عشق دو کلمه ای والدین
به گفته نات تان، محقق فرهنگ عامه، عناوین پدر و مادر، پدر و مادر، از دوران باستان وجود داشتهاند. افسانه «هونگ بنگ» در کتاب «لین نام چیچ کوای» ثبت کرده است که: هر زمان که مردم نیازمند بودند، به پادشاه لاک لانگ فریاد میزدند: «بو، مهم نیست کجا میروی، ما را نجات خواهی داد.» در زیر آن جمله، نویسنده اشاره میکند: «مردم جنوب از آن زمان به بعد پدران خود را «بو» صدا میزنند.» کلمه «بو» (همان صدای «بابا») هنوز هم امروزه استفاده میشود، زیرا «بو لائو» به معنای بزرگتر و معادل پدر پیر است.
در کتاب «سالنامههای امپراتوری ویتنام» آمده است: در سال تان وی (۷۹۱)، فونگ هوئونگ، اهل دوئونگ لام (که اکنون ناحیه فوک تو، استان سون تای است)، علیه دولت استعماری سلسله تانگ قیام کرد. پس از مرگ او، سربازان پسرش را به عنوان جانشین خود منصوب کردند. از روی تحسین او، معبدی برای پرستش او ساختند و او را به عنوان بو کای دای وونگ گرامی داشتند و او را مانند والدین، فردی بزرگ و مهم میدانستند.
محقق نات تان تأیید کرد: «کلمه «پدر» به معنای «پدر» و کلمه «دختر» به معنای «مادر» دهها قرن را پشت سر گذاشتهاند و هنوز هم در زبان و ادبیات ویتنامی سرشار از شور و نشاط هستند.» ضربالمثلهای ما میگویند: «کودک وحشی مادر است» یا «در ماه سپتامبر، نارنگیهای قرمز رشد میکنند/در ماه مارس، جوجهها برمیگردند» (کوچولوها به معنای مادر و فرزند هستند).
علاوه بر اینکه پدر و مادر را پدر و مادر صدا میزنند، بسیاری از مناطق در دلتای رودخانه سرخ پدر و مادر را "معلم" مینامند، مانند مردم جنوب "پدر و مادر" و مانند مردم فو ین "با می". محقق نات تان در کتاب "Dat le que thoi" میگوید که پدر و مادر نیز "cuu mo" نامیده میشدند. این یک روند مد روز از دوره فئودالی تا جنبش غربگرایی است که در اوایل قرن بیستم در ویتنام پدیدار شد: "در گذشته، کارمندان خانههای ماندارینها و مردم، پسران و عروسهای این طبقه را "cuu mo aunt" صدا میزدند، سپس فرزندان پسران و دختران ثروتمند از این روش پیروی کردند و والدین خود را "cuu mo aunt" صدا میزدند و در آن خانوادهها مردم به این کار افتخار میکردند و آن را دوست داشتند. به تدریج، این رسم از کارمندان دولت (در دوره استعمار فرانسه، بسیاری از کارمندان دولت رتبهای کمتر از ماندارینهای عالی رتبه نداشتند) و سپس حتی به بازرگانان در شهرها گسترش یافت.
دو کلمه «عمو و عمه» مثل بادبادکی بالا میرفتند و میخواستند جای دو کلمه «والدین» را بگیرند، اما ناگهان، مخفیانه و با ترس ناپدید شدند و همزمان با پایان رژیم بوروکراتیک در اوت ۱۹۴۵، به سرعت در سکوت فرو رفتند. از آن به بعد، دو کلمه «عمو و عمه» به معنای قدیمی و ناب خود بازگردانده شدند: «عمو» برادر کوچکتر مادر و «عمه» همسر عمو است.» این گفتهی نات تان است.
نات تان همچنین تأکید کرد که ندای محبتآمیز «والدین» اگرچه در هر منطقه به طور متفاوتی بیان میشود، اما همچنان در سنت خانوادگی ویتنامی عزیز است. کسانی که والدین خود را ترک میکنند تا برای تحصیل و امرار معاش به شهر بروند، همچنان مشتاقانه منتظر روزی هستند که برای تسلی خاطر به والدین خود بازگردند. در مورد کودکان، والدین همیشه آنها را احمق میدانند، حتی اگر موهایشان خاکستری شده باشد.
نات تان در پایان گفت: «در سراسر فراز و نشیبهای زندگی، کلمات «پدر» و «مادر» هنوز کلمات رسمی هستند. ضربالمثلهای عامیانه، ادبیات و شعر به ندرت جایی برای کلمات دیگر دارند. «فرزند از پدرش بهتر است، خانواده برکت دارد»؛ «پدر غذای شور میخورد، کودک تشنه است»؛ «مادر فرزندش را با آسمان و دریا بزرگ میکند/کودک مادر و فرزندش را بزرگ میکند و هر روز را میشمارد»/ «یک فرزند، فرزند مادر است، اما یک عروس، یک عروس مانند آن» (لو کوی دان - شعر: مادری پسرش را وقتی به خانه شوهرش میرود نصیحت میکند)».
ضربالمثل «آگوست سالگرد مرگ پدر و مارس سالگرد مرگ مادر است» تا به امروز سینه به سینه نقل شده و هنوز هم ارزش کامل خود را حفظ کرده است. این ضربالمثل سالگرد مرگ سالانه پادشاه بات های و پادشاه هونگ دائو در ماه اوت و پرنسس لیو هان در سومین ماه قمری را به یاد هر یک از ما میآورد. زیبایی باورهای فرهنگی - جایی که هم مادر و هم پدر، هم الهه و هم خدا صمیمانه مورد احترام مردم هستند.
![]() |
صحنهای از فیلم دزدان دوچرخه. (منبع: ST) |
«پدری مهربان اما آرزوی بزرگی که به آن نرسیدم»
«در گذشته، پدر مینشست و شراب مینوشید، مادر میبافت/ بیرون، در زمستان، برگهای درخت انجیر هندی میریخت…/ در گذشته، کنار تخت پدر، مادر دور مینشست/ به پدر نگاه میکرد و برایش متاسف بود، آرزوی بزرگش برآورده نشده بود…» (تران تین - مادر من)
این اشعار برای من خیلی آشنا هستند. به پدرم فکر میکنم، زمانی که قصد داشت به اروپای شرقی برود. او به هانوی رفت تا مدت زیادی منتظر بماند، اما بعد بلوک [اتحادیه] فروپاشید و پدرم خود را بیکار دانست و به خانه برگشت تا کشاورزی کند. زندگی در آن زمان خیلی سخت بود، مادرم مجبور بود علاوه بر تدریس، به عنوان دستفروش خیابانی کار کند، پدرم از کادری به کشاورزی روی آورد، خیلی سردرگم بود. زندگی دشوار خانواده در آن زمان باعث شد که من به معنای آهنگ «پدرت را دوست داشته باش، جاهطلبی بزرگ شکست خورد» پی ببرم.
آهنگی که توسط نوازنده تران تین درباره مادر نوشته شده است، اما تصویر پدر خاموش است. تصویر او نشسته و در حال نوشیدن شراب مردی قدرتمند است، اما در کنارش هنوز زنی در حال بافتن ژاکت است که به او گرما میبخشد، اگرچه جاهطلبی بزرگ یک مرد شکسته شده است، او هنوز میخواهد تکیهگاه خانواده باشد، اما روزگار مردم را گمراه میکند. همانطور که تان دا گفت: «استعداد بالا، سرنوشت پست، روح افسرده/ سرگردان، معتاد به بازی، فراموش کردن وطن». این آهنگی است که در آن تصویر یک پدر در قدرت با محبت عمیق خانوادهای که به هم چسبیدهاند و در دوران سخت به یکدیگر تکیه میکنند، خوانده میشود.
فیلم بزرگ جهان در سال ۱۹۴۶ اکران شد - دزد دوچرخه، به کارگردانی ویتوریو دسیکا، با اینکه به یک اثر کلاسیک تبدیل شده است، هنوز هم بینندگان را تحت تأثیر قرار میدهد. این فیلم داستان ریچی است - مردی بیکار در رم، که پس از مدتها بالاخره شغلی به عنوان فروشندهی پوستر پیدا میکند، با این شرط که برای رفتن به محل کار باید دوچرخه داشته باشد.
این باعث شد همسرش برای خرید ماشین، بسیاری از وسایل خانه را بفروشد. با این حال، در حالی که او در خیابان پوستر میچسباند، کسی وسایل او را برای امرار معاش دزدید. او و پسرش برونو مجبور شدند در شهری بزرگ با صدها هزار گرسنه مانند خودشان، برای پیدا کردن ماشین بدوند.
و سرانجام وقتی دزد را گرفت، توسط جمعیتی محافظت شد تا نتواند دوچرخه را پیدا کند. در یک لحظه ناامیدی و سردرگمی، دوچرخه دیگری دزدید اما شکست خورد... سفر برای پیدا کردن و دزدیدن دوچرخه خانواده ریچی، بخشی از تاریخ و جامعه ایتالیا در آن زمان را آشکار کرد. دوچرخه در فیلم، جهان را فتح کرد. این فیلم همیشه به عنوان یک فیلم نمونه برای جریان فیلم واقعگرایانه در نظر گرفته میشود و در سال ۱۹۴۹ جایزه اسکار "بهترین فیلم خارجی" را دریافت کرد. این فیلم به عنوان بهترین اثر تمام دوران انتخاب شد.
این فیلم غم عمیقی را در مورد سرنوشت شوم آنها به جا گذاشت، زمانی که به بنبست رسیدند، رها شدند و نتوانستند آینده خود را پیدا کنند. با این حال، در اعماق قلبشان، پدر و پسر هنوز سرشار از عشق و خوشبینی نسبت به یکدیگر بودند.
اثری که اخیراً تماشا کردم فیلم «آن کوه، آن مرد، آن سگ» به کارگردانی جیانکی هوئو از چین است. فیلمی الهامبخش درباره عشق پدر و پسر. داستانی از تابآوری، اعتماد و الهامبخشی پدر و پسری که در دهه ۸۰ قرن بیستم به عنوان پستچی برای مردم در کوههای هونان چین کار میکردند.
![]() |
صحنهای از فیلم دزدان دوچرخه. (منبع: ST). |
پیرمردی تنها، کنار در اصلی خانهاش در دامنه کوه نشسته بود. منتظر بود تا پستچی نامهای از نوهاش بیاورد که مدتها پیش خانه را ترک کرده بود و به دلیلی نامعلوم هرگز برنگشت. او آنقدر گریه کرد تا از دلتنگی نوهاش نابینا شد. در واقع، هیچ نامهای از نوهاش برای او نبود. پستچی دلتنگی او را درک کرد و نامهای بیکلام نوشت و آن را برای پیرمرد خواند. هر بار که نامه را میشنید، گریه میکرد و نامه را روی قلبش میگذاشت. و وقتی پستچی و پسرش رفتند، او همچنان آنجا نشست، به این امید که روزی برگردند... این صحنهای بود که مرا آزار میداد.
پدر در شرف بازنشستگی بود و پسر راه پدر را دنبال کرد. اولین تحویل نامه او با همراهی پدرش بود و همچنین آخرین تحویل نامه او. سگی به نام لائو نهی همدم او بود. سه روز تحویل نامه از میان روستاها، آنها از مزارع، جنگلها، درهها، دامنههای شیبدار عبور کردند... پدر به او یاد داد که چگونه کار کند، ملاقات کند، سلام کند و نامهها را تحویل دهد. داستان به نظر یکنواخت میآمد، اما با دنبال کردن راه پدرش، جوانیاش چیزهای زیادی آموخت.
این اصل «مسیر تحویل نامه باید مسیر تحویل نامه باشد» است، برای دقت بیشتر، سوار اتوبوس نشوید، بلکه پیاده بروید. هر نامه، اشتیاق و واکنش گیرنده است، بنابراین باید بسیار مراقب باشید که آن را گم نکنید یا فراموش نکنید. در فیلم، صحنهای وجود دارد که نامه توسط باد برده میشود، پدر وحشت میکند. او میفهمد که اگر نامه گم شود، گیرنده تماس، ارتباط و انتظار دریافت اطلاعات از یکدیگر را از دست میدهد...
پسر از پدرش درس گرفت، و وقتی دید پسرش با دختر در کوهستان بازی میکند، جوانیاش را دید. او در یک ملاقات با دختر در کوهستان ازدواج کرد. او گفت که عاشق همسرش است، زنی که به خاطر کارش مجبور بود تمام عمر منتظر او بماند... او همچنین بزرگ شدن پسرش و به عهده گرفتن شغلی را دید که تمام زندگیاش را وقف آن کرده بود.
او این کار را با صبر و حوصله انجام میداد، بدون اینکه درخواست ترفیع کند، میخواست پسرش کارش را ادامه دهد، به پسرش میگفت که در کارش شادی پیدا کند: «این شغل هم سخت است، اما وقتی زیاد سفر میکنی، با مردم ملاقات میکنی، کار عادی به نظر میرسد، زندگی خیلی آسان به نظر میرسد.»
اینها آثار ادبی برجستهای درباره پدران هستند. پدرانی که موفق، ثروتمند یا مشهور نیستند. آنها افرادی از رده خارج، فقیر، بیکار یا دارای مشاغل معمولی هستند، اما عشق و فداکاری عظیم آنها برای خانوادهشان همیشه بزرگ و کافی است. به طوری که ندای «بابا» در خانواده همیشه و صرف نظر از شرایط طنینانداز است.
منبع: https://baophapluat.vn/nghi-ve-cha-trong-doi-song-va-van-nghe-post551754.html
نظر (0)