Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

جشنواره منحصر به فرد آوردن پادشاه هونگ به خانه برای جشن تت.

در میان صدها جشنواره مردمی پر جنب و جوش سرزمین اجدادی، یک جشنواره منحصر به فرد وجود دارد که با پرستش پادشاهان هونگ مرتبط است. این جشنواره، جشنواره آوردن پادشاهان هونگ به خانه برای جشن گرفتن تت (سال نو قمری) توسط مردم روستای هه است.

Báo Hải DươngBáo Hải Dương08/04/2025





ruoc-vua.jpg

راهپیمایی الهه روستای وی - روستای ترئو

مردم برای آوردن پادشاه به خانه برای جشن عید تت با یکدیگر رقابت می‌کردند.

روستاهای ترا در بخش هی کونگ و وی در بخش چو هوا (هر دو در شهر ویت تری)، واقع در دامنه کوه مرکزی نگیه لین، به طور مشترک معبد هونگ را ساختند، که در ابتدا به عنوان یک زیارتگاه کوچک بود. جشنواره روستای هی (نام قدیمی دو روستای وی و ترا) شامل یک رژه منحصر به فرد از پادشاه هونگ برای جشن سال نو قمری است.

افسانه‌ها می‌گویند که در روزی از روزهای پایانی سال، هجدهمین پادشاه هونگ از کوه نگیا لین بالا رفت و فرمانی صادر کرد: «بخت سلسله هونگ به پایان رسیده است. من پسری برای جانشینی خود ندارم، فقط دو دختر دارم که هر دو ازدواج کرده‌اند و در دوردست‌ها زندگی می‌کنند. من عمیقاً غمگینم و علاوه بر این، یک فاجعه ملی بر من نازل شده است. لرد توک شب و روز متکبرانه در حال توطئه برای تصرف پادشاهی من است. او پیش از این به منطقه کو لوا حمله کرده است. اخیراً، او به مناطق بو سائو و هونگ چام، نه چندان دور از پایتخت، نیز حمله کرده است. من بسیار نگرانم و دامادم، تان وین سون (نگوین توان)، را مأمور کرده‌ام که در پایتخت بماند و از آن محافظت کند.»

ما به نگیالین رفتیم، جایی که اجدادمان ردپایی از تاریخ در آنجا به جا گذاشته بودند، چون می‌دانستیم که آنجا مکانی مهم و استراتژیک اما امن است که می‌توانیم در آن پایگاهی تأسیس کنیم.

فرمان امپراتوری نزدیک به پایان سال صادر شد.

با شنیدن خبر، مردم هر دو روستا همزمان برای ادای احترام آمدند و می‌خواستند پادشاه را برای جشن سال نو به روستای خود دعوت کنند. پادشاه پرسید اهل کجا هستند و یک گروه پاسخ داد:

- ما در سونگ تائو زندگی می‌کنیم.

پادشاه گفت: «آن طرف اینجاست، ما کنار رودخانه لو زندگی می‌کنیم.»

- از همه تشکر می‌کنم، اما من تنها هستم و نمی‌توانم به هر دو طرف بروم. رفتن به یک طرف باعث نارضایتی طرف دیگر می‌شود. بنابراین، بدینوسیله اعلام می‌کنم که امشب نیمه‌شب، هر طرف که صدای خروس‌ها و پارس سگ‌ها را نزدیک‌تر بشنوم، برای جشن گرفتن سال نو به آن طرف خواهم رفت.

مردم هر دو روستا خداحافظی کردند و رفتند. همان شب، روستاییان روستای هه، در کنار رودخانه تائو، به سرعت بامبو و برگ جمع کردند تا در دامنه کوه اردو بزنند و چند مرد جوان با سلاح‌های ابتدایی برای دفاع از خود، چند خروس قوی و چند سگ را نیز با خود بردند. نیمه‌شب، آنها سگ‌ها را اذیت کردند تا آنها را گاز بگیرند و گردن خروس‌ها را قلقلک دادند تا آنها را وادار به آواز خواندن هماهنگ کنند.

صبح، پادشاه کسی را فرستاد تا بپرسد اینجا کجاست. مردم پاسخ دادند:

- ما روستاییان هه سونگ تائو هستیم.

رؤسای قبایل به پادشاه گزارش دادند. پادشاه گفت:

- پس بیایید به روستای هی، کنار رودخانه تائو، برگردیم تا عید تت را با مردم جشن بگیریم و به قولمان عمل کنیم.

رژه شروع شد، مقامات نظامی سوار بر اسب‌های قرمز در جلو بودند و مقامات کشوری سوار بر اسب‌های سفید. پادشاه سوار بر یک فیل سیاه در وسط بود. به محض رسیدن به رژه سلطنتی، جمعیتی را دیدند که جمع شده بودند و پرچم‌ها و بیرق‌ها در همه جا به اهتزاز درآمده بودند. ناگهان، باد شدیدی وزید و جهت پرچم‌ها و بیرق‌ها را تغییر داد. با دیدن این صحنه، روستاییان دور هم جمع شدند، دست‌هایشان را به هم چسباندند و از پادشاه دعوت کردند که از فیل پیاده شود و سوار بر یک تخت روان شود تا مردم بتوانند او را به روستا برگردانند. از آن به بعد، این مکان تپه رژه سلطنتی نامیده شد. وقتی پادشاه وارد خانه می‌شد، روستاییان تختی بلند برای او آویزان می‌کردند تا روی آن بنشیند (به نام "تخت کدو")، در حالی که مقامات در دو طرف آن می‌نشستند. آن روز، بیست و پنجم ماه دوازدهم قمری بود.

با دیدن اینکه ظهر شده بود، خورشید داشت غروب می‌کرد و هنوز چیزی پخته نشده بود، زیرا قصاب‌ها آنقدر از تماشای استقبال روستاییان از پادشاه هیجان‌زده بودند که تهیه غذا را فراموش کردند، بزرگان و مقامات موضوع را مورد بحث قرار دادند:

- از ظهر گذشته است، قصابی گاو و خوک خیلی طول می‌کشد. بیایید سریع چند مرغ را ذبح کنیم تا برای پادشاه غذا درست کنیم. برنج چسبناک از قبل خیس خورده است، بیایید آن را دم کنیم.

بنابراین، در آن وعده غذایی، پادشاه و نمایندگان روستاییان شراب نوشیدند و برنج چسبناک با مرغ خوردند. هنگام غذا خوردن، روستاییان دلایل خود را برای پادشاه توضیح دادند. پادشاه گفت: «مدت زیادی طول خواهد کشید تا من به اینجا برگردم تا عید تت را با مردم جشن بگیرم. این غذا کافی است؛ نیازی به تهیه چنین ضیافت باشکوهی نیست. در طول این عید تت، مردم باید سعی کنند آهنگ‌های محلی شوآن و دوم، بازی‌های طنز و هنرهای مختلف را برای سرگرمی یاد بگیرند؛ و من به دخترم خواهم گفت که برای جشن تت با من به اینجا بیاید تا تنها نباشد.»

تا روز بیست و ششم سال نو قمری، کار آرام شده بود و روستاییان در مورد ذبح یک خوک برای جشن، پختن سوپ شیرین، خوردن موز، پرتقال و نیشکر برشته بحث می‌کردند؛ پس از خوردن غذا، چای پنج طعمه می‌نوشیدند. آنها تا روز سی‌ام سال نو قمری به این شکل غذا خوردن را ادامه دادند. در شب سی‌ام، خبر رسید که شاهزاده خانم رسیده است، اما به دلایلی، شاهزاده خانم نگوک هوا شب قبل در جنگل گم شده بود و سربازان مجبور شدند مدت زیادی به دنبال او بگردند تا اینکه او را پیدا کردند. شاهزاده خانم شب هنگام در جنگل عمیق وحشت زده و ترسیده بود و ناگهان زبانش بند آمد.

وقتی پادشاه خبر را شنید، فوراً دستور داد: «همه، سریع یک ابزار شکسته مانند گاوآهن شکسته، بیل کند، چاقوی لب‌پریده یا داس پیدا کنید، آن را به جایی که شاهزاده خانم استراحت می‌کند بیاورید و با شور و شوق آواز بخوانید و برقصید و صحنه‌ای شاد ایجاد کنید.» روستاییان اطاعت کردند. در نتیجه، شاهزاده خانم به تدریج بهبود یافت. شاهزاده خانم با دیدن روستاییان که با شور و شوق آواز می‌خواندند و می‌رقصیدند، طبق معمول خندید و با خوشحالی صحبت کرد. روستاییان هورا کشیدند و از شاهزاده خانم برای بازگشت به روستا برای جشن گرفتن سال نو با پدرش، پادشاه، استقبال کردند.

اعمالی انجام دهید که پادشاه را خشنود سازد.

در شب سی‌ام تت (شب سال نو قمری)، حدود نیمه‌شب، روستاییان ضیافتی با مرغ، برنج چسبناک، سوپ شیرین و موز برای تقدیم به پادشاه (که به آن شب سال نو و استقبال از بهار می‌گفتند) آماده کردند. در روز دوم تت، آنها یک خوک را ذبح کردند. پادشاه دستور داد مقداری از گوشت را با ماش مخلوط کنند تا مواد داخل کیک‌ها را درست کنند و مردم از دستورالعمل‌های او پیروی کردند، از این رو نام "گوشت خوک تخمیر شده" را به خود گرفت. در روز چهارم تت، صبح زود، روستاییان تعدادی از مردان جوان را انتخاب کردند تا در مزرعه توت جمع شوند و پیراهن‌های خود را درآورند تا مسابقه دهند و پرچم را بربایند. وقتی پیراهن‌های خود را درآوردند، همه از سرما لرزیدند. پادشاه گفت: "همه شما باید دور هم جمع شوید و کشتی بگیرید تا گرم شوید." به محض اینکه پادشاه صحبت خود را تمام کرد، روستاییان تیم‌هایی از مردان جوان قوی را تشکیل دادند، به صورت افقی صف کشیدند و وقتی علامت داده شد، همه به سمت جایی که پرچم نصب شده بود، دویدند. هر کسی که زودتر به خط پایان می‌رسید و تیمش کسی را داشت که پرچم را می‌قاپید، برنده مسابقه (قهرمانی) می‌شد، از این رو نام آن «دویدن از کنار دشمن» بود.

سپس، تمام روستا به خانه میزبان هجوم آوردند. (شخصی که توسط روستاییان برای انجام این مراسم انتخاب می‌شود) دو خوک سیاه را می‌آورد و آنها را در فضای باز کنار مزارع برنج نزدیک روستا رها می‌کند. روستاییان آنها را محاصره می‌کنند و با زدن ناقوس و طبل، خوک‌ها را سرگرم و خسته می‌کنند تا نتوانند فرار کنند (این رسم محاصره خوک‌ها نامیده می‌شود)، سپس خوک‌ها را برای ارائه به پادشاه می‌آورند تا اجازه ذبح آنها را بگیرند (این رسم ذبح نامیده می‌شود ) ...

در شب پنجمین روز سال نو قمری، روستاییان برنج، نیشکر و برنج چسبناک می‌آوردند تا به پادشاه نشان دهند که آن سال محصول فراوانی داشته‌اند. سپس برنج چسبناک را در برگ‌ها می‌پیچیدند و محکم می‌بستند (به نام "cua"). برنج‌ها را به صورت دسته‌هایی می‌بستند تا در عصر ششمین روز سال نو قمری به عنوان نمایشی از شادی به پادشاه تقدیم کنند (که "trinh tro" نیز نامیده می‌شود). در عصر ششمین روز سال نو قمری، روستاییان چندین خروس بزرگ و چاق را برای تقدیم به پادشاه انتخاب می‌کردند و به اینکه چقدر خوب آنها را بزرگ کرده‌اند، می‌بالیدند و سپس اجازه ذبح آنها را می‌خواستند (به نام "su ga"). آنها همچنین برنج چسبناک و سوپ شیرین می‌پختند و موز را روی سینی می‌گذاشتند تا به پادشاه تقدیم کنند. پس از خوردن و آشامیدن، مردان و زنان جوان روستا دسته‌های برنج و نیشکر را بر دوش خود حمل می‌کردند، آنها را در ردیف‌هایی می‌چیدند، به این سو و آن سو می‌دویدند، فریاد می‌زدند و هورا می‌کشیدند، و با همراهی سنج و طبل فضایی شاد ایجاد می‌کردند، و سپس آنها را به فیل‌ها و اسب‌های پادشاه می‌دادند.

در هفتمین روز از سال نو قمری، روستاییان دوباره سال نو را جشن گرفتند. ظهر، آنها پرچم‌ها، بیرق‌ها و بخور را به خانه‌ی اشتراکی می‌آوردند و با بخور و شمع نگهبانی می‌دادند. کاهن اعظم مخفیانه دعا می‌کرد و منتظر بود تا باد شرقی پرچم‌ها را به سمت روستا بچرخاند، قبل از اینکه برای بدرقه‌ی پادشاه به نگیالین آماده شود. روستاییان از یک سو، افرادی را برای آماده‌سازی جشن قربانی تعیین می‌کردند و از سوی دیگر، تا عصر منتظر می‌ماندند تا مردان و زنان جوان روستا ابزار کشاورزی خود را بیرون بیاورند و مانند روز قبل بدوند، فریاد بزنند و تشویق کنند. تفاوت این بود که در آن روز، در طول جشن‌ها، مردان و زنان جوان حرکات نمادین انجام می‌دادند، به یکدیگر برخورد می‌کردند و از ته دل می‌خندیدند. پس از آن، همه هجوم می‌آوردند تا ابزار را بگیرند و به عنوان تبرک به خانه ببرند (از این رو نام آن "بازی تونگ ری" است).

روز بعد، هشتمین روز از سال نو قمری، پادشاه به پایتخت بازگشت. روستاییان با او خداحافظی کردند، مرغ‌ها را ذبح کردند و برنج چسبناک را برای تقدیم به پادشاه آماده کردند و همچنین فیل‌ها و اسب‌های کاغذی را سوزاندند (به نام «جشن خداحافظی »).

طبق متون باستانی و روایت‌های بزرگان روستا، آیین‌های آوردن پادشاه به خانه برای جشن‌های تت (سال نو قمری) هنوز توسط روستاییان در طول جشنواره‌های سالانه انجام می‌شد. به دلیل وقایع تاریخی، جشن آوردن پادشاه به خانه برای تت برای مدت طولانی از بین رفت.

در سال ۲۰۱۱، مقامات محلی و مردم، بازسازی این جشنواره را سازماندهی کردند و تأثیر مثبتی بر مردم مناطق اطراف در مورد یک آیین سنتی منحصر به فرد و جشنواره‌ای از نوادگان پادشاهان هونگ گذاشتند. تا به امروز، جشنواره بازگرداندن پادشاهان هونگ به روستا برای جشن تت، همچنان یک فعالیت فرهنگی منحصر به فرد در سنت پرستش پادشاهان هونگ در ویتنام است.


ون تان

منبع: https://baohaiduong.vn/doc-dao-le-hoi-ruoc-vua-hung-ve-an-tet-408525.html


نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان دسته‌بندی

کلیساهای خیره‌کننده را تحسین کنید، یک مکان فوق‌العاده جذاب برای ورود به این فصل کریسمس.
حال و هوای کریسمس در خیابان‌های هانوی پر جنب و جوش است.
از تورهای شبانه هیجان انگیز شهر هوشی مین لذت ببرید.
نمای نزدیکی از کارگاه ساخت ستاره LED برای کلیسای جامع نوتردام.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کارها

کلیسای خیره‌کننده‌ای در بزرگراه ۵۱ برای کریسمس چراغانی شد و توجه همه رهگذران را به خود جلب کرد.

امور جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول