افسران، مهندسان و کارگران لشکر C، تحت نظر وزارت آبیاری سابق استان تان هوآ ، که زمانی در لائوس کار میکردند، اکنون موهایشان سفید شده است، برخی هنوز زندهاند، برخی رفتهاند، اما آنها - ارتشی بدون درجه یا نشان - نماینده هزاران داوطلب و متخصص ویتنامی هستند که جوانی خود را وقف آرمان آزادسازی و ساختن لائوس کردند.
آقای دین فی سون و خانم نگوین تی هونگ در سختترین و طاقتفرساترین روزها دست در دست هم دادند.
زمانی برای به یاد آوردن
اواخر بعد از ظهر، رودخانه ما غرق در مه بود و خیابانهای آن طرف رودخانه روشن بودند. در یک کافه کوچک در خیابان وو نگوین جیاپ، بخش دونگ وه، شهر تان هوآ، توانستیم به جنگل قدیمی "بازگردیم" - مکانی که روابط نزدیک بین ویتنام و لائوس را نشان میداد، از طریق داستان آقای دین فی سون، متولد ۱۹۴۶، یک افسر فنی سابق که از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۴ برای ساخت یک سیستم آبیاری اساسی برای کمک به لائوس رفت. قبل از آن، من برای اولین بار او را در مراسم اهدای مدال کار توسط رئیس جمهور جمهوری دموکراتیک خلق لائوس به افراد هیئت مدیره C، تحت وزارت آبیاری (سابق) استان تان هوآ به خاطر مشارکت و تلاش و هوش آنها در ساخت و توسعه استان هوآ فان در طول جنگ مقاومت و همچنین دوره سازندگی و توسعه ملی ملاقات کردم.
تان هوآ، با الهام از آموزههای عمو هو عزیز: «کمک به دوستان، کمک به خود است» و با احساسات فداکارانه و خالص بینالمللی، در طول سالهای مقاومت در برابر دشمن متجاوز مشترک، علیرغم مشکلات و کمبودهای بیشمار، تمام تلاش خود را کرده و مأموریت مستقیم خود را در تأمین منابع انسانی و مادی برای جبهههای نبرد در لائوس به طور کلی و استان هوآ فان به طور خاص انجام داده است. دهها هزار نفر از فرزندان برجسته تان هوآ، سرزمین خود را ترک کردند، داوطلب جنگ شدند و قهرمانانه در لائوس فداکاری کردند. در یک سنگر، عرق و خون سربازان و متخصصان ویتنامی با خون و عرق سربازان و مردم لائوس درآمیخت و در به پیروزی رساندن آرمان انقلابی آزادی ملی دو کشور در سال ۱۹۷۵ نقش داشت.
در طول آن سالهای سخت و طاقتفرسا، تان هوآ هزاران تن مواد غذایی و تدارکات و ابزار و مواد زیادی را برای خدمت به تولید و نبرد در اختیار استان هوآ فان قرار داد. بسیاری از پروژهها، پلها، جادهها، کارخانهها و بنگاههای اقتصادی در زمین هوآ فان با دستان و ذهن کادرها، کارشناسان، سربازان داوطلب و بیش از 10،000 داوطلب جوان استان تان هوآ ساخته شدند. بسیاری از برنامههای حمایتی و همکاری در زمینه کشاورزی و آبیاری تان هوآ به استان هوآ فان کمک کرد تا نه تنها امنیت غذایی را تثبیت کند، بلکه به تدریج زندگی مردم را بهبود بخشد. به طور خاص، تیم کادرها، مهندسان و کارگران بان سی داوطلبانه به جادهها رفتند و با اشتیاق در ساخت بسیاری از کارهای آبیاری، برق آبی، کشاورزی و ترافیکی شرکت کردند، به جنگ مقاومت خدمت کردند و از زندگی مردم قومی استان هوآ فان حمایت کردند. این ارتشی بدون رتبه یا نام است، اما کمتر از نیروهای مسلح منظم جنگیده و کمک کرده است...
آقای دین فی سون داستان را با لحنی غرورآمیز آغاز کرد: برای او، ۷ سال کار در استان هوآ فان «زمانی برای یادآوری» بود. هوآ فان در طول این سالها به دو منطقه تقسیم شده بود: منطقه آزاد و منطقه اشغالی. روستای فوک، کمون خوپ گانگ، منطقه خوپ خو - جایی که آقای سون زندگی و کار میکرد - در منطقه آزاد قرار داشت. اگرچه او مجبور نبود برای تحمل بمب و گلوله «کمر خود را باز کند»، اما مالاریای شدید، خطرات گلولههای سرگردان، سقوط درختان، ببرها... وسواسهای وحشتناک کادرهای داوطلبی مانند آقای سون بودند.
خانم هونگ نامههایی را که آقای سان هنگام کار در لائوس و پس از بازگشت به کار در ویتنام نوشته بود، دوباره خواند.
نیم قرن گذشته است، آقای سان هنوز میتواند نام رودخانهها و نهرها را بگوید - مکانهایی که با سفرهای جنگلی «آشوب مه، پا گذاشتن روی مارها، گزیدن مینها» مرتبط هستند، مکانهایی که او و همکارانش برای اندازهگیری و ساخت پروژههایی در خدمت تثبیت تولید و ساخت لائوس به آنجا میرفتند. زندگی و کار در میان جنگل وحشی و آب سمی، آنها را در هر زمانی میتواند «لمس» کند. سپس ماهها بدون باران، مردم آب برای حمام کردن ندارند؛ و بارانهایی وجود دارد که یک هفته کامل طول میکشد، همه باید لباس خیس بپوشند. بنابراین، تقریباً همه از بیماریهای پوستی و گوارشی رنج میبرند و بسیاری از مردم هنگام ابتلا به این بیماریها جان خود را از دست دادهاند. آقای سان به طور محرمانه گفت: «زندگی و مرگ همیشه در کنار یکدیگر هستند، هیچ کس از این امر مستثنی نیست. شکننده است، نمیتوانید آن را نگه دارید. فقط بروید، زندگی کنید و کار کنید، به هیچ چیز اهمیت ندهید...».
در خاطره آقای پسر، غذاهایی که فقط کاساوا، ماهی خشک، سس ماهی، سوپ سبزیجات وحشی، انجیر ترشی... داشتند، هنوز هم هر بار که او روزهای گذشته را به یاد میآورد، طعم آنها را به یاد میآورد. اما چیزی که همیشه آقای پسر را به یاد میآورد، محبت مردم لائوس است. در جنگل، هیچ سبزیجاتی برای خوردن وجود نداشت، وقتی دیدند که کادرها دوست دارند سبزیجات بخورند، مردم لائوس یکدیگر را تشویق کردند که سبزیجات زیادی در جنگل بکارند و این پیام را دادند: «در صورت تمایل میتوانید آن سبزیجات را بردارید و بخورید». وقتی روستاییان شنیدند که یکی از کادرها مالاریا دارد، فوراً یکدیگر را دعوت کردند تا به جنگل بروند و برگهای دارویی بچینند، آنها را آسیاب کنند و به آبمیوه تبدیل کنند تا بیماران بنوشند. به خصوص در روزهای قبل از سال نو قمری، مردم لائوس مخفیانه به جنگل میرفتند تا با قرار دادن آب نبات و دارو در کیسهها و انداختن آنها در جادههایی که اغلب در آنها سفر میکردند، آنها را به عنوان هدیه برای سال نو ویتنامی معرفی میکردند. آقای سان گفت: «مردم لائوس صادق، ساده، مهربان و دوستداشتنی هستند و این شخصیت در هر نگاه، لبخند و رفتار هر فرد به وضوح نمایان است. آنها واقعاً برای دوستی و اعتماد ارزش قائلند.»
داستان کمک شما به من و کمک من به شما بسیار طولانی است، آقای پسر گفت، یک بار در نزدیکی پروژه آبیاری در حال ساخت، زنی بود که تازه زایمان کرده بود و دچار خونریزی شده بود. خانوادهاش یک شمن را دعوت کردند اما شمن او را مجبور کرد بنشیند و برنج چسبناک و مرغ را در دست بگیرد تا نذری بدهد. پس از نصف روز عبادت، به دلیل خونریزی شدید، زن خسته و بیهوش شد. با شنیدن این خبر، چند نفر از اعضای گروه کاری دارو آوردند. از عصر تا صبح روز بعد، بیش از ده لوله ویتامین K، B1، B12 و مکملها را برای زن تزریق کردند. در همان زمان، به خانوادهاش دستور دادند که برنج داغ و نمک را کباب کنند و به شکمش بمالند. زن کم کم به هوش آمد، تمام داروهایی که گروه کاری آورده بود برای خانوادهاش باقی ماند...
عروسی در دل جنگل و فصل میوههای شیرین...
افسران و سربازان با غلبه بر سختیها و خطرات، همیشه خوشبین هستند و به زندگی عشق میورزند. در میان هزاران محرومیت، عشق و رفاقت همیشه فراوان است. بهار ۱۹۷۴ شاید خاصترین بهار برای آقای پسر بود. زیرا در این بهار، او ازدواج کرد. عروسی در وسط جنگل، در لائوس برگزار شد. جنگلی کوچک با چراغها و گلها، پر از شادی، آذین بسته شده بود.
مدال کار رئیس جمهور جمهوری دموکراتیک خلق لائوس به آقای دین فی سون به پاس تلاشها و هوشمندی ایشان در ساخت و توسعه استان هوآ فان در دوران جنگ مقاومت و همچنین در دوران ساخت و توسعه کشور اعطا شد.
نگوین تی هونگ، کارگر، که در همان محل ساخت و ساز با همسرش کار میکرد، همیشه از هموطنانش عشق و حمایت دریافت میکرد. ۵۰ سال گذشته است، اما خاطرات خانم هونگ هنوز دست نخورده است، انگار همین دیروز بوده است. او با شور و شوق شادی و خوشحالی خود را با چشمان، دهان و حتی دستها و پاهایش ابراز میکرد. برخلاف همسرش، آقای سون رفتاری آرام، مودبانه و مؤدبانه مانند یک کارمند دولت دارد. این دو شخصیت به ظاهر متضاد، کاملاً مکمل یکدیگر بودند. او با دیدن نحوه مراقبت آقای سون از او، فهمید که عشقی که در شعلههای جنگ شکوفا شده بود، چقدر قوی است. خانم هونگ با احساسی گفت: «ما در سختترین شرایط با هم آشنا شدیم و عاشق هم شدیم، اما به همین دلیل، انگیزه داشتیم که ماموریت خود را ادامه دهیم تا بتوانیم برگردیم و دوباره به هم بپیوندیم... فقط میتوانم بگویم که سرنوشت این بود...».
خانم هونگ پس از نیم قرن زندگی مشترک، میتواند به این موضوع افتخار کند که این زوج، شادیها و غمها را با هم به اشتراک گذاشتهاند و با هم بر سختترین لحظات کشور در دوران پس از جنگ غلبه کردهاند. فرزندانشان بزرگ شدهاند و زندگیشان پایدار است. در سن بیش از ۷۶ سالگی، مفاصلش شروع به آزار او کردهاند، شاید نتیجه سالها عبور از کوهها و جنگلها در گذشته. پاهایش هر بار که از خواب بیدار میشود، غمگین و خسته هستند، اما هر وقت فرصتی پیدا میکند، با شوهرش همراه میشود و به دنبال همکاران و رفقای قدیمی میگردد و با آنها ارتباط برقرار میکند.
در سال ۲۰۰۰، پس از بازنشستگی در دوران رژیم، آقای سون شعبه C، انجمن دوستی ویتنام - لائوس در استان تان هوآ - هوآ فان را تأسیس کرد. ۱۰۰ عضو این شعبه، کارمندان بازنشسته دولت، کشاورزان... بودند و اگرچه دوران مأموریتهای بینالمللی در لائوس متفاوت بود، اما در قلب افسران، مهندسان و کارگران شعبه C که در تان هوآ زندگی میکنند، خاطرات دوران دود، آتش، سختی، خشونت، اما محبت عمیق همیشه پابرجاست.
مقاله و عکسها: تانگ توی
منبع: https://baothanhhoa.vn/ky-uc-hua-phan-nbsp-mau-va-hoa-227995.htm






نظر (0)