Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

اولین باری که در مورد پدر می‌نویسم

BPO - در طول بیش از 25 سال روزنامه‌نگاری، مطالب زیادی درباره مادرم، عشق، دوستان، وطن، کشور... نوشته‌ام. مقالات زیادی وجود دارد که اشک خوانندگان را درمی‌آورد. حتی سطرهایی وجود دارد که باعث می‌شود بغض کنم و اشک بریزم. با این حال، در تمام این سال‌ها، حتی یک بار هم درباره پدرم ننوشته‌ام.

Báo Bình PhướcBáo Bình Phước26/06/2025

نه به این خاطر که فراموش می‌کنم، بلکه شاید به خاطر عشق پدرانه - احساسی خاموش، ساکت و بردبار که همیشه هر بار که قلم به دست می‌گیرم، مرا گیج می‌کند.

پدرم ساکت ترین مردی بود که می شناختم. او در تمام عمرش، بار خانواده را با شانه های لاغر و دست های پینه بسته اش به دوش کشید.

مردم اغلب می‌گویند سرنوشت چیزی است که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را انتخاب کند. اما برای پدرم، به نظر می‌رسید که طوفان‌های زندگی همیشه غیرمنتظره به سراغش می‌آمدند، سرنوشت پیوسته روزهای دردناک و بی‌رحمانه‌ای را بر او نازل می‌کرد.

پدربزرگ و مادربزرگش خیلی زود فوت کردند، زمانی که پدرش فقط یک پسر ۱۵ ساله بود، سنی که او هنوز باید بی‌خیال به مدرسه می‌رفت، اما پدرش مجبور بود زود بزرگ شود، برای امرار معاش تلاش کند، جایگزین والدینش شود تا ۳ خواهر و برادر کوچکش را که در زندگی درمانده بودند، بزرگ و تربیت کند.

وقتی بچه‌ها بزرگ شدند، به نظر می‌رسید که زندگی پدرشان به سال‌های سخت پایان می‌دهد و با تشکیل خانواده‌ای کوچک، همسر و فرزندانی که دور او جمع شده‌اند، وارد صفحه جدیدی می‌شود، اما بدشانسی دوباره گریبان‌گیرشان شد.

مادرم - "عقب" محکم پدرم - ناگهان در یک تصادف رانندگی درگذشت. همه چیز خیلی سریع و خیلی بی‌رحمانه اتفاق افتاد. در آن زمان، من دقیقاً یک هفته بود که پا به سالن سخنرانی دانشگاه گذاشته بودم. برادر کوچکترم فقط ۳ سال داشت، آنقدر بزرگ نشده بود که بفهمد مقدس‌ترین عشق مادری را برای همیشه از دست داده است، از این به بعد دیگر نمی‌تواند هر روز "مامان" صدا بزند.

هنوز آن لحظه غم انگیز را به وضوح به یاد دارم، پدرم آرام و خونسرد به امور تشییع جنازه رسیدگی می کرد، اما شانه های لاغرش انگار زیر بار سنگین در حال فرو ریختن بود. من به طور اتفاقی متوجه چشمان نگران پدرم از آینده نامشخص ۵ فرزند خردسالش شدم.

پدرم شب و روز سخت کار می‌کرد، صرف نظر از باران یا آفتاب، سختی یا مسافت طولانی، او همچنان از کسب درآمد برای مراقبت از تحصیل ما دریغ نمی‌کرد. هر ماه چند بار برای دیدن پدر و خواهر و برادرهایم به زادگاهم برمی‌گشتم و هر بار که به سایگون برمی‌گشتم، پول شهریه را که پدرم به من می‌داد، نگه می‌داشتم و نمی‌توانستم جلوی اشک‌هایم را بگیرم، زیرا بیش از هر کس دیگری، می‌دانستم که پول با عرق و اشک پدرم خیس شده است. اما پدرم هرگز شکایت نکرد، همیشه در سکوت برای فرزندانش فداکاری می‌کرد. پدرم مهربان و دلسوز بود، اما در ابراز عشقش مهارت نداشت، فقط می‌دانستم که او همیشه می‌خواست همه سختی‌ها را برای خودش به دوش بکشد تا فرزندانش بتوانند خوشحال باشند. پدرم در طول زندگی‌اش به فقدان، فداکاری و دردی عادت کرده بود که نمی‌توانست با کلمات بیان شود. اما او هرگز نگذاشت که ما عشق را از دست بدهیم یا ایمانمان را به زندگی از دست بدهیم.

شب‌هایی هست که ناگهان از خودم می‌پرسم: چطور یک نفر می‌تواند این همه سختی را تحمل کند و همچنان اینقدر مهربان باشد؟ چطور پدری که تقریباً همه چیزش را از دست داده، هنوز آنقدر استوار می‌ماند که تکیه‌گاه فرزندانش باشد؟

شاید برای دنیا، پدرم فقط یک مرد معمولی باشد، بدون شهرت، بدون افتخار... با این حال، برای ما، پدرم یک بنای تاریخی است. بنایی که از سنگ ساخته نشده، بلکه با عشق و فداکاری‌های خاموش تراشیده شده است.

حالا پدرم ۷۷ ساله است، موهایش سفید شده، کمرش خمیده شده و حالش خوب نیست. من هم به خاطر شغلم نمی‌توانم مثل قبل به دیدنش بروم. هر بار که برای خرید هدیه برمی‌گردم، پدرم می‌گوید: «دفعه بعد دیگر چیزی نخرید، خیلی گران است.» می‌دانم که در تمام طول زندگی‌اش، شادترین چیز برای او هدیه نبود، بلکه دیدن بزرگ شدن، ثروتمند شدن و زندگی کردن فرزندانش به عنوان انسان‌های شریف بود.

و امروز، برای اولین بار، درباره پدرم می‌نویسم، نه تنها برای تشکر از او برای به دنیا آوردن من و فدا کردن همه چیز برای اینکه من امروز هستم، بلکه اینها سطرهایی هستند که باید به خودم یادآوری کنم: تا وقتی که می‌توانی، پدرت را دوست داشته باش.

منبع: https://baobinhphuoc.com.vn/news/19/174478/lan-dau-viet-ve-cha


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

فلات سنگی دونگ وان - یک «موزه زمین‌شناسی زنده» نادر در جهان
شهر ساحلی ویتنام در سال ۲۰۲۶ به برترین مقاصد گردشگری جهان تبدیل می‌شود
«خلیج ها لونگ را از روی خشکی تحسین کنید» به تازگی وارد فهرست محبوب‌ترین مقاصد گردشگری جهان شده است.
گل‌های نیلوفر آبی که از بالا به رنگ صورتی درمی‌آیند

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

ساختمان‌های بلندمرتبه در شهر هوشی مین در مه فرو رفته‌اند.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول