خانه مادر قهرمان ویتنامی، ترین تی وو، در کوچهای کوچک، آرام و روستایی در روستای مائو تین، در بخش با دین، واقع شده است. این خانه در روزهای تاریخی جولای همیشه بوی ضعیفی از دود عود دارد. این قابل درک است، زیرا در روزهایی که تمام کشور با احترام از کسانی که کمک کردهاند تجلیل میکنند، دلتنگی برای همسر و پسرش به طور متناوب به یاد همسر و مادر ۱۰۳ ساله با بیش از نیم قرن آرزوی دردناک برای یافتن و بازگرداندن پسرش بازمیگردد!
مأموران اداره فرهنگ، کمون با دین، با ترین تی وو، مادر VNAH، صحبت کردند و او را تشویق نمودند.
با بیش از صد سال سن، سلامت مادر وو آشکارا مانند خاطرات زندگیاش تحلیل رفته بود. شنواییاش دیگر واضح نبود، چهرهاش غمگین بود و کمتر صحبت میکرد و میخندید، و دیگر نمیتوانست چیزهای زیادی را به وضوح به خاطر بیاورد. با این حال، هر وقت از شوهر و تنها پسرش که برای بقای میهن و کشورش فداکاری کرده بودند یاد میکرد، آنها را به وضوح به یاد میآورد. به نظر میرسید که اینها همه "داراییهای" زندگی بودند که او در یک زندگی سخت برای خود ذخیره، جمعآوری و نگه داشته بود.
ترین تی وو، مادر قهرمان ویتنامی، با خاطراتی تکهتکه درباره همسر و فرزندانش صحبت میکند.
مادر با نگاهی به محراب، هیچ عکسی از او نبود، فقط دو گواهی افتخار از سرزمین پدری داشت. او گفت: «شوهرم یک کارگر غیرنظامی در خط مقدم بود، او زمانی که من تازه پسر دومم را که حدود ۷ ماهه بود به دنیا آورده بودم، فوت کرد. درد وقتی دو پسر دیگرم هم بیمار شدند و از دنیا رفتند، دوچندان شد. اما به خاطر هوی - پسر بزرگم که حالا تنها فرزندم است - درد خود را سرکوب کردم تا سخت کار کنم به این امید که او را انسان خوبی تربیت کنم.
سپس، در سن ۱۷ سالگی، هوی مخفیانه درخواست داوطلبانهای برای پیوستن به ارتش نوشت. روزی که او رفت، من نتوانستم تحمل کنم، اما او گفت: «من برای محافظت از سرزمین پدری و انتقام پدرم به ارتش میپیوندم»... احساس کردم قلبم شکسته است، درد خود را فرو خوردم تا او را بدرقه کنم. و از آن زمان به بعد، هوی رفت و دیگر هرگز برنگشت.
روزی که پسرم رفت، نتوانستم تحمل کنم، اما او گفت: «من به ارتش میپیوندم تا از سرزمین پدری محافظت کنم و انتقام پدرم را بگیرم»... احساس کردم قلبم شکسته است، درد را فرو خوردم تا او را بدرقه کنم. و از آن زمان به بعد، هوی رفت و دیگر هرگز برنگشت.
داستان هایی که مادر وو درباره شوهر و پسرش تعریف می کرد، نه ابتدا و نه انتها داشتند... آن ها خاطرات تکه تکه ای بودند که او پس از دلشکستگی اش به یاد آورده بود.
شوهر مادر وو، شهید هوانگ وان هوی (۱۹۲۲-۱۹۵۲) بود - یک کارگر خط مقدم که در حمل غذا برای عملیات دین بین فو شرکت داشت و در منطقه کوان هوا (قدیمی)، استان تان هوا، جان باخت. با پیروی از پدرش، تنها پسر مادرش، شهید هوانگ وان هوی (۱۹۵۰-۱۹۶۹)، در سن ۱۷ سالگی داوطلبانه به جنگ رفت و قهرمانانه در جبهه جنوب جان باخت.
در سال ۲۰۰۸، به پاس فداکاریها و فقدانهای بزرگ مادرش، به ترین تی وو عنوان مادر قهرمان ویتنامی توسط دولت اهدا شد.
پس از مرگ پسرش، مادر وو تنها در خانهای که با گذشت زمان لکهدار شده بود، با خاطراتی که هرگز آرام نمیگرفتند، زندگی میکرد. او همیشه گواهی شایستگی از سرزمین پدری و گواهی فوت همسر و پسرش را به عنوان مقدسترین یادگاریهای زندگیاش نگه میداشت. خواهر کوچکتر مادر وو با درک درد و فقدان بزرگ خواهرش، موافقت کرد که پسر خردسالش، هوانگ ون بین (که در آن زمان ۹ سال داشت)، را برای زندگی با عمویش بیاورد تا افراد و شهرت بیشتری داشته باشد.
و به دلیل محبت، عشق و احترام به زنی که بیصدا برای میهن و کشورش فداکاری کرد، برادرزاده پسر وو شد و با حس وظیفهشناسی واقعی یک پسر، مادرش را دوست داشت و از او مراقبت میکرد.
آقای هوانگ ون بین، مادر وو را با حس وظیفهشناسی واقعی یک پسر دوست دارد و از او مراقبت میکند.
آقای بین گفت: «من مادرم را مثل مادر خودم دوست دارم، بنابراین از کودکی با او زندگی کردهام. مادرم فرد محرومی است، اما هرگز از توجه و مراقبت من کم نگذاشته است، بنابراین من حاضرم تمام زندگیام را صرف عشق و مراقبت از او کنم. همسر و فرزندانم نیز به مادرم مانند مادر، مادربزرگ یا جده خودشان احترام میگذارند و از او مراقبت میکنند.»
برای آقای بین، روزهای اول زندگی با مادر وو، روزهای سختی بود، زیرا در مواجهه با فقدانهای بزرگ، او دیگر هوشیار نبود، هر روز غرق در اشک بود. آقای بین گفت: «بعد از فوت آقای هوی، انگار مادر وو دیوانه شده بود. روزها، بیسروصدا به مزرعه میرفت و کار میکرد، اما شبها فقط یادگاریهای شوهر و پسرش را در آغوش میگرفت و گریه میکرد. سالهای بعد، روزهای سال نو قمری، وقتی تمام خانواده دور هم جمع میشدند، روزهایی بودند که او بسیار دردناک و افسرده بود. سالهای زیادی بود که مادرم یادگاریهای شوهر و پسرش را در آغوش میگرفت و گریه میکرد، از صبح زود تا شب سال نو... در آن زمان، من هنوز جوان بودم، نمیتوانستم این همه درد را حس کنم، اما بعداً فهمیدم که مادرم با استواری بر درد غلبه کرده، سعی کرده در زندگی پیشرفت کند و آن محبت را وقف دوست داشتن و مراقبت از من کرده است. بنابراین من مادرم را حتی بیشتر دوست دارم، او انگیزه و الگویی برای من و فرزندانم است تا از او پیروی کنیم و خود را وقف سرزمین پدری کنیم.»
در آن زمان، من هنوز جوان بودم و نمیتوانستم این درد را کاملاً حس کنم، اما بعداً فهمیدم که مادرم با پشتکار بر درد غلبه کرده، سعی کرده در زندگی پیشرفت کند و آن عشق را وقف دوست داشتن و مراقبت از من کرده است. بنابراین من مادرم را حتی بیشتر دوست دارم، او انگیزه و الگویی برای من و فرزندانم است تا از او پیروی کنیم، خود را وقف سرزمین پدری کنیم.
مشخص است که سالها پس از روز صلح، مادر ترین تی وو و خانواده و بستگانش با آژانسها، واحدها و مناطق مختلف برای جستجوی قبر شهید هوانگ ون هوی هماهنگی کردند، اما هیچ اطلاعاتی در دست نبود.
آقای بین گفت: «دههها، هر سال در سالگرد درگذشت شما و سالگرد روز جانبازان و شهدای جنگ (۲۷ ژوئیه)، مادرم عود روشن میکرد و شما را صدا میزد، دلتنگ شما بود، انگار که در این خانواده حضور داشتید. و بعد شبهای زیادی بود که مادرم در تنهایی گریه میکرد. او هنوز در خوابهایش میپرسید: «هوی، کجایی؟ اگر مقدس هستی، لطفاً در خوابهایت به من بگو تا بتوانم تو را به وطنت، پیش خانواده و بستگانت برگردانم.»
مادر قهرمان، ترین تی وو، هنوز هم آرزوی یافتن و بازگرداندن مزار تنها پسرش - شهید هوانگ ون هوی - به زادگاهش، با دین، را دارد.
در این روزهای تاریخی ژوئیه، ما یاد میگیریم که آرام باشیم، قلبهایمان را آرام کنیم تا به قدردانی و فداکاری فکر کنیم. چقدر قدردان مادرانی هستیم که درد خود را در زندگی برای زندگی خلاصه کردهاند و اینجا - در داستان مادر وو، میتوانیم ببینیم که این زندگی چقدر زیباست وقتی افرادی مانند بین هستند که داوطلبانه نسل پدرش را جایگزین کردهاند - جوانی خود را وقف صلح کردهاند و با مادرانشان فرزند شدهاند.
این داستانی است که در مقاله پایانی این مجموعه، در مکانی آرام در کوهستان، به آن باز خواهیم گشت. و داستان بعدی، داستان دیگری خواهد بود.
لو هوا
—
درس ۴: مادر معلم روستاست، روستاییان او را «مادر تان» صدا میزنند.
منبع: https://baothanhhoa.vn/ky-uc-cua-me-bai-3-17-tuoi-hoi-giau-toi-viet-don-tinh-nguyen-len-duong-nhap-ngu-roi-di-mai-khong-ve-254685.htm
نظر (0)