روزنامهنگاری نیازمند تخصص کامل، سرعت عمل و بهموقع بودن در ارائه اطلاعات است، بنابراین خبرنگاران همیشه آمادهاند تا... به سر کار خود بروند.
با انتخاب روزنامهنگاری به عنوان شغل، ما باید مرتباً برای جمعآوری اطلاعات و اسناد به محل اعزام شویم و کار را به موقع و طبق برنامه انجام دهیم. هر سفر، رقابتی برای دقت و سرعت اطلاعات است. کار آنقدر شلوغ است که باید... بدویم!
در منطقه داک لک ، کار در فصل خشک مشکلی ندارد، جز اینکه مجبور به پذیرش آفتاب سوختگی شوید، اما رفتن به پایگاه در فصل بارندگی، خبرنگاران اغلب باید «به آسمان گریه کنند!». به دلیل آب و هوای نامساعد، رفتن به پایگاه و جمع آوری اطلاعات زمان و تلاش زیادی می برد و حتی با خطرات زیادی در جاده روبرو می شود.
| خبرنگار مقیم در استان داک لک که در یک کمون دورافتاده در منطقه کو مگار کار میکند. |
هنوز هم به وضوح به یاد دارم، ۱۵ سال پیش، وقتی برای اولین بار به عنوان روزنامهنگار شروع به کار کردم، یک روز در ماه مه، تصمیم گرفتم برای کار به روستای همونگ بروم - دورافتادهترین روستای کمون دورافتاده ایا کیئت (منطقه کو مگار)، جایی که بسیاری از مردم همونگ از شمال برای زندگی به آنجا مهاجرت کردند. از مرکز منطقه کو مگار، هشداری دریافت کردم: "اگر به روستا بروی و باران ببارد، انگار... دیگر راه برگشتی نیست."
آن روز با یکی از همکارانم رفتم تا برای شما گزارش تهیه کنم. صبح، در جاده خاکی قرمز و پر پیچ و خم به سمت روستا، خیلی هیجان زده و پر جنب و جوش بودیم، اما بعد از ظهر، ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن کرد، ما خیلی "تحقیر شده بودیم". باران موتورسیکلت را با گل قرمز پوشانده بود، دو چرخ آن نمیتوانستند حرکت کنند. ما در وسط جاده بارانی لغزنده گیر کرده بودیم، نه میتوانستیم به جلو برویم و نه به عقب، آب بالا و بالاتر میرفت. خیس و سرد، قادر به حرکت نبودیم، روحمان تا حدودی "آشفته" شده بود، بعد از مدتی خسته شدیم، فقط توانستیم آن را در وسط جاده بارانی رها کنیم.
باران کم کم بند آمد و وقتی تراکتور کشاورز را دیدیم که از مزرعه برمیگشت، هورا کشیدیم. سه کشاورز قویهیکل پیاده شدند، به سرعت به ما کمک کردند تا موتورسیکلت را روی تراکتور بگذاریم و ما را به جاده اصلی رساندند. در حالی که روی تراکتور بزرگ نشسته بودیم و صدای غرش موتور باران را خفه میکرد، یک کشاورز پیر با صدای بلند به ما درسی داد: «وقتی به روستا برمیگردید، باید بدانید که... قبل از رفتن «به آسمان نگاه کنید!».
سختیها، تلخیها و خطراتی وجود دارد، اما با توجه به ماهیت این حرفه، روزنامهنگاری مستلزم سفرهای زیادی است و تجربیات جالب بسیاری را به همراه دارد که هر حرفهای ندارد. من، مانند هر کسی که روزنامهنگاری را انتخاب کرده است، یک چیز مشترک داریم: ما همیشه آمادهایم تا متعهد شویم و خود را وقف آن کنیم. در نتیجه، خاطرات شاد و غمانگیز سفرها مدام در حال رشد هستند و گفتن همه آنها دشوار است.
علیرغم سختیها و فشارها، روزنامهنگاری برای کسانی که در آن کار میکنند، زمانی که به کاری که دوست دارند متعهد و پرشور باشند، افتخار و سربلندی به ارمغان میآورد. پاداش همه این سختیها، لحظه شادی است که میبینند کارشان به سرعت، به طور زنده و با استقبال خوب خوانندگان به دستشان میرسد.
اگر کسی از من بپرسد که چه چیزی را در مورد شغلم بیشتر دوست دارم، بدون تردید پاسخ خواهم داد: سفرها! سفر برای دانستن، سفر برای احساس کردن و نوشتن. تجربیات جالب خودم به خاطراتی تبدیل شدهاند که عمیقاً در ذهنم حک شدهاند، برای به یاد آوردن، برای دوست داشتن شغل و برای انگیزه دادن به من برای پیشرفت.
با انتخاب روزنامهنگاری، ما همچنان فراموش نمیکنیم که به یکدیگر توصیه کنیم: باید سلامت خوب و روحیهای «فولادی» داشته باشیم تا قدرت... دویدن را داشته باشیم!
منبع: https://baodaklak.vn/xa-hoi/202506/chan-chay-44203ed/






نظر (0)