Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

عاشق موهات باش معلم

دیگر نمی‌توانستم موهای اصلی معلمم را به خاطر بیاورم. در خاطراتم از سال‌های ۲۰۰۰ و قبل از آن، فقط موهایش با چند لکه خاکستری باقی مانده بود. او اغلب پیشانی کم‌پشتش را می‌مالید و قبل از هر امتحان دستورالعمل‌های زیادی به ما می‌داد. دستورالعمل‌هایی که هیچ‌کدام از ما تا وقتی که به اندازه کافی بزرگ نشده بودیم، به آنها فکر نمی‌کردیم.

Báo Sài Gòn Giải phóngBáo Sài Gòn Giải phóng23/11/2025

معلم اغلب می‌گفت که دوران دانشجویی بی‌خیال‌ترین دوران است. سنی که می‌توان آزادانه در هنگام غم گریه کرد، در هنگام شادی خندید، یا در هنگام عصبانیت «از بازی کردن با یکدیگر دست کشید». هر فرد، صرفاً به دلیل عشق و احترام، عشقی معصومانه و فداکارانه نثار دیگران می‌کند. مانند عشقی که معلم به نسل‌های بزرگسالان مدرسه که پشت درختان اکالیپتوس پنهان شده‌اند و شن‌ها را پوشانده‌اند، دارد؟ ناگهان کسی پرسید و منجر به چند دقیقه تفکر شد. معلم فقط به آرامی لبخند زد و جوابی نداد.

روزهای قبل از کلاس‌های فوق برنامه، معلم همیشه برای ما وقت می‌گذاشت تا تابستانی درست و حسابی داشته باشیم. تابستانی که دانش‌آموزان صرف فعالیت‌های فوق برنامه می‌کردند، مثلاً رفتن به خانه معلم و درخواست انبه از درخت، یا وجین کردن علف‌های هرز باغچه مدرسه در روزهای قبل از فعالیت‌های فوق برنامه.

خانه معلم همیشه شیرینی‌هایی برای پذیرایی از بچه‌ها آماده می‌کرد. هر چه دانش‌آموزان در کلاس عجیب و غریب‌تر و عجیب‌تر بودند، بیشتر دوست داشتند به دیدن معلم بیایند. دهه‌ها بعد، وقتی موهایشان هم به رنگ زمان آغشته شده بود، نسل‌هایی از دانش‌آموزانی که قبلاً میوه می‌چیدند و از درخت بالا می‌رفتند، همگی اینجا جمع می‌شدند تا خاطراتشان را مرور کنند. خاطراتی که نمی‌توانستند به هیچ چیز ملموسی تبدیل شوند.

CN4 tan van.jpg
معلمان و دانش‌آموزان مدرسه ابتدایی تران هونگ دائو (بخش کائو اونگ لان، شهر هوشی مین) در کلاس فناوری. عکس: HOANG HUNG

باران و آفتاب خاطرات را طلایی می‌کردند. عصر یک روز نوامبر که به دیدن معلم رفتم، دست‌نوشته‌های ساده‌ای را دیدم که هنوز با دقت توسط او در گوشه‌ای از خانه نگهداری می‌شد. روزنامه دیواری که تا حدودی توسط طوفان‌های متعدد در منطقه مرکزی لکه‌دار شده بود، با احترام توسط او در کنار عکس‌های کلاس آویزان شده بود. کلاس ما آخرین کلاسی بود که او معلم کلاس بود، قبل از اینکه به شغل دیگری منتقل شود.

کلاس در ماه‌های سوزان تابستان، حتی یک روز را هم در باغ انبه از دست نمی‌داد. بسیاری از آنها اکنون پزشک و مهندس هستند و ناگهان احساس جوانی دوباره می‌کنند، روزهایی که برای هر کیسه نمک و فلفل با هم دعوا می‌کردند. چند لطیفه از آن دوران معصوم، مانند دارویی برای بازگرداندن جوانی برای کسانی که بزرگ شده‌اند، از کلمات معلم بالغ شده‌اند و آرزو می‌کنند که دوباره بچه شوند.

روزهایی که بیمار بود و میلی به غذا خوردن نداشت، همچنان عادت داشت هر روز صبح با عینک مطالعه‌اش روزنامه بخواند. دنبال اخبار می‌گشت، سپس مقاله‌ای از دانشجویی که نویسنده شده بود را جستجو می‌کرد. قلبش را به سوی بی‌نهایت متمرکز کرده بود و شاهد کوتاه شدن تدریجی زمان در صفحات تقویم قدیمی بود. آن عشق سرشار به زندگی، پیشانی چروکیده، دست‌های کک و مک‌دار و کمر خمیده‌اش را که دیگر نمی‌توانست به خانه اعداد گوشه تخته برسد، پوشانده بود. با نگاه کردن به او، درس جدیدی در مورد خوش‌بینی آموختیم.

وقتی موهایش سفید شد، کشتی به ساحل رسیده بود. هر بار که سالگرد روز معلم می‌گذشت، زمان دیدن او کمی کمتر می‌شد. نیازی به حسرت جوانی نیست - خودش زمانی این را گفته بود - زیرا او زندگی کاملی را گذرانده بود. برای او و بسیاری دیگر که قایق دانش را پارو زدند، نکته ارزشمند این است که شاگردانش را ببینند که محکم در ساحل دیگر ایستاده‌اند.

وقتی موهای معلم سفید می‌شود، کلماتش هنوز هم در طول سال‌ها رنگی عمیق دارند.

منبع: https://www.sggp.org.vn/thuong-mai-toc-thay-post824954.html


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

سفر به "مینیاتور ساپا": خود را در زیبایی باشکوه و شاعرانه کوه‌ها و جنگل‌های بین لیو غرق کنید
کافی‌شاپ هانوی به اروپا تبدیل می‌شود، برف مصنوعی می‌پاشد و مشتریان را جذب می‌کند
جان «دو صفر» مردم منطقه سیل‌زده خان هوا در پنجمین روز عملیات پیشگیری از سیل
چهارمین باری که کوه با دن را به وضوح و به ندرت از شهر هوشی مین می‌بینم

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

کافی‌شاپ هانوی به اروپا تبدیل می‌شود، برف مصنوعی می‌پاشد و مشتریان را جذب می‌کند

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول