Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

شهر هوشی مین را کشف کنید: آشنا اما عجیب: فو (غذای مکزیکی) ستاره‌دار میشلن بخورید، از بازارهای عتیقه‌جات لذت ببرید و به خودتان گوش دهید.

به جای سفرهای طولانی در طول تعطیلات، مادر و دختر تصمیم گرفتند به شهر هوشی مین بروند. از یک رستوران فو با ستاره میشلن و یک بازار عتیقه‌جات پرجنب‌وجوش گرفته تا یک کارگاه لامپ‌سازی، یک مرکز اجتماعی چینی و یک سینما در یک کافه - هر توقف، تجربه و احساسی منحصر به فرد را ارائه می‌داد.

Báo Tuổi TrẻBáo Tuổi Trẻ03/09/2025

TP.HCM - Ảnh 1.

یک بازار عتیقه‌جات جذاب - عکس: TBC

تعطیلات بزرگ همه جا با شور و هیجان در جریان است، اما من مریض هستم و نمی‌توانم به سفر دور بروم یا به زادگاهم برگردم. از دخترم خواسته‌ام که همین جا در شهر هوشی مین یک برنامه سفر تفریحی که از آن لذت ببرد، ترتیب دهد و سپس تمام تلاشم را می‌کنم تا به او بپیوندم.

لطفا نظرات مربوط به مقاصد، خدمات مسافرتی و هتل‌ها را در این لینک بررسی کنید.

اولش تعجب کرد و با خودش فکر کرد: «چطور می‌توانیم در شهر هوشی مین خوش بگذرانیم وقتی اینقدر به آن عادت کرده‌ایم؟» اما بعد وقتی برایش توضیح دادم که حالم اجازه نمی‌دهد زیاد سفر کنم و دوم اینکه مدت زیادی است که در این شهر زندگی می‌کنیم اما واقعاً چیز زیادی در مورد آن نمی‌دانیم، فهمید.

این شهر آنقدر برایم آشنا شده که فراموش کرده‌ام در موردش یاد بگیرم، در مورد اینکه چطور می‌توان در آن امرار معاش کرد و درس خواند، با این حال نسبت به آن بی‌تفاوت شده‌ام، مثل یک رابطه‌ی طولانی و خسته‌کننده.

بنابراین فرزندم از تلفن برای جستجو و ایجاد یک برنامه کاملاً خصوصی به تنهایی استفاده کرد.

خوردن فو ستاره‌دار میشلن: «بعد از قورت دادن، خوشمزه بودنش را خواهید دید»

دخترم اصرار داشت که برای تعطیلات به موقع از خانه بیرون بروم. اولین کشف ما یک رستوران فو (غذای مخصوص کودکان) درست در محله قدیمی‌مان بود. جای کوچکی بود، حدود ۲ متر مربع، با این حال در فهرست نامزدهای میشلن قرار داشت. در حالی که منتظر پخت فو بودیم، من و دخترم هر دو عصبی بودیم و نگران بودیم که به خوبی آنچه انتظار داشتیم نباشد.

به فرزندم گفتم که درباره صاحب این رستوران فو شنیده‌ام. او آنقدر عاشق آشپزی است که همیشه غذاهای جدید اختراع می‌کند و شبانه‌روز خستگی‌ناپذیر کار می‌کند. این رستوران یک غذای فو مخصوص نوجوانان دارد که پنیر روی سیب‌زمینی سرخ‌کرده و گوشت گاو غیرمعمولی قرار دارد.

فو وقتی سرو شد، کاملاً معمولی به نظر می‌رسید. فرزند من فوی «پریمیوم» را خورد و من فوی معمولی. اما وقتی واقعاً آن را می‌چشیدید، نفس راحتی می‌کشیدید، زیرا این نوع غذایی است که «فقط بعد از بلعیدن آن، قدرش را می‌دانید»، مانند عشقی که بعد از ازدواج ایجاد می‌شود - عمیق و لطیف.

وقتی داشتیم غذا می‌خوردیم، چند مهمان غربی از راه رسیدند. دخترم که از غذایش لذت می‌برد، چند لطیفه برایم تعریف کرد. «مامان، می‌دانی، وقتی ما ویتنامی صحبت می‌کنیم و خارجی‌ها حرف‌هایمان را نمی‌فهمند، واقعاً لذت‌بخش است. نمی‌توانم توضیح بدهم چرا، اما واقعاً از آن لذت می‌برم.» وقتی داشت داستان را تعریف می‌کرد، به چشمان درخشانش نگاه کردم و این لحظه دلگرم‌کننده بین مادر و دختر را بسیار لذت‌بخش یافتم.

بازار عتیقه‌جات آخر هفته: در حالی که به آهنگ‌های عاشقانه قدیمی گوش می‌دهید، اجناس مورد نیاز خود را خریداری کنید.

دخترم مرا به ایستگاه بعدی برد، یک بازار عتیقه‌فروشی که آن هم در همان منطقه قدیمی واقع شده، جایی که خانه و رستوران فو ما در آن قرار دارد. خود خانه یک داربست کوچک از گل داشت، اما وقتی وارد آن می‌شدیم، دنیایی فوق‌العاده شاد و زیبا را می‌دیدیم.

غرفه‌هایی که انواع سوغاتی‌های قدیمی، کمی قدیمی و ظاهراً قدیمی می‌فروختند، به طرز دلپذیری کنار هم چیده شده بودند. من چند انگشتر بزرگ و گوشواره‌های فانتزی را امتحان کردم، در حالی که دخترم ترجیح می‌داد سلاح‌های مینیاتوری مانند گلوله، شمشیر و چاقو را تحسین کند - سرگرمی نسبتاً "خشونتی" برای طبیعت لطیف او.

در وسط این بازار عتیقه‌جات، صحنه‌ای با ارکستر و خوانندگانی وجود دارد که آهنگ‌های عاشقانه قدیمی را اجرا می‌کنند که کاملاً با سلیقه من مطابقت دارد. هر کسی می‌تواند جایی بنشیند تا دیگران را در حال انتخاب اقلام زیبا تماشا کند یا با موسیقی عاشقانه همراه شود. دخترم پیشنهاد داد: «مامان، می‌توانی آخر هفته‌ها فقط برای نشستن و خوش گذراندن به اینجا بیایی؛ این بازار فقط آخر هفته‌ها باز است.»

TP.HCM - Ảnh 2.

تفریح ​​در بازار عتیقه‌جات - عکس: LAM

کارگاه چراغ‌سازی: شادی از همراهی و همنشینی می‌آید.

بعد از ناهار، وقت آن بود که فرزندم مستقیماً به «کارگاه» برود. آنجا یک کافه در طبقه بالا بود که سرویس «بازی عملی» داشت و فرزندم تصمیم گرفت یک جعبه نور زیبا طراحی کند.

ما یک جعبه شیشه‌ای خریدیم و چند اسباب‌بازی کوچک به ما دادند، سپس چسب زدیم، سندبلاست کردیم، پل و خانه ساختیم و همه چیز را طوری مرتب کردیم که وقتی چراغ‌ها روشن می‌شوند، یک مدل خیره‌کننده مطابق میلمان داشته باشیم. این سفر واقعاً لذت‌بخش بود. چراغ‌های درخشان فقط برای مدت کوتاهی قابل تحسین بودند، اما شادی از خلق محصول نهایی با دخترم، از پرسیدن نظر من و تغییر نظرش ناشی می‌شد - لحظاتی که با بزرگتر شدن فرزندم و تمایل او به رهایی از والدینش، به راحتی به دست نمی‌آورم.

TP.HCM - Ảnh 3.

چراغ تکمیل‌شده در کافه - عکس: TBC

ما همچنین از تالار اجتماعات ها چوانگ، یک مکان میراث فرهنگی جامعه چینی در شهر هوشی مین، بازدید کردیم. معماری این تالار اجتماعات نیاز به لحظه‌ای مشاهده دارد تا بتوان از ظرافت و دقت در هر جزئیات حکاکی‌های روی دیوارها و سقف‌ها قدردانی کرد.

فرزندم بعد از اینکه برایم خواند این معبد به مادر مقدس ماهیگیران تقدیم شده و هزاران مجسمه کوچک آن بالا موجودات آسمانی هستند، گفت: «مامان، پری‌ها دارند به ما نگاه می‌کنند.»

TP.HCM - Ảnh 4.

بازدید از سالن اجتماعات ها چوانگ - عکس: TBC

سینما در کافی‌شاپ: تماشای فیلم به شیوه‌ای متفاوت، تجربه زندگی به شیوه‌ای متفاوت.

و با فرا رسیدن شب، سفرمان را در یک سینما که در یک... کافی‌شاپ قرار داشت، به پایان رساندیم. دخترم مرا متقاعد کرد: «بیا دیگر به سینماهای بزرگ نرویم، خیلی رایج شده است. در این کافه سینما، می‌توانیم یک فیلم قدیمی تماشا کنیم، فرق خواهد کرد.»

ما برای خرید نوشیدنی به کافه رفتیم و به یک سالن نمایش کوچک و دنج هدایت شدیم. فقط حدود ۲۰ مشتری در سالن بودند و صاحب کافه، انگار که از روی علاقه‌ی شخصی‌اش بود، قبل از شروع فیلم در مورد سینما صحبت کرد.

در راه خانه، فرزندم مدام درباره شخصیت اصلی فیلم صحبت می‌کرد: «من شخصیت اصلی، مامان، را دوست دارم. او برای عشق خیلی فداکاری کرد اما انتخاب نشد چون معشوقش آن عشق را درک نکرد.»

به فرزندم گفتم که دقیقاً همین نوع زندگی را تجربه خواهند کرد. افرادی هستند که عاشق یکدیگرند، اما رفتار و طرز فکرشان آنقدر متفاوت است که هرگز نمی توانند با هم باشند. آنها عشقی را پیدا خواهند کرد که با آنها سازگارتر باشد.

دخترم از من پرسید: «مامان، بعد از یک روز بیرون رفتن، خوشحالی؟» فکر کنم خوشحالی از چهره‌اش مشخص بود، نیازی به جواب نداشتم.

آن روزهای بیماری غیرمنتظره، به زمان‌های خوش‌شانسی تبدیل شد که می‌توانستم در سکوت و آرامش، در کنار فرزندم شادی را تجربه کنم، آرامشی که با تشویق‌های جمعیت و دوستانم کاملاً در تضاد بود. من در شهر زندگی کردم، با زرق و برق و زرق و برق نهفته در آن، و ریتم زندگی شهری، همانطور که معلوم شد، در نحوه‌ی جستجوی یکدیگر و ارائه‌ی فضایی آرام به یکدیگر نیز نهفته بود.

من یک صندلی انتخاب کردم تا فرزندم را تماشا کنم، آرزو می‌کردم همیشه آنقدر سالم باشم که بزرگ شدنش را ببینم، تا ببینم چطور با زندگی خودش سازگار می‌شود. همچنین نشستم و به خودم فکر کردم، به شادی‌ها و غم‌ها، اشتباهاتی که مرتکب شده بودم، دوران خطر و شادی، چه کسانی در کنارم بودند و چه کسانی رفتند، چه چیزهایی را گرامی می‌داشتم و چه چیزهایی را باید رها می‌کردم...

شعر آهنگی را که قبلاً دوست داشتم و با صدای بائو ین خوانده می‌شد، به یاد دارم : «سایگون مال کیست که الان می‌پرسی؟ سایگون، شهر ژرفاها / چه از دور و چه از نزدیک زیبا / چه زمانی که مدت طولانی به آن نگاه کنی، زیباتر.»

ترونگ بائو چائو

منبع: https://tuoitre.vn/kham-pha-tp-hcm-quen-ma-la-an-pho-michelin-vui-cho-do-co-lang-nghe-minh-20250902220410866.htm


نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

کلیساهای خیره‌کننده را تحسین کنید، یک مکان فوق‌العاده جذاب برای ورود به این فصل کریسمس.
حال و هوای کریسمس در خیابان‌های هانوی پر جنب و جوش است.
از تورهای شبانه هیجان انگیز شهر هوشی مین لذت ببرید.
نمای نزدیکی از کارگاه ساخت ستاره LED برای کلیسای جامع نوتردام.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کارها

کلیسای خیره‌کننده‌ای در بزرگراه ۵۱ برای کریسمس چراغانی شد و توجه همه رهگذران را به خود جلب کرد.

امور جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول