Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

رویای بازگشت به جایگاه دو معلم زن در آتش‌سوزی آپارتمان کوچک

Báo Dân tríBáo Dân trí20/11/2023

(دن تری) - دو معلم زن که از آتش‌سوزی یک آپارتمان کوچک در هانوی جان سالم به در برده‌اند، امیدوارند برای بهبودی، تثبیت زندگی خود و فراموش کردن بزرگترین حادثه زندگی‌شان، به صحنه بازگردند.
رویای بازگشت به جایگاه دو معلم زن در آتش‌سوزی آپارتمان کوچک
در ۱۴ سال کار، این اولین سالی است که معلم تران تی تان هونگ (۳۶ ساله، مرکز آموزش مداوم منطقه تان شوان، هانوی) در روز معلم ویتنامی به مدرسه نرفت. ۲۰ نوامبر، روز قدردانی متفاوتی برای او بود، او مانند هر سال در فعالیت‌های هیجان‌انگیز مدرسه شرکت نمی‌کرد و از طریق تلفن گل و تبریک دریافت می‌کرد. این معلم زن که در خانه‌ای اجاره‌ای در خیابان بویی شوانگ تراچ (منطقه تان شوان) نشسته بود، پس از بزرگترین اتفاق زندگی‌اش، با خواندن پیامک‌های والدین و دانش‌آموزان به گریه افتاد: "من معتقدم معلم من قدرت کافی برای غلبه بر همه چیز را خواهد داشت"، "معلم، کی به مدرسه برمی‌گردید تا معلم کلاس ما باشید؟". خانم هونگ گفت: "بارها خواب می‌بینم که برای دیدار با دانش‌آموزان و همکارانم به پشت تریبون برگردم. در ماه دسامبر، اگر سلامتی‌ام اجازه دهد، سر کار خواهم رفت."
Giấc mơ quay lại bục giảng của hai cô giáo trong vụ cháy chung cư mini - 1

معلم تران تی تان هوئونگ با یادآوری زمان آتش‌سوزی به گریه افتاد (عکس: مین نهان).

«امیدوارم همه اینها فقط یک خواب باشد و به زودی از خواب بیدار شوم»

آتش‌سوزی اواسط سپتامبر در ساختمان آپارتمان کوچک در کوچه ۲۹/۷۰ خونگ ها (بخش خونگ دین، منطقه تان شوان)، جایی که خانواده خانم هونگ بیش از ۷ سال در آن زندگی کرده‌اند، به یک وسواس وحشتناک برای این معلم زن تبدیل شده است. او نمی‌تواند بوی تند آتش را فراموش کند و از آن زمان به بعد نسبت به دود و آتش حساس و ناراحت بوده است. خانم هونگ و همسرش، آقای دونگ کوئیت تانگ (۴۱ ساله)، اولین کسانی بودند که پس از تولد فرزند دوم خود، خانه‌ای در اینجا خریدند. این آپارتمان ۵۲ متری، با قیمت ۹۰۰ میلیون دونگ ویتنامی، مکانی برای اسکان یک خانواده جوان پس از سال‌ها اجاره‌نشینی در هانوی است. با توجه به شرایط اقتصادی محدود، این زوج از اقوام و دوستان خود پول قرض گرفتند. در فرآیند جستجوی خانه، این زوج منطقه مرکزی، نزدیک مدرسه خانم هونگ را برای مراقبت از فرزندان و کار خود در اولویت قرار دادند، در حالی که آقای تانگ به عنوان راننده توریستی کار می‌کند و اغلب به دوردست‌ها سفر می‌کند. با یادآوری شب شوم ۱۲ سپتامبر، معلم زن در حال آماده کردن طرح درس بود که فریادهای «آتش، آتش» را شنید. کامپیوتر را خاموش کرد، در را باز کرد، دید که دود و آتش بلند می‌شود و وحشت‌زده دوید تا با شوهرش تماس بگیرد. آقای تانگ تصمیم گرفت به دخترش دونگ توی لین (۹ ساله) اجازه دهد تا برادر کوچکترش دونگ خان تین (۸ ساله) را به سمت طبقه بالا بدود، به این امید که دو کودک بتوانند به بالا بدوند، از استنشاق دود جلوگیری کنند و منتظر بمانند تا پلیس برای نجات آنها بیاید. او و همسرش به همراه کوچکترین فرزندشان، ۲ ساله، عقب ماندند تا پتوهای نرم و لباس‌های خیس را برای پوشاندن شکاف‌ها پیدا کنند و از ورود دود به آپارتمان جلوگیری کنند. لحظه‌ای بعد، دود همچنان تمام فضا را «اشغال» می‌کرد و سه عضو خانواده به سمت بالکن دویدند تا راهی برای خروج از قفس ببر پیدا کنند. آقای تانگ از خروجی اضطراری طبقه سوم، پتوی خیس را روی سقف آهنی موجدار خانه کناری انداخت، دخترش را محکم بغل کرد و اول از همه به پایین پرید. ضربه شدید باعث سرگیجه‌اش شد و وقتی به بازوی چپش تکیه داد، درد شدیدی احساس کرد و متوجه شد که شکسته است. در حالی که سعی می‌کرد درد را تحمل کند، با آرامش به همسرش فریاد زد: «فقط بپر پایین، من اینجا منتظر می‌مانم.» فاصله بین دو خانه حدود ۲.۵ متر بود. خانم هونگ در حالی که درست قبل از لحظه مرگ و زندگی ایستاده بود، با خود فکر کرد: «اگر نپرم، می‌میرم.» چشمانش کاملاً باز بود و به آسمان سیاه قیرگون نگاه می‌کرد، ستونی از دود سیاه در پایین در حال حرکت بود، زن احساس کرد که چراغ‌های خیابان از دور مانند پرتوی از امید می‌درخشند. با خودش گفت: «من همیشه خوش‌بین و مثبت بوده‌ام،» سه بار فریاد زد: «متشکرم زندگی»، سپس قاطعانه پرید.
Giấc mơ quay lại bục giảng của hai cô giáo trong vụ cháy chung cư mini - 2

پس از گذشت بیش از ۲ ماه، خانم هونگ هنوز نمی‌تواند بر درد از دست دادن دختر بزرگش غلبه کند (عکس: مین نهان).

پرش آقای تانگ و همسرش باعث شد سقف خانه همسایه که از قبل هم شل شده بود، زیر بار سنگین سوراخ شود. خانم هونگ خوش شانس بود که در انبار مواد اولیه مستاجری که سیم مسی تولید می‌کرد، افتاد. وقتی چشمانش را باز کرد، نمی‌دانست کجاست، فکر نمی‌کرد هنوز زنده باشد و از ستون فقرات تا ران‌هایش درد را حس کرد. آقای تانگ دخترش را کنار گذاشت و همسرش را از روی توده مواد اولیه به زمین کشید. او سرش را پایین انداخت، خودش را با شانه‌هایش کشید، پاهایش را به جلو هل داد و بدنش را قوس داد تا به عقب حرکت کند. هر بار که خودش را می‌کشید، درد را احساس می‌کرد - دردی که با هیچ کلمه‌ای قابل توصیف نبود. در طبقه اول خانه، این زوج صدای جیغ، صدای دویدن مردم و صدای آژیر آتش‌نشانی را شنیدند. آقای تانگ با درماندگی درخواست کمک کرد، سپس به دنبال چکشی رفت، در را شکست و با عجله بیرون دوید. این معلم زن که بعداً تصویر شوهرش را شنید که سعی داشت به سمت ورودی کوچه ۲۹ خوئونگ ها بدود، در حالی که یک دستش کودک را گرفته و دست دیگرش آویزان بود، گفت: «به شما دو نفر گفتم اول بروید و خودم ماندم تا نیروهای امدادی برسند.» سپس پدر و پسر برای درمان اورژانسی به بیمارستان باخ مای منتقل شدند. وقتی تیم امداد به محل حادثه رسید، خانم هوئونگ هنوز هوشیار و در شرایط خوبی بود و به بیمارستان دونگ دا منتقل شد. نتایج عکس‌برداری و سونوگرافی، پیش‌آگهی وخیمی را نشان می‌داد و بیمار شبانه به طبقه بالا، بیمارستان زان پون، منتقل شد. پس از دریافت گزارش آتش‌سوزی، بستگان آقای تانگ و خانم هوئونگ از هم جدا شدند تا در ساختمان آپارتمان و بیمارستان‌ها به دنبال دو کودک، توئی لین و خان ​​تین، بگردند. پسر به طبقه ششم دوید، یکی از ساکنان او را به داخل اتاقی کشید تا از دود سمی در امان بماند، منتظر رسیدن تیم نجات ماند و ساعت ۲ بامداد با موفقیت نجات یافت. کودک به بیمارستان باخ مای منتقل شد تا به پدر و خواهر کوچکترش بپیوندد - جایی که پدربزرگ و مادربزرگش ساعت ۳:۳۰ بامداد منتظر بودند. دختر بزرگتر خیلی خوش شانس نبود، گم شد و درگذشت، جسدش حدود ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر ۱۳ سپتامبر در بیمارستان ۱۰۳ پیدا شد. خانواده موافقت کردند که این خبر را از خانم هونگ پنهان کنند، اگرچه او احساس می‌کرد "فرزندش از بین رفته است"، اما ترجیح داد همه را باور کند، به این امید که آنچه احساس می‌کند درست نباشد. قبل از روز ترخیص، او اصرار داشت با شوهرش تماس بگیرد: "وقتی پزشک اجازه دهد به خانه بروم، اولین کاری که انجام می‌دهم این است که به بیمارستان باخ مای بروم تا فرزندم را ملاقات کنم." «نه، لازم نیست بروم. از آن روز به بعد فرزندم رفته است.» این جواب آقای تانگ باعث شد همسرش حسابی گریه کند، قلبش تند بزند و به سختی نفس بکشد. از آن روز به بعد، هر روز بی‌صدا گریه می‌کرد و به فرزندش فکر می‌کرد، چون نمی‌توانست بر این فقدان غلبه کند. بارها هنگام عبور از مدرسه، جرات نمی‌کرد به داخل نگاه کند. هر بار که به سمت چهارراه می‌رفت و بچه‌های محله را می‌دید، اشک‌هایش سرازیر می‌شد. روزهای قبل را به یاد می‌آورد، هر بار که مدرسه‌اش را زودتر تمام می‌کرد، دو فرزند بزرگترش به مدرسه‌ای که مادرشان در آن کار می‌کرد، می‌رفتند و منتظر می‌ماندند تا با هم به خانه بروند. آن مدرسه، جایی که یک کودک ۹ ساله در محوطه می‌دوید، با نگهبان تلویزیون تماشا می‌کرد، حالا دیگر چیزی از گذشته است. زن گفت: «امیدوارم همه اینها فقط یک خواب باشد و من به زودی از خواب بیدار شوم.»
Giấc mơ quay lại bục giảng của hai cô giáo trong vụ cháy chung cư mini - 3

آخرین عکس از هر ۵ عضو خانواده خانم هوئونگ (عکس: مین نهان).

رویای بازگشت به سکو

با شنیدن خبر ترخیص خانم هونگ از بیمارستان، اقوام و دوستانش به سرعت برای یافتن مکانی برای اجاره و تمیز کردن خانه، رنگ‌آمیزی تمام دیوارها با رنگ‌های روشن، نصب خطوط برق و آب و غیره اقدام کردند. پس از ۱۲ روز درمان آسیب نخاعی در بیمارستان زان پون، این معلم زن اولین عضوی بود که به خانه جدیدش بازگشت. در روزهای بعد، همسر و دو فرزندش یکی پس از دیگری از بیمارستان مرخص شدند، تمام خانواده با وجود سختی‌های فراوان دوباره به هم پیوستند، اما این یک شروع جدید پس از حادثه بود. برای بازگشت به زندگی، او توانبخشی را تمرین کرد: راه رفتن، ایستادن، نشستن... مانند یک کودک، پیروی از یک رژیم غذایی برای افزایش توانایی خود در مبارزه با بیماری. او همه کارها را با عزم راسخ برای بازگشت به مدرسه در ماه دسامبر انجام داد. او گفت: «از نگرانی همه، چه آشنا و چه ناآشنا، می‌دانستم که باید برای آنها تلاش کنم. انگیزه دوم برای فرزندانم بود. نمی‌خواستم باری بر دوش همسر و فرزندانم باشم، نمی‌خواستم دوران پیری و سال‌های بعد را روی تخت بیمارستان بگذرانم.» معلم هوئونگ به یاد می‌آورد که در بیستم اکتبر، فقط جرات کرد کارت تبریک برای گروه کلاس بفرستد، سپس قابلیت نظر دادن را قفل کرد. او می‌ترسید که دانش‌آموزانش نگران شوند و مشتاقانه منتظر روزی باشند که او برگردد. در روزهایی که او در بیمارستان بود، نسل‌های مختلف همکاران، دانش‌آموزان و والدین به ملاقاتش می‌آمدند. برخی سعی می‌کردند جلوی اشک‌هایشان را بگیرند، جرات نمی‌کردند در اتاق بیمارستان بنشینند، بلکه به راهرو می‌دویدند زیرا "تحمل درد را نداشتند". برخی دو یا سه بار با فرزندانشان به ملاقات آمدند. برخی زنگ زدند و گریه کردند و وقتی به در اتاق بیمارستان رسیدند، از روی همدردی با صدای بلند گریه کردند.
Giấc mơ quay lại bục giảng của hai cô giáo trong vụ cháy chung cư mini - 4
Giấc mơ quay lại bục giảng của hai cô giáo trong vụ cháy chung cư mini - 5

پیام‌های پرسش و تشویق از دانش‌آموزان و والدین (عکس: مین نهان).

او بیشتر حرف‌های دانش‌آموزی را به یاد دارد که ساکت و در ارتباطات محدود بود. او به بیمارستان آمد و با او در میان گذاشت: «لطفاً مراقب سلامتی خود باشید و زود برگردید تا به ما درس بدهید.» معلم زن با تأثر گفت: «این طولانی‌ترین جمله‌ای بود که تا به حال گفته بود.» او گفت که در مدرسه آموزش عمومی، دانش‌آموزان از پیشینه‌ها و زندگی‌های مختلفی می‌آیند، بنابراین نحوه ابراز احساساتشان نیز متفاوت است. خانم هونگ به طور محرمانه گفت: «دانش‌آموزان از خانواده‌هایی با مشکلات مادی و معنوی می‌آیند، به ندرت کلمات عاشقانه می‌گویند. فقط یک سر تکان دادن و نگاه دلسوزانه از سوی آنها مرا خوشحال می‌کرد. وقتی در مشکل بودم، والدین و دانش‌آموزان هر دو اهمیت می‌دادند، این یک احساس گرانبها بود.» پس از این حادثه، او حتی بیشتر از زندگی قدردانی و تشکر کرد که به او فرصتی دیگر برای دیدن نور خورشید داده است. حتی در حالی که روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود، همیشه سعی می‌کرد بهبود یابد و دعا می‌کرد: «اگر دوباره زنده و سالم باشم، کارهای خیریه انجام می‌دهم، زندگی را جبران می‌کنم.» به عکس خانوادگی از تت ۲۰۲۳ نگاه می‌کند که اعضا در ابتدا قصد نداشتند بگیرند. خوشبختانه، آن آخرین لحظه خانواده ۵ نفره بود. آن عکس همچنین برای آنها به یک دارایی گرانبها تبدیل شد!

«ما بسیار خوشحالیم که دوباره به مدرسه خوش آمدید.»

در آتش‌سوزی آپارتمان کوچکی که منجر به کشته شدن ۵۶ نفر شد، معلم دانگ تی های ین (دبیرستان FPT ) و آقای ها ترونگ دوک، هر دو ۳۱ ساله، و پسرشان ها مین هوانگ (۳ ساله) خوش شانس بودند که از این حادثه جان سالم به در بردند. بیش از یک سال پیش، این زوج به دنبال خرید خانه‌ای در نزدیکی مدارس و بیمارستان‌ها بودند که رفت و آمد بین دو اداره راحت باشد. در آن زمان، آپارتمان کوچک در کوچه ۲۹ خونگ ها انتخابی عالی برای آنها بود، مقرون به صرفه و رویای آنها را برای "داشتن خانه در هانوی" برآورده می‌کرد. آقای دوک در حالی که شب ۱۲ سپتامبر در آپارتمان طبقه هشتم خود خوابیده بود، با صدای آژیر آتش نشانی از خواب بیدار شد. او برای بررسی به طبقه پایین رفت، اما هنوز فکر نمی‌کرد که آپارتمانی که در آن زندگی می‌کرد آتش گرفته باشد. وقتی به طبقه ششم رسید، شنید که مردم می‌گویند آتش بزرگی در طبقه اول وجود دارد، بنابراین به سرعت دوید تا همسر و فرزندانش را بیدار کند. تمام خانواده به دنبال همسایه‌ها به طبقه اول و سپس به پشت بام رفتند. با این حال، دود و آتش غلیظ‌تر و غلیظ‌تر شد، آسانسور از کار افتاد، راه پله‌ها قابل دسترسی نبودند، و تمام خروجی‌ها توسط "خدای آتش" مسدود شده بودند. آنها تصمیم گرفتند به پناهگاه برگردند، در را بستند و به بالکن رفتند تا منتظر نجات بمانند. آقای دوک با استفاده از دانش و مهارت‌های پیشگیری از آتش‌سوزی که یک هفته قبل در آژانس آموزش دیده بود، از پتویی که روی بند رخت انداخته شده بود، برای ساختن یک سرپناه موقت استفاده کرد. تمام خانواده به داخل خزیدند و به طور مداوم آب پاشیدند تا میزان دود استنشاق شده را محدود کنند.
Giấc mơ quay lại bục giảng của hai cô giáo trong vụ cháy chung cư mini - 6

معلم دانگ تی های ین، همسر و پسرش خوش شانس بودند که از آتش سوزی جان سالم به در بردند (عکس: مین نهان).

با ۱۰٪ باتری باقی مانده، او درخواست کمک کرد، از یکی از دوستانش خواست تا به تیم نجات در طبقه هشتم اطلاع دهد که کسی آنجاست و از آنها خواست که روی آن آب بپاشند. در همین حال، خانم ین مدام شلنگ آب را از بیرون بالکن باز می‌کرد. وقتی آتش‌نشانی آب را از برکه‌ای در نزدیکی ساختمان آپارتمان پمپ می‌کرد تا شلنگ را به طبقات بالا بپاشد، آقای دوک و خانم ین قبول کردند که آب برکه را بنوشند و پسرشان را تشویق کردند که «آب بنوشد تا آتش‌نشانان بیایند و او را نجات دهند». او گفت: «چاره دیگری نبود، نوشیدن آب کثیف بهتر از خفه شدن بود.» آنها تا ساعت ۳:۳۰-۴:۰۰ مقاومت کردند، آتش خاموش شد، دود به تدریج پاک شد و باران شروع به باریدن کرد. آقای دوک یک سطل برداشت تا آب باران را برای همسر و فرزندانش جمع کند تا به نوشیدن ادامه دهند - «یکی از اقدامات برای نجات خود از سوختگی‌های تنفسی و آسیب ریه». خانواده به مدت ۶ ساعت در بیرون بالکن مقاومت کردند تا اینکه مقامات به طبقه هشتم نزدیک شدند. این منطقه‌ای است که بسیاری از قربانیان در آن جان باختند، آتش‌نشانان فکر نمی‌کردند کسی زنده مانده باشد. آنها چراغ‌ها را روشن کردند و به دنبال اجساد گشتند، سپس ناگهان فریاد کمک دوک را شنیدند. این معلم زن با یادآوری صحنه‌ای که پسرش مین هوانگ، که از غریبه‌ها می‌ترسید، آماده بود تا در آن شرایط به آغوش آتش‌نشانان بپرد، گفت: «با دیدن آتش‌نشان‌ها از خوشحالی منفجر شدیم. قبل از آن، من خیلی ترسیده بودم، تمام خانواده یکدیگر را در آغوش گرفتند و گریه کردند، فکر می‌کردند که ما اینجا خواهیم مرد.» وقتی تیم نجات او را بیرون آوردند، خانم ین همه جا مردگان را دید. اتاق روبرو 20 تلفن روی میز داشت که مدام زنگ می‌خوردند، اما جوابی داده نمی‌شد، کم‌کم خاموش می‌شدند و سپس سکوت غم‌انگیزی حکمفرما می‌شد.
Giấc mơ quay lại bục giảng của hai cô giáo trong vụ cháy chung cư mini - 7

در پایان ماه سپتامبر، خانم ین به مدرسه بازگشت، به این امید که از دردش «بهبود» یابد (عکس: مین نهان).

خانواده خانم ین آخرین بازماندگان آپارتمان "مرگ" بودند و برای درمان سوختگی تنفسی به بیمارستان زان پون منتقل شدند. او ۳ ماهه باردار بود، بنابراین آزمایش‌ها و داروها محدود بود و فقط مایعات داخل وریدی برای فیلتر کردن CO2 از بدنش دریافت می‌کرد. در طول روزهای بستری در بیمارستان، همسر او زیاد گریه می‌کرد، با این فکر که زوج جوان پول پس‌انداز کرده‌اند، از اقوام و دوستان پول قرض گرفته‌اند و خانه‌ای در هانوی خریده‌اند، اما همه چیز را یک شبه از دست داده‌اند. او نگران این بود که اگر بمیرد چه اتفاقی برای والدینش خواهد افتاد و در سکوت از آنها تشکر می‌کرد، "زنده بودن الان یک نعمت است". در این مدت، بسیاری از همکاران، دانش‌آموزان و والدین برای تشویق معلم زن، ملاقات‌هایی ترتیب دادند و پیامک فرستادند. خانم ین همیشه پدر و مادری را که در ها تین زندگی می‌کرد به یاد می‌آورد که بیش از ۴۰۰ کیلومتر به هانوی سفر کرد و مستقیماً به بیمارستان رفت تا از وضعیت خانواده‌اش جویا شود. او به طور محرمانه گفت: "انتظار نداشتم این همه عشق دریافت کنم."
Giấc mơ quay lại bục giảng của hai cô giáo trong vụ cháy chung cư mini - 8
Giấc mơ quay lại bục giảng của hai cô giáo trong vụ cháy chung cư mini - 9
پس از 10 روز درمان، معلم ین از بیمارستان مرخص شد و به یک آپارتمان اجاره‌ای در خیابان مائو لونگ (بخش کین هونگ، منطقه ها دونگ) منتقل شد. او به تاریکی حساس شد، خواب ناآرام داشت و از قرار گرفتن در معرض دود و آتش می‌ترسید. در پایان ماه سپتامبر، این زن تصمیم گرفت به سر کار برگردد، اگرچه بدنش هنوز خسته بود، در بالا رفتن از پله‌ها مشکل داشت و می‌گفت نفس کم می‌آورد. او تصمیم گرفت برای بهبودی و فراموش کردن خاطرات وحشتناک به سر کار برود. او هر روز ساعت 6 صبح از خانه خارج می‌شد و ساعت 6:30 بعد از ظهر برمی‌گشت و مسافت طولانی، حدود 2 ساعت و 80 کیلومتر در روز را طی می‌کرد. روزهایی که او و همسرش نمی‌توانستند فرزندان خود را سوار کنند، مادربزرگشان کمک می‌کرد. در اولین روز کلاس، دانش‌آموزان مراسم استقبالی را با این کلمات ترتیب دادند: "معلم، ما بسیار خوشحالیم که دوباره از شما در مدرسه استقبال می‌کنیم." همکاران از او پرسیدند و به او کمک کردند تا "درگیر" کار شود و از فکر کردن به آنچه اتفاق افتاده است، دست بردارد. دانش‌آموزان و والدین همه کلاس‌ها مدام برایش پیامک می‌فرستادند و او را برای ساختن زندگی جدید تشویق می‌کردند. دوک و ین تصمیم گرفتند از پولی که جبهه میهن‌پرستی منطقه تان شوان در اوایل نوامبر اختصاص داده بود، برای درمان طولانی‌مدت پزشکی و بقیه را برای یافتن خانه‌ای جدید که برای هر دو شغلشان مناسب باشد، خرج کنند.
Giấc mơ quay lại bục giảng của hai cô giáo trong vụ cháy chung cư mini - 10
مین هوآنگ کوچک آرزو دارد آتش‌نشان شود و مردم را نجات دهد (عکس: مین نهان).
مین هوآنگ در حالی که مادرش را در آغوش گرفته و از او خواسته بود تا نقاشی یک ماشین آتش نشانی را بکشد، گفت که آرزویش این است که آتش نشان شود و مردم را نجات دهد. خانم ین روزی را به یاد می‌آورد که تمام خانواده برای تشکر به ستاد فرماندهی تیم پیشگیری و نجات آتش نشانی پلیس منطقه تان شوان رفتند. سربازان فاش کردند که وقتی مین هوآنگ را به پزشک منتقل کردند تا او را به اورژانس ببرند، او لبخند زد و گفت: "متشکرم، عمو." این معلم زن گفت: "من و همسرم نیز به یکدیگر اعتماد کردیم: بیایید اکنون سخت تلاش کنیم، همه به ما کمک کرده‌اند، بنابراین اگر بتوانیم در آینده به کسی کمک کنیم، همیشه آماده‌ایم تا زندگی را جبران کنیم."

Dantri.com.vn


نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

گردشگران غربی از خرید اسباب‌بازی‌های جشنواره نیمه پاییز در خیابان هانگ ما برای هدیه دادن به فرزندان و نوه‌هایشان لذت می‌برند.
خیابان هانگ ما با رنگ‌های اواسط پاییزی درخشان است، جوانان با هیجان بی‌وقفه در حال ورود به آنجا هستند
پیام تاریخی: بلوک‌های چوبی پاگودای وین نگیم - میراث مستند بشریت
تحسین مزارع بادی ساحلی گیا لای که در ابرها پنهان شده‌اند

از همان نویسنده

میراث

;

شکل

;

کسب و کار

;

No videos available

اخبار

;

نظام سیاسی

;

محلی

;

محصول

;