Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

خاطرات دین بین فو از زبان کارگران خط مقدم

Việt NamViệt Nam06/05/2024

در طول نبرد دین بین فو، تان هوآ استانی بود که بیشترین نیروی انسانی و منابع را در اختیار داشت و همچنین بزرگترین پایگاه عقبه بود. برای خدمت به "بزرگترین محاصره" - نبرد دین بین فو - ده‌ها هزار کارگر تان هوآ شب و روز، صرف نظر از سختی‌ها، کار می‌کردند، برنج حمل می‌کردند، جاده‌ها را پاکسازی می‌کردند، سلاح و مهمات حمل می‌کردند... تا به میدان نبرد آتشین خدمت کنند. ۷۰ سال گذشته است، "خاطرات" دین بین فو مانند "فیلم‌های" حرکت آهسته‌ای هستند که توسط کارگران در خطوط مقدم گذشته روایت می‌شوند.

خاطرات دین بین فو از زبان کارگران خط مقدم خانم دو تی مو، با وجود وضعیت نامناسب سلامتی‌اش، هنوز روزهای مشارکت در نیروی کار خط مقدم در کمپین دین بین فو را فراموش نمی‌کند.

وقتی از خانم دو تی مو، ساکن روستای لونگ تین، کمون لونگ سون (تونگ شوان) نام برده می‌شود، بسیاری از مردم هنوز داستان خانم مو را به یاد می‌آورند که چند سال پیش درخواست فرار از فقر را مطرح کرد. داستان پیرزنی در یک کمون کوهستانی در تان هوآ، با وجود سن بالا، هنوز با اعتماد به نفس و با کار صادقانه خود امرار معاش می‌کند و باعث تحسین بسیاری از مردم می‌شود. داستان خانم مو بعدها الهام‌بخش شد و به طور گسترده پخش شد. با این حال، شاید افراد زیادی ندانند که ۷۰ سال پیش، دختری به نام دو تی مو، جوانی خود را به همراه ده‌ها هزار نفر از مردم تان هوآ، در "خط آتش" دین بین فو گذراند.

در مقایسه با آخرین باری که چند سال پیش همدیگر را ملاقات کردیم، خانم دو تی مو اکنون بسیار ضعیف‌تر شده است. پیری او را کم‌تحرک‌تر کرده و بیماری مداومش نیز سلامتش را ناپایدار کرده است. با این حال، وقتی از روزهای شرکت در نیروی کار خط مقدم در خدمت به کمپین دین بین فو در گذشته یاد می‌کرد، گفت که هنوز آنها را به خوبی به یاد دارد. با این حال، قبل از تعریف داستان جنگ ۷۰ سال پیش، فراموش نکرد که بگوید: «من اکنون پیر هستم، چیزهایی را به یاد می‌آورم، چیزهایی را که به یاد نمی‌آورم، چیزهایی را که به یاد می‌آورم، چیزهایی را که به یاد نمی‌آورم، چیزهایی را که به یاد می‌آورم، چیزهایی را که فراموش می‌کنم، بنابراین تا جایی که می‌توانم به یاد بیاورم برای شما تعریف خواهم کرد.»

دو تی مو، دختری که در اوایل سال ۱۹۵۴ در کمون ساحلی کوانگ های (کوانگ شونگ) متولد شد - زمانی که تنها ۱۹ سال داشت، به تشویق حزب و دولت، با شور و شوق به کارگران خط مقدم پیوست تا با روحیه «همه برای خط مقدم، همه برای پیروزی» به مبارزات دین بین فو خدمت کند.

خانم دو تی مو به یاد می‌آورد: «من برای خدمت به خط مقدم در کمپین دین بین فو، حدود ۳ ماه به آنجا رفتم. آن روز، خیلی خوشحال، بدون نگرانی یا ترس آنجا را ترک کردم. ما به صورت گروهی، با شور و شوق زیادی مانند یک جشنواره، رفتیم. کار کارگران در آن زمان حمل برنج بود. مسیر در امتداد رودخانه لونگ (شاخه‌ای از رودخانه ما) به سمت بالادست تان هوا، در امتداد مسیرهای جنگلی و کوهستانی، درست مانند آن، ادامه داشت. حمل برنج صرف نظر از روز یا شب، از میان جنگل، بر فراز کوه‌ها. علاوه بر این، برای جلوگیری از کشف شدن، هر فرد مجبور بود خود را استتار کند و با استفاده از برگ‌های جنگل خود را با دقت بپوشاند... خیلی سخت بود، اما هیچ کس شکایتی نداشت. زیرا همه می‌خواستند تلاش‌های خود را به سرزمین پدری تقدیم کنند. در آن روزها، همه احساس می‌کردند که بخشی از مسئولیت را بر عهده دارند...».

خانم مو در حالی که چای سبز می‌نوشید، ادامه داد: «او روزهای زیادی را به یاد می‌آورد که یک بار هنگام حمل برنج، آنقدر خسته و تشنه بود که احساس غش کردن می‌کرد. با نگاهی به اطراف، فقط می‌توانست درختان انجیر پر از میوه پیدا کند. او انجیر چید و آنقدر انجیر خورد که از حال رفت و برای درمان اورژانسی به ایستگاه ۸ منتقل شد (طبق گفته خانم مو - پی‌وی). پس از بیدار شدن، به دلیل وضعیت نامناسب سلامتی، مجبور شد زودتر از همه افراد گروه به خانه برگردد... او فقط ۲ روز بود که به خانه آمده بود که خبر پیروزی کامل کمپین دین بین فو را شنید... همه در روستا با شادی و هیجان تشویق می‌کردند، بسیار خوشحال بودند.»

زمان به سرعت می‌گذرد، دخترک دو تی مو حالا به پیرزنی بی‌دندان و سپیدمو تبدیل شده که فرزندان و نوه‌هایش به او احترام می‌گذارند و مردم او را دوست دارند. او در این باره می‌گوید: «خیلی از چیزهایی که فقط پنج سال پیش اتفاق افتاد را الان به خاطر نمی‌آورم. اما به دلایلی، هنوز نمی‌توانم سه ماهی را که به عنوان یک کارگر غیرنظامی در خط مقدم خدمت به کمپین دین بین فو گذراندم، فراموش کنم. با این حال، خاطرات یک فرد مسن نمی‌تواند واضح و مشخص باشد.»

در جریان «جستجو» برای یافتن کارگران خط مقدم سابق که در نبرد دین بین فو خدمت می‌کردند، به‌طور اتفاقی با آقای تران دوک تین (۹۶ ساله) از روستای کوا ها، کمون کام فونگ (که اکنون محله کوا ها، شهر فونگ سون، منطقه کام توی است) آشنا شدم. با وجود کهولت سن نادرش، حافظه‌اش هنوز تیز است. در اسکله کوا ها، او درباره آن روزهای تاریخی برای ما تعریف کرد.

اسکله کوا ها (روی رودخانه ما) محل تقاطع بزرگراه ملی ۲۱۷ و رودخانه ما است. این مکان یک مرکز ترافیکی مهم از شرق به شمال غربی و لائوس علیا است. بنابراین، این مکان نه تنها موقعیت نظامی مهمی دارد، بلکه یک پایگاه عقبه مستحکم برای جنگ‌های مقاومت نیز محسوب می‌شود.

با ورود به نبرد زمستانی-بهاری ۱۹۵۳-۱۹۵۴، شمال غربی - لائوس علیا به عنوان مسیرهای اصلی حمله شناسایی شدند. در آن زمان، کام توی - دروازه غرب تان هوا با ترافیک رودخانه‌ای و جاده‌ای مناسب - به یک پایگاه عقبه مستحکم تبدیل شد. ارتش، کارگران، به همراه غذا، اسلحه و مهمات... شب و روز در اینجا جمع می‌شدند و آماده رفتن به جبهه بودند.

پس از آنکه دفتر سیاسی در اوایل سال ۱۹۵۴ تصمیم به آغاز نبرد دین بین فو گرفت، مردم کام توی رسماً وارد خط مقدم لجستیک شدند تا در این نبرد تاریخی - "بزرگترین محاصره" - شرکت کنند. صدها هزار تن غذا، آذوقه، اسلحه، مهمات، دارو... در انبار کام توی در اسکله کوا ها جمع‌آوری و از آنجا به میدان نبرد دین بین فو منتقل شد.

آقای تران دوک تین گفت: «به دنبال فراخوان حزب و دولت، تقریباً ۱۰۰٪ خانوارهای کام فونگ در آن زمان به نیروی کار خط مقدم پیوستند. خانواده‌هایی بودند که هم زن و هم شوهر و فرزندان بزرگتر به آنجا می‌رفتند. در آن زمان، دوچرخه هنوز وسیله حمل و نقل گرانی بود، اما در کام فونگ، بسیاری از خانواده‌های ثروتمند دوچرخه داشتند. بنابراین، وقتی مردم کام فونگ برای خدمت به خط مقدم می‌رفتند، علاوه بر حمل تیرهای برق، تعداد زیادی دوچرخه نیز داشتند.»

طبق اسناد محلی، باربرهایی پیاده در خط مرکزی مشغول خدمت‌رسانی بودند که غذا را از کام توی به ایستگاه ۱۰ وان مای (هم‌مرز با هوا بین) منتقل می‌کردند؛ باربرهایی نیز با قایق از رودخانه ما عبور می‌کردند تا کالا را در کوان هوا تحویل دهند؛ و دو گروه از باربرها با دوچرخه در خط آتش‌نشانی خدمت‌رسانی می‌کردند.

آقای تران دوک تین به یاد می‌آورد: «گروه ما تقریباً ۳ ماه طول کشید تا به دین بین فو برسند. در طول این عملیات، ما از انجام هیچ کاری دریغ نکردیم، از حمل برنج، تهیه اسلحه و مهمات گرفته تا پاکسازی جاده‌ها به دلیل بمباران فرانسه. برای جلوگیری از شناسایی شدن توسط دشمن، مجبور بودیم روزهای زیادی در جنگل پنهان شویم و فقط شب‌ها بی‌سروصدا حرکت می‌کردیم. در آن روزها، ما به خورشید یا باران اهمیتی نمی‌دادیم، از پشه‌ها و مارها نمی‌ترسیدیم و حتی خوردن برنج مخلوط با گل چیز نادری نبود... اما همه روحیه وحدت، عزم و امید به پیروزی یکسانی داشتند.»

دقیقاً ۷۰ سال از شعار «تاج گلی سرخ شدن، تاریخی طلایی شدن» در دین بین فو می‌گذرد. ​​مرد جوان، تران دوک تین، اکنون به پیرمردی کم‌فروغ با چشمانی کم‌فروغ و اندامی ضعیف تبدیل شده است. در صدای لرزان اما موقر او، می‌توانم به نوعی شور و شوق نسل‌های پدران را در سال‌های آماده برای فداکاری برای سرزمین پدری احساس کنم... تا به امروز، با پشت سر گذاشتن درد، سختی و رنج، دو کلمه استقلال کامل در قلب‌ها - ذهن‌ها و عشق به ملت، غرور هر ویتنامی، سروده شده است.

مقاله و عکس‌ها: خانح لوک


منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

زیبایی مسحورکننده سا پا در فصل «شکار ابرها»
هر رودخانه - یک سفر
شهر هوشی مین در فرصت‌های جدید، سرمایه‌گذاری شرکت‌های FDI را جذب می‌کند
سیل تاریخی در هوی آن، از دید یک هواپیمای نظامی وزارت دفاع ملی

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

پاگودای تک ستونی هوا لو

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول