Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

زندگی روزمره‌ام خیلی بی‌روح است، فقط در ادبیات احساس زنده بودن می‌کنم.

VietNamNetVietNamNet23/11/2023

نگوین نگوک تو، نویسنده، با استعداد داستان‌سرایی منحصر به فرد و جذابیت پنهانی که به طور طبیعی خوانندگان را به خود جذب می‌کند، در آخرین اثر خود، دنیایی نامطمئن را با افرادی که سعی می‌کنند به چیزی بچسبند، در حالی که می‌خواهند از آن فرار کنند، در سفری به ظاهر بی‌پایان از سرگردانی، به تصویر کشیده است.

«شناور بودن» را بخوانید تا ببینید که حتی یک بوته سنبل آبی به خودش می‌چسبد زیرا «در مسیر به سرعت زایمان می‌کند، توده‌ها و توده‌هایی تشکیل می‌دهد و سپس خود را در یک کانال خاص زندانی می‌کند». معلوم می‌شود که «گیر افتادن، بدون استثنا، نتیجه پیش‌فرض است، حتی برای چیزهایی که زندگی شناور دارند».

موجودات طبیعی، انسان‌های چندوجهی و سرنوشت‌های متنوع از زبان نویسنده نگوین نگوک تو، همگی حس همدردی و ارتباط عجیبی را با خوانندگان ایجاد می‌کنند.

«هیچ انحرافی تصادفی نیست. خودِ انحراف یک پیام، یک علامت، یک دعوت از افق است. دیر یا زود، کسی آن را خواهد پذیرفت.»

آیا شخصیت‌های کتاب «رانش» شما سعی می‌کنند از واقعیت تلخ فرار کنند تا در جایی آزادی پیدا کنند؟

اما در نهایت چیزی به نام آزادی وجود ندارد. ایده اولیه این کتاب درباره افرادی بود که در یک افق گیر افتاده‌اند، گروهی از مردم که به این سو و آن سو می‌روند، فکر می‌کنند می‌توانند از چیزی فرار کنند اما نمی‌توانند.

-آیا سفر آنها تجربه شخصی نویسنده است؟

نه واقعاً. من به صورت تجربی یا بر اساس نمونه‌های اولیه نمی‌نویسم، این به معنای دست کم گرفتن تخیل من است. اگر خدا چنین چیز گرانبهایی به من داده است، باید مدام آن را صیقل دهم، بسازم و نوازش کنم.

-عاشق سفر هستی؟

سفر - برای من، راهی برای تجدید قوا، فرار از زندگی روزمره‌ی کسل‌کننده برای لحظه‌ای است، اما نمی‌خواهم خودم را «عاشق سفر» بنامم. هر عنوانی مثل یک پیراهن است، شاید به من نیاید، آن را دوست نداشته باشم، بنابراین طبیعی نیست که خودم را در آن قرار دهم. من می‌روم چون در آن لحظه می‌خواهم بروم، همین.

آیا دوست دارید حرکت حافظه و تأثیر فراموش‌نشدنی آن بر زندگی فعلی هر فرد را بررسی کنید؟

چیزهای جالب زیادی در مورد حافظه می‌توان گفت، ایده‌های جالب زیادی وقتی آن را برمی‌گردانم. فکر می‌کنم مردم روش‌های زیادی برای برخورد با حافظه دارند و هر شکل، داستان متفاوتی را به همراه دارد. دست نیافتنی بودن حافظه نیز برای من موضوع جذابی است.

آیا در آخرین اثرتان احساس می‌کنید که دیگر شخصیت‌ها، جزئیات و شرایط خلاقانه را در منطقه رودخانه جنوبی «قفل» نمی‌کنید، بلکه «راهی» به سوی جهانی بازتر «باز می‌کنید»؟

من در ده سال گذشته در این مورد صریح بوده‌ام. سعی می‌کنم همه چیز را تا حد امکان منتشر کنم. اما مانند فردی که خود را متحول کرده است، هسته اصلی یکسان باقی می‌ماند. برایم مهم نیست که در مورد کدام منطقه یا کشور می‌نویسم. اگر مرکز، مردم باشند، مسائل منطقه‌ای فقط فرعی هستند، فقط پس‌زمینه.

آیا قصد دارید نوشته‌هایتان را فراتر از رودخانه‌های غرب، به مناطق شهری غبارآلود و سرنوشت‌های به همان اندازه خفقان‌آور و سرکوبگر ببرید؟

شاید، نمی‌دانم. مانع فعلی من این است که می‌خواهم طبیعت، درختان، رودخانه‌ها در نوشته‌هایم حضور داشته باشند. جایی که سرنوشت مردم به دلیل باران یا باد تغییر می‌کند. آوردن این چیزها به فضاهای شهری دشوار است.

-در مقاله‌هایتان، می‌بینم که سبک نوشتاری‌تان ادبیات و روزنامه‌نگاری را با هم ترکیب می‌کند و دیدگاه شخصی‌تان را نسبت به واقعیت زندگی به‌وضوح آشکار می‌کند؟

بنابراین من واقعاً به این ژانر اهمیت نمی‌دهم، حتی اگر به من کمک کند تا درآمد کسب کنم (می‌خندد). آشکار کردن بیش از حد خودم در مقاله‌ها یا اشعار، کمی من را ناامن می‌کند. اگر صدای من از طریق داستان، از طریق شخصیت‌ها بیرون بیاید، طبیعی‌تر خواهد بود، نه اینکه سعی کنم صدای نویسنده را به زور وارد کنم.

-آیا ادبیات را مخفیگاه خود می‌دانید، تا دیگران نتوانند شما را «بخوانند»؟

نویسنده فقط باید از طریق داستان، از طریق شخصیت‌ها «خوانده» شود. همه حالات چهره باید آنجا باشند و خوانندگان مرا خواهند شناخت، به این ترتیب خود نویسنده به طبیعی‌ترین شکل ممکن آشکار می‌شود.

-کار شما در داستان‌های کوتاه، رمان‌ها، مقاله‌ها، اشعار و گاهی حتی تصویرسازی‌ها قابل تحسین است. اما در کدام زمینه خلاقانه بیشترین تلاش را می‌کنید و برایتان جالب‌تر است؟

هر کلمه جالب است. اما همانطور که قبلاً گفتم، من در مورد مقاله کمی محتاط هستم. و چه کاری از دستم برمی‌آید، گاهی اوقات چاره‌ای جز امرار معاش از طریق نوشتن ندارم، تنها کاری که باید انجام دهم این است که تمام تلاشم را بکنم.

-از مشاهدات من، به نظر می‌رسد که شما فرد روشنفکر یا خوش‌برخوردی نیستید. آیا دوستان زیادی در دنیای ادبیات دارید؟

من رک و صریح هستم، اما فقط با تعداد کمی از افراد. همچنین دوست دارم ارتباط برقرار کنم، اما نه خیلی زیاد. دوستان، نه فقط در دنیای ادبیات، طبق عادت بالا، کم هستند. عدم حضور در شبکه‌های اجتماعی نیز محدودیتی در پیدا کردن دوست است. در واقع، اگر هم دوست پیدا کنم، دوام آوردن در آن دشوار خواهد بود. چه کسی می‌تواند کسی را تحمل کند که زندگی بی‌روحی دارد، چیزی برای بیان و ابراز ندارد و تمام افکارش را برای نوشتن نگه می‌دارد.

-به همین دلیل است که شما به ندرت با خوانندگان خود جلسه می‌گذارید، با اینکه بسیاری از مردم می‌خواهند شما را «ببینند» و با شما صحبت کنند، نه از طریق نوشتن؟

فکر می‌کردم گفتن هر چیز بیشتری زائد است، و حضورم هم همینطور. در آن جلسات زودگذر و شلوغ، در موقعیت ناراحت‌کننده‌ای قرار داشتم، که واقعاً من نبودم.

شما نویسندگی را «کسل‌کننده» می‌دانید، اما بسیاری از خوانندگان و نویسندگان جوان شما را نویسنده‌ای بسیار جذاب می‌دانند و می‌خواهند هنر شما را به دیگران منتقل کنند. به آنها چه می‌گویید؟

چیزی که کسل‌کننده است نوشتن نیست، بلکه زندگی روزمره‌ی نویسنده‌ای مثل من است. زیاد بیرون نمی‌روم، دوستی ندارم، نمی‌دانم روندهای روز چیست، هر خبر داغی به من می‌رسد و بی‌تفاوت می‌شوم. به همین دلیل است که دوست دارم بنویسم، چون با ادبیات، در دنیایی که خلق می‌کنم، زندگی‌ام فوق‌العاده غنی و سرزنده می‌شود.

در مورد نویسندگان جوان، گذشته از اینکه آنها را همکار می‌دانم، فکر می‌کنم به اشتراک گذاشتن تجربیاتم هنر هم می‌خواهد تا دیگران احساس نکنند که دارند نصیحت می‌شوند.

از کارمندی در مجله « کا مائو پنینسولا» گرفته تا نویسنده‌ای مشهور که تقریباً هر اثرش در دنیای ادبیات موجی ایجاد کرد، با نگاهی به مسیری که پیموده‌اید، چه چیزی بیش از همه شما را نگران می‌کند؟

وقت خیلی کمی برای نوشتن دارم. فرآیند نوشتن من کم و بیش تحت سلطه امرار معاش است. همچنین بیش از حد گوش می‌دهم، در حالی که باید فقط به دنیای درون خودم نگاه کنم.

آیا برنامه‌ای برای ارائه آثارتان به خوانندگان بین‌المللی و فراتر از مرزها دارید؟

نه، من هیچ برنامه‌ای ندارم. این به سرنوشت بستگی دارد. و بزرگترین سرنوشت به مترجم بستگی دارد. و نه فقط به من، اینکه آیا ادبیات ویتنامی می‌تواند منتشر شود یا نه، به مترجمان بستگی دارد، این چیزی است که من فکر می‌کنم.

-آیا به داشتن یک زندگی سالم و موفق با حرفه نویسندگی خود اطمینان دارید؟

این شغل در زندگی شهرستانی درآمد مناسبی به من می‌دهد. نیازهای من کم است. در مورد زندگی خوب یا همانطور که شما می‌گویید ثروتمند بودن، احتمالاً فقط یک نفر در ویتنام وجود دارد. و آن شخص من نیستم.

-آیا نویسندگان از این می‌ترسند که روزی سرمایه‌شان تمام شود، احساساتشان تمام شود و مجبور شوند نوشتن را کنار بگذارند؟

من معمولاً این فرض را نادیده می‌گیرم تا نگران آینده نباشم یا احساس ناامنی نکنم (که مطمئن نیستم وجود داشته باشد). اما دارم یاد می‌گیرم که با جریان همراه شوم. آدم‌ها باید پیر شوند، باید انرژی زندگی خود را از دست بدهند، باید با بدنی فرسوده روبرو شوند. چه کسی می‌داند، شاید در آن زمان ترس‌های بزرگتری هم وجود داشته باشد، مثلاً ترس از بیماری، ترس از مرگ.

-کنجکاوم بدانم نویسنده نگوین نگوک تو اغلب چه کتاب‌هایی می‌خواند؟

همه چیز. کتاب‌هایی که معتقدم از آنها چیزی یاد خواهم گرفت. برای من، خواندن یعنی یادگیری. من برای سرگرمی یا از روی کنجکاوی، مثلاً وقتی می‌شنوم کتابی مشکل دارد یا کتاب حساسی است، نمی‌خوانم. فکر می‌کنم وقت زیادی ندارم، بنابراین باید چیزی بخوانم که به نویسندگی‌ام کمک کند.

حتی نویسندگانی که من آنها را موجودات فضایی می‌دانم، مثل خورخه لوئیس بورخس یا دبلیو جی‌سبالد، با خواندن آثارشان یاد گرفتم که دنیای ادبی چقدر وسیع است. در بیرون آمدن از چاه کمی پیشرفت کردم.

مقاله: لینه دان

عکس: NVCC

طراحی: کوک نگوین

منبع Vietnamnet.vn

نظر (0)

No data
No data

در همان دسته‌بندی

مناطق سیل‌زده در لانگ سون از داخل هلیکوپتر دیده می‌شوند
تصویر ابرهای تیره‌ای که «در شرف فروپاشی» در هانوی هستند
باران سیل‌آسا بارید، خیابان‌ها به رودخانه تبدیل شدند، مردم هانوی قایق‌ها را به خیابان‌ها آوردند
بازسازی جشنواره نیمه پاییز سلسله لی در ارگ امپراتوری تانگ لانگ

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

No videos available

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول