳۲۰ کیلوگرم را حفظ میکنند، در حالی که آقای کائو ون تی رکورد خود را به ۳۲۵ کیلوگرم رسانده است...
در آن «ارتش اسب آهنین»، بسیاری از کادرها و کارمندان سازمانهای مرکزی داوطلب حمل و نقل شدند. در ابتدا، آنها هنوز گیج بودند، اما اکنون به سربازان واقعی در «ارتش مسلح» تبدیل شدهاند. آنها همچنین تا ۲.۵ تن بار حمل میکردند و همچنین میخواندند: « عجله کنید، دوستان من با موتورسیکلت/ جاده به جبهه به این اندازه سرگرمکننده نیست/ از میان جنگل، از میان کوهها، از میان کوهها/ موتورسیکلت تانکهای دشمن را له میکند ».
TN (طبق ویتنام+)منبع
نظر (0)