Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

اگه من بودم، بهت اجازه نمی‌دادم.

Báo Gia đình và Xã hộiBáo Gia đình và Xã hội01/03/2025

مطمئناً، هزینه‌ای که باید پرداخت شود خیلی بالاست!


پسر کوچک تمام دارایی‌های پدرش را به ارث برد و ثروتمندترین مرد روستا شد.

* داستانی درباره برادری و مالکیت توسط یکی از دارندگان حساب کاربری در ویبو به اشتراک گذاشته شده و توجه‌ها را به خود جلب کرده است. این شخص گفته است که این داستان یک خانواده در روستا است و وقتی در رسانه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده، انتظار نداشته که چنین توجهی را به خود جلب کند.

خانواده آقای ها دوک در روستای من در شنژن چین، خانواده‌ای ثروتمند در روستا هستند. آقای ها دوک و همسرش در زمینه محصولات کشاورزی محلی تجارت می‌کنند و صاحب چندین قطعه زمین هستند. با این حال، شاید خدا به همه همه چیز نمی‌دهد، این خانواده اختلافات زیادی داشته‌اند و مجبور بوده‌اند در جاهای زیادی به دنبال درمان باشند زیرا خانم ها فقط دختر به دنیا آورده و آقای ها پسر بزرگتر بوده و ذهنیت قوی "برتری مردانه" داشته است.

Ông lão U70 tìm đến nhà chị gái để xin 1 bát cơm trắng mỗi ngày, lý do sống nghèo khổ khi về già bỗng khiến số đông giận dữ:

آقای ها دوک از زمان تولد پسرش، مصمم شده است که تمام دارایی خود را به پسرش ببخشد. عکس تزئینی.

آقای ها ۵۰ ساله شد و خانم ها ششمین فرزندشان، پسری به نام ها تان، را باردار بود. خانواده مهمانی بزرگی برگزار کردند و همسایه‌ها را دعوت کردند.

این پسر کوچک خیلی لوس بود، کسی را داشت که او را به مدرسه ببرد و دنبالش بیاورد، و هر چه می‌خواست برایش فراهم می‌کرد. او همچنین باهوش و زرنگ بود، اما مراقبت بیش از حد از او، او را لوس کرده بود.

ها تان در سن ۲۰ سالگی هنوز ولگرد بود و تقریباً فقط برای خوردن، خوابیدن، بیرون رفتن و خرج کردن پول در خانه می‌ماند.

خانم «ها» سال‌ها پیش فوت کرد، آقای «ها» اکنون ۷۰ ساله است، کسب و کار در طول این سال‌ها رو به کاهش بوده است... اما هنوز ۱ کارگاه و ۲ مغازه در روستا وجود دارد که درآمد نه چندان کمی را به همراه دارد.

از پنج دختر آقای ها، یکی مجرد و چهار تای دیگر ازدواج کرده‌اند. با این حال، هر پنج دختر فقط گاهی اوقات به خانه می‌آیند زیرا رابطه‌شان با پدرشان خوب نیست.

آقای ها، مردسالار بدنامی در روستا بود. با اینکه خانواده‌اش خیلی ثروتمند بودند، از دادن پول به دخترانش برای رفتن به دانشگاه خودداری می‌کرد و می‌گفت این کار «دور ریختن پول از پنجره» است.

بنابراین، وقتی وصیت‌نامه‌اش را نوشت و از دنیا رفت، تمام دارایی‌هایش را برای کوچکترین پسرش به ارث گذاشت. در آن زمان، او 30 سال داشت و 2 سال بود که ازدواج کرده بود.

با به ارث بردن دارایی‌های موجود، این کسب و کار توسط همسرش پشتیبانی می‌شود، بنابراین بسیار توسعه یافته و درآمد زیادی دارد.

در این زمان، با گوش دادن به حرف‌های چند نفر از دوستانش، ها تان در تجارت سرمایه‌گذاری کرد، ابتدا سودآور بود، بعداً ضرر داد... هر بار که این‌طور می‌شد، روحیه رقابت‌جویی ها تان بروز می‌کرد، او تمام ناامیدی‌هایش را سر همسر و فرزندانش خالی می‌کرد.

وقتی پول درمی‌آورد، به همسرش اهمیتی نمی‌داد و همیشه با او سرد رفتار می‌کرد. این تا حدودی به این دلیل بود که ها تان هنگام بیرون رفتن و غذا خوردن با دوستانش تحت تأثیر قرار می‌گرفت.

آنها ها تان را مسخره می‌کردند که اجازه داده همسرش رئیس کسب و کار باشد، و حتی اگر می‌خواست سرمایه‌گذاری کند، باید اجازه می‌گرفت.

گفته می‌شود آقای ها دوک قبل از فوتش به پسرش گفته بود که اجازه دهد عروسش کسب و کار را اداره کند، شاید او همچنین متوجه شده بود که پسرش فردی بی‌ثبات است.

همسر ها تان نیز به همین جا بسنده نکرد و سه فرزند به دنیا آورد، اما همه آنها دختر بودند و همین امر باعث ناراحتی او شد.

به گفته همسایه، همسر مای لام - ها تان با یک خانواده ثروتمند ازدواج کرده بود اما همیشه غمگین و نزار به نظر می‌رسید.

در روزهای خوب همه چیز خوب است، اما هر وقت کسب و کارش شکست می‌خورد، ها تان بلافاصله همسر و فرزندانش را به خاطر اینکه دلیل بدشانسی او هستند و به خاطر پولدار بودنش به او وابسته‌اند، سرزنش می‌کند.

ها تان تا ۵۰ سالگی دوام نیاورد و می لام تصمیم به طلاق گرفت، زیرا بچه‌ها بزرگ شده بودند و او از نظر جسمی و روحی احساس خستگی می‌کرد. و البته ها تان بلافاصله موافقت کرد، غرورش باعث می‌شد احساس کند اگر به این کار ادامه دهد، آبرویش را از دست خواهد داد.

بعد از طلاق، پیری باید کاسه‌ای را حمل کند تا در خانه خواهرش برنج گدایی کند.

با این حال، پس از طلاق، زندگی ها تان رو به زوال رفت. کارخانه به دلیل رکود اقتصادی تا جایی کوچک شد که مجبور به تعطیلی شد، زیرا کارگران به دلیل سخت‌گیری بیش از حد ها تان و دیر رسیدن دستمزدها، کارخانه را ترک کردند.

به همین بسنده نکرد، چون آدم معتبری نبود، کم‌کم تمام روابط کاری‌اش را از دست داد و تمام روز مشروب می‌خورد.

در سن ۶۸ سالگی، کارخانه و دو فروشگاه او متحمل ضررهای جدی شدند و مجبور به تعطیلی شدند. او همچنین به قمار و نوشیدن مشروبات الکلی روی آورد که منجر به بدهی قابل توجهی شد.

در این زمان، ها تان به حرف‌های چند دوست جدیدش که در بار ملاقات کرده بود گوش داد و گفت که زمین را بفروشد تا پول لازم برای شروع دوباره کسب و کار یا داشتن یک زندگی لوکس را به دست آورد.

از آنجایی که اکنون قیمت زمین بسیار بالاست، ها تان صاحب ۳ قطعه زمین ارزشمند است. با این حال، او توسط این دوست فریب خورد، همه چیز را از دست داد و فقط ۲۳ هزار یوان (حدود ۸۰ میلیون دانگ ویتنامی) دریافت کرد.

بدون هیچ سند یا مدرکی برای اثبات آن، ها تان در فقر و بی پولی گرفتار شد.

Ông lão U70 tìm đến nhà chị gái để xin 1 bát cơm trắng mỗi ngày, lý do sống nghèo khổ khi về già bỗng khiến số đông giận dữ:

عکس تصویرسازی.

در سن پیری، او خانه‌ای داشت اما به دلیل بدهی زیاد در شرف بی‌خانمانی بود. او همچنین هیچ خویشاوندی نداشت زیرا پس از طلاق، همسرش بچه‌ها را برداشت و برای زندگی به شهر دیگری نقل مکان کرد. در این زمان، او ناگهان به یاد 5 خواهرش افتاد که سال‌ها با آنها تماسی نگرفته بود. اما اکنون او آنقدر فقیر بود که حتی غذای کافی برای خوردن نداشت، ها تان مجبور شد برای درخواست غذا به خانواده خواهرش در روستای کناری برود - یک کاسه برنج سفید برای خوردن در یک روز کافی بود.

خواهر بزرگتر فوت کرده بود اما هنوز فرزندان و نوه‌هایی داشت. آنها موافقت کردند که به ها تان غذا بدهند اما نمی‌توانستند از او حمایت کنند زیرا وقتی او هنوز موفق بود، ها تان به اقوامش اهمیتی نمی‌داد. بارها وقتی برای درخواست کمک می‌آمد، همیشه ناراحت به نظر می‌رسید و او را به خاطر همه چیز مورد انتقاد قرار می‌داد.

همه در روستا داستان ها تان را می‌دانستند و مردم به یکدیگر می‌گفتند که این بهایی است که او باید بپردازد. ها تان، که زمانی یکی از ثروتمندترین افراد روستا بود، به گدایی روی آورده بود و تنها زندگی می‌کرد. او هر روز کاسه‌ای را حمل می‌کرد تا در خیابان درخواست غذا کند و شب‌ها بیرون کارخانه می‌خوابید - تنها مکانی که به دلیل بدهی توقیف نشده بود زیرا در منطقه‌ای واقع شده بود که افراد کمی از آنجا عبور می‌کردند و شهرت بدی داشت.

پس از اینکه این داستان در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شد، توجه زیادی را به خود جلب کرد. بسیاری از نظرات گفتند که آنها نیز با موارد مشابهی روبرو شده‌اند. افراد زیادی هستند که وقتی در پایان عمرشان دیوانه می‌شوند یا به شدت بیمار می‌شوند، بدون اینکه پولی برای درمان داشته باشند و کسی نباشد که از آنها مراقبت کند، اوضاع حتی غم‌انگیزتر می‌شود. یکی از کاربران اینترنتی در این باره گفت: «این واقعاً درسی برای همه است، در مورد چگونگی تربیت فرزندان، نحوه رفتار با همسران و فرزندان و نحوه رفتار با اقوام. مهمتر از همه، نحوه زندگی با خود. به دلیل زندگی طولانی در یک محیط محافظت‌شده، که فقط می‌دانست چگونه لذت ببرد، ها تان این شخصیت و عادت را در خود پرورش داده است. یک ضرب‌المثل وجود دارد: عادت بکار، شخصیت درو کن، شخصیت بکار، سرنوشت درو کن.» این جمله تعامل زیادی را به خود جلب کرد.

تران ها.



منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/ong-lao-u70-tim-den-nha-chi-gai-de-xin-1-bat-com-trang-moi-ngay-ly-do-song-ngheo-kho-khi-ve-gia-bong-khien-so-dong-gian-du-neu-la-toi-toi-khong-cho-172250228223345117.htm

برچسب: فقر

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

تحسین مزارع بادی ساحلی گیا لای که در ابرها پنهان شده‌اند
از دهکده ماهیگیری لو دیو در گیا لای دیدن کنید تا ماهیگیرانی را ببینید که شبدر را روی دریا «نقاشی» می‌کنند.
یک قفل‌ساز قوطی‌های آبجو را به فانوس‌های رنگارنگ اواسط پاییز تبدیل می‌کند
میلیون‌ها دلار برای یادگیری گل‌آرایی و کسب تجربه‌های پیوند عاطفی در جشنواره نیمه پاییز هزینه کنید

از همان نویسنده

میراث

;

شکل

;

کسب و کار

;

No videos available

اخبار

;

نظام سیاسی

;

محلی

;

محصول

;