Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

فلسفه عشق نقره‌ساز

Báo Tuổi TrẻBáo Tuổi Trẻ23/06/2024


Ông Tư thợ bạc (thứ 5 từ phải qua) trong ngày vui của cháu - Ảnh: NVCC

سیلوراسمیت تو (نفر پنجم از راست) در روز شادی نوه‌اش - عکس: NVCC

آقای تو امسال ۸۴ ساله است، از یک بیماری جدی (مرتبط با ریه) رنج می‌برد، در بیمارستان ۳۰-۴ (HCMC) تحت درمان است، مجبور به استفاده از دستگاه تنفس مصنوعی و تخلیه مایعات است، اما ذهنش هنوز شفاف است، داستان‌های قدیمی را تعریف می‌کند و درباره وقایع جاری به شیوه‌ای شاد و جالب بحث می‌کند.

مهمترین چیز برای یک زوج این است که به حرف‌های یکدیگر گوش دهند.

آقای تران ون تو در چائو تان ( بن تره ) نه تنها به خاطر زمین ۵ هکتاری‌اش برای پرورش درخت، بلکه به خاطر روحیه خوش‌بینانه و مهربانی‌اش با همسایگانش بسیار مشهور است و همه او را دوست دارند. به ویژه، همه آقای تو، نقره‌ساز، را به خاطر نحوه زندگی‌اش با همسر و فرزندانش دوست دارند.

آقای تران ون تو گفت: «همسرم بیش از ده سال پیش فوت کرد. وقتی او زنده بود، من همیشه مراقب همه چیز در درون و بیرون بودم.» دختری که از او مراقبت می‌کرد، گفت وقتی او زنده بود، او همیشه در همه شرایط ملایم و آرام بود. شاید راز خوشبختی او همین بود.

آقای تران ون تو با یادآوری دوران جوانی‌اش گفت که کارش را از هیچ شروع کرده است. از تین جیانگ تا بن تره، با همسرش آشنا شد، ازدواج کرد و دهه‌ها با هم زندگی کردند. عشق بین زن و شوهر در طول سال‌ها بیشتر شد، گاهی غمگین و گاهی شاد، گاهی به دلیل زمانه یا به دلیل رفتار، سوءتفاهم‌ها دشوار، اما او هرگز اجازه نداد که اوضاع از کنترل خارج شود.

«همسرم تندخو است، زیاد حرف می‌زند و به ندرت حرف‌های شیرین می‌زند. من برعکس هستم.» برای او، این قانون جبران است، هرچند گاهی اوقات واقعاً آرزو می‌کند که همسرش حرف‌های شیرین‌تری بزند.

آقای تو که از صفر شروع کرد، گفت که سخت‌کوشی و پس‌انداز شرط لازم برای تغییر تدریجی زندگی‌اش بود. او گفت: «از کار کردن برای اجاره، اجاره زمین تا تجارت و خرید زمین و خانه، سفری پر از کار سخت، صرفه‌جویی، پس‌انداز و همکاری به عنوان زن و شوهر بود.»

البته او اعتراف کرد که در شروع کارش خوش شانس بوده است، اما سخت کوشی او در طول سال ها به او کمک کرد تا پایه و اساس کارش را بنا کند. آقای تو در کنار کشاورزی، به نقره سازی نیز مشغول بود. او با دستانی ماهر و روحیه ای پیشرفت گرا، از کارگری به رئیس شدن رسید، وضعیت مالی خوبی پیدا کرد و به لطف پس اندازش توانست فرزندانش را به مدرسه بفرستد.

او گفت: «رویای من این است که فرزندانم بتوانند درس بخوانند، بنابراین هر کودکی را که بتواند درس بخواند تشویق می‌کنم.» او با افتخار گفت: «از بین فرزندان و نوه‌هایم، پنج نفر در رشته پزشکی هستند. این حرفه‌ای است که من بیشتر از همه دوست دارم، چون فکر می‌کنم می‌توانم مردم را وقتی بیمار و رنج می‌برند نجات دهم.»

آقای تو در مورد رابطه بین زن و شوهر گفت که مهمترین چیز گوش دادن به یکدیگر است. یک نفر صحبت می‌کند، دیگری گوش می‌دهد. یک نفر عصبانی می‌شود، دیگری تحمل می‌کند. و این باید یک رابطه دو طرفه باشد، نه رابطه‌ای که در آن یک طرف تحمل می‌کند در حالی که طرف دیگر مدام داد می‌زند، یک طرف عصبانی می‌شود در حالی که طرف دیگر مدام دلداری می‌دهد. او تأیید کرد: «رابطه‌ای مانند این گرم نخواهد بود.»

بچه‌ها نیازی ندارند که من این کار را برایشان انجام دهم.

آقای تو در سن نادر پیری و بیماری‌اش گفت که فقط چیزهای شاد و خوب دیگران، به ویژه همسر، فرزندان و نوه‌هایش را به یاد می‌آورد. اینکه کسی زنده بماند یا بمیرد، مسئله‌ای سرنوشت‌ساز است که باید در زندگی با آن روبرو شویم. شادی و غم ما به نگرش آنها بستگی ندارد (و نباید هم داشته باشد)، بلکه به نحوه پذیرش ما بستگی دارد.

کارهایی که او برای فرزندان و نوه‌هایش انجام داده، کارهایی هستند که کامل نیستند اما چیزی برای پشیمانی وجود ندارد. کارهایی هم هست که نمی‌توان انجام داد، نه به خاطر تقصیر او، بلکه به دلایل بسیار دیگری که باعث می‌شوند کارها پیش نرود. برای مثال، «امیدوارم همه آنها تحصیلات عالی داشته باشند، اما برخی از آنها تصمیم نمی‌گیرند که درس بخوانند، بلکه نقره‌ساز می‌شوند و مغازه‌ای مثل من باز می‌کنند.»

او با خوشحالی پذیرفت چون انتخاب فرزندش بود. سپس به نگان - نوه هشتمش - اشاره کرد: «او داروسازی خوانده بود، می‌توانست در بیمارستان کار کند یا داروخانه باز کند، اما با دیدن مادرش که اینقدر سخت در داروخانه کار می‌کند، دنبالش رفت تا به او کمک کند.»

فلسفه او در کمک به فرزندان و نوه‌هایش برای انتخاب شغل، خانواده یا شوهر یکسان است: «من فقط آنها را راهنمایی می‌کنم، من این کار را برایشان انجام نمی‌دهم.»

به گفته آقای تران ون تو، هر فرد زندگی خودش را با شخصیت، رویاها، آرزوها، توانایی‌ها و شجاعت‌های خودش دارد... آقای تو تأکید کرد: «حتی اگر پدر یا پدربزرگ باشید، نمی‌توانید فرزندانتان را مجبور کنید که از شما پیروی کنند یا آنها را مجبور کنید کاری را که شما دوست دارید انجام دهند. این... مزخرف است.»

در طول گفتگوی کوتاهی که با آقای تو در طول چند ساعت حضورش در بیمارستان داشتیم، به حرف‌هایش گوش دادیم و احساس کردیم که کمی از فلسفه زندگی شخصی را که فراز و نشیب‌های زیادی را پشت سر گذاشته، آموخته‌ایم. او صادقانه در مورد زندگی‌اش تأمل می‌کند و کارهایی را که انجام داده، به عنوان میراثی برای فرزندان و نوه‌هایش بیرون می‌کشد...



منبع: https://tuoitre.vn/triet-ly-yeu-thuong-cua-ong-tu-tho-bac-20240623091652646.htm

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

تماشای طلوع خورشید در جزیره کو تو
سرگردان در میان ابرهای دالات
مزارع نیزار شکوفا در دا نانگ، مردم محلی و گردشگران را به خود جذب می‌کند.
«سا پا از سرزمین تان» در مه فرو رفته است

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

زیبایی روستای لو لو چای در فصل گل گندم سیاه

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول