Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

وو لان درباره مادران می‌نویسد.

Việt NamViệt Nam27/08/2023

ما به لطف سخت‌کوشی و عشق بی‌کران مادرمان، بزرگ شدیم و به افرادی تبدیل شدیم که امروز هستیم. هر فصل از سریال وو لان، درک عمیق‌تری از پرورش و تربیت او و همچنین قدردانی بیشتری از والدینمان را به ارمغان می‌آورد.

وو لان درباره مادران می‌نویسد.

مادرم سخت کار کرد و فداکاری کرد تا ما بتوانیم تحصیل کنیم و انسان‌های شریفی شویم. (تصویر فقط برای اهداف نمایشی است - از اینترنت.)

مادرم زنی بود که در یک منطقه روستایی فقیر متولد و بزرگ شده بود. در جوانی، او دختری زیبا و مدبر در آن منطقه بود که توجه پدرم را جلب کرد - مردی جوان از خانواده‌ای فقیر اما کسی که پدربزرگ و مادربزرگش به او آموزش خوبی داده بودند.

وقتی پدرم برای تحصیل در رشته مهندسی برق به شمال رفت، مادرم در خانه تنها ماند تا از پدربزرگ و مادربزرگم و سه فرزند خردسالم مراقبت کند. تأمین غذا و لباس برای تمام خانواده و پرداخت هزینه تحصیل بچه‌ها، تقریباً تمام توان مادرم را تحلیل برد.

پدرم پس از پایان تحصیلاتش، در استان نِگه آن مشغول به کار شد، اما حقوق ناچیزی داشت و با توجه به اینکه من و خواهر کوچکترم در خانواده‌ی پدر و مادرم بزرگ شده بودیم، زندگی خانوادگی ما چندان آسان‌تر نشد. برای دهه‌ها، پدرم دور از خانه کار می‌کرد و مادرم به تنهایی هر دو خانواده را اداره می‌کرد، از پدربزرگ و مادربزرگم مراقبت می‌کرد و ما فرزندان را بزرگ می‌کرد.

در خاطرات کودکی‌ام، تصویر مادرم، چهره‌ای نگران و قدم‌هایی عجولانه بود. همیشه از خودم می‌پرسیدم که چرا او همیشه اینقدر عجله دارد، و تنها وقتی بزرگ شدم فهمیدم که بدون آن شلوغی و جنب و جوش، من و پنج خواهر و برادرم به این خوبی بزرگ و تربیت نمی‌شدیم.

از صبح زود، مادرم مخفیانه بلند می‌شد تا آتش را روشن کند و برای تمام خانواده صبحانه بپزد. وقتی ما بیدار شدیم، او دیگر به مزارع رفته بود. چوب دستی‌اش را از روی شانه‌هایش برمی‌داشت، سبزیجات خرد می‌کرد و برای خوک‌ها و گاوها غذا می‌پخت. با دوچرخه قدیمی‌اش، در سراسر روستا سفر می‌کرد و از روستاییان لوبیا و بادام زمینی می‌خرید تا دوباره بفروشد. با سرمایه کم و بدون وسیله نقلیه، درآمد حاصل از این تجارت کشاورزی در مقایسه با هزینه‌های خانواده ناچیز بود.

وو لان درباره مادران می‌نویسد.

وو لان - فصل تقوای فرزندی، فصل سپاسگزاری، یادآوری مهربانی و پرورش والدین.

خانه من تنها چند کیلومتر با دریا فاصله دارد و مادرم اغلب به دیگر زنان منطقه می‌پیوندد تا صدف و صدف سیاه جمع‌آوری کنند و درآمد اضافی کسب کنند... مادرم مشاغل مختلفی داشت و به ندرت استراحت می‌کرد، اما با داشتن یک خانواده بزرگ و همه ما خواهر و برادرها که در سن مدرسه بودیم، شانه‌هایش زیر بار نگرانی‌ها بود.

شاید به دلیل سختی زندگی و اینکه مجبور بود به تنهایی بار مسئولیت‌های زیادی را به دوش بکشد، مادرم زودرنج می‌شد. او نمی‌دانست چگونه با ما کلمات شیرین و عاشقانه بیان کند. شیطنت‌های ما فقط او را بیشتر عصبانی و کلافه می‌کرد. همچنین بارها پیش می‌آمد که به دلیل شیطنت و تنبلی در درس خواندن، کتک‌های سختی از او می‌خوردیم.

من به ندرت گریه مادرم را می‌دیدم، اما وقتی بعد از عمل جراحی در تخت بیمارستان به هوش آمدم، او را در حالی که کنارم افتاده بود، دیدم، چشمانش قرمز و از نگرانی گود افتاده بود. و فهمیدم که در اعماق وجود آن زن قوی و مقاوم، فداکاری و عشق بی‌حد و حصری نسبت به فرزندانش نهفته است. مادرم ما را به روش منحصر به فرد خودش دوست داشت.

من و خواهرانم تحت مراقبت خستگی‌ناپذیر مادرم بزرگ شدیم. به مدرسه رفتیم، فارغ‌التحصیل شدیم، شغل پیدا کردیم، ازدواج کردیم و از خانواده‌های کوچکمان مراقبت کردیم... زندگی ما را با خود برد و تنها وقتی به گذشته نگاه کردیم، با شوک متوجه شدیم که موهای مادرم خاکستری شده و صورتش که زمانی زیبا بود، اکنون فقط چین و چروک و لکه‌های پیری دارد. مادرم اکنون بیش از ۷۰ سال سن دارد؛ او پیرتر از سن واقعی‌اش به نظر می‌رسد و بستری شدن‌های مکرر در بیمارستان، او را به چهره‌ای آشنا برای پزشکان و پرستاران تبدیل کرده است.

وو لان درباره مادران می‌نویسد.

آویختن یک گل رز قرمز پررنگ بر روی یقه‌ی لباس، نشانه‌ی بخت و اقبال خوب است، زیرا نماد این است که هر روزی که کسی پدر و مادری دارد، روز صلح و شادی است.

اگرچه ما ثروتمند نیستیم، اما من و خواهرانم اکنون به اندازه کافی پول داریم تا از زندگی روزمره والدینمان و وقتی بیمار هستند، مراقبت کنیم. اما به نظر می‌رسد که تمام زندگی مادرمان پر از سختی و فقر بوده است، بنابراین حالا که بیشتر دارد، به آن عادت ندارد. او فقط برای مناسبت‌های خاص لباس‌های خوب می‌پوشد؛ وسایل خانه‌ای که می‌خریم را کنار می‌گذاریم و فقط وقتی مهمان می‌آید، بیرون می‌آوریم. او حتی بهترین غذا را برای نوه‌هایش نگه می‌دارد، با اینکه می‌داند این روزها چیزی کم ندارند.

فصل دیگری از وو لان از راه رسیده و مادرم با افزایش سن کمی ضعیف‌تر شده است. با این وجود، ما هنوز از بسیاری دیگر خوش‌شانس‌تریم زیرا می‌توانیم در طول «مراسم سنجاق کردن گل رز»، یک گل رز قرمز پر جنب و جوش را روی سینه‌هایمان قرار دهیم، راهی برای نشان دادن قدردانی از والدینمان. آوردن بچه‌ها به خانه برای بودن با والدینمان در طول این جشنواره واقعاً به ما می‌فهماند که هر روزی که والدینمان زنده هستند، روز صلح و شادی است.

بائو هان


منبع

نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

نمای نزدیکی از کارگاه ساخت ستاره LED برای کلیسای جامع نوتردام.
ستاره کریسمس ۸ متری که کلیسای جامع نوتردام در شهر هوشی مین را روشن می‌کند، به طور ویژه‌ای چشمگیر است.
هوین نهو در بازی‌های SEA تاریخ‌ساز شد: رکوردی که شکستن آن بسیار دشوار خواهد بود.
کلیسای خیره‌کننده‌ای در بزرگراه ۵۱ برای کریسمس چراغانی شد و توجه همه رهگذران را به خود جلب کرد.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کارها

کشاورزان در روستای گل سا دِک مشغول رسیدگی به گل‌های خود هستند تا خود را برای جشنواره و تِت (سال نو قمری) ۲۰۲۶ آماده کنند.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول