بهار بیشک طراوت و جوانی دارد. تنها با فکر کردن به آن، تمام سختیها و مشکلات پشت سر گذاشته میشوند، همه چیز "سبز و شاداب" دوباره زنده میشود. کمی هوس "شاخههای ابریشم در حال جنب و جوش" یا هیاهوی "ترانه عاشقانه پرستوها" کافی است تا قلب مسافری دور از خانه را به تپش درآورد. شادیهایی به زیبایی و کمال شکوفههای هلو و زردآلو که تازه شکوفا شدهاند، وجود دارد. همچنین خاطراتی از حسرت و جدایی وجود دارد که در خاطرات عمیق، متفکرانه و تکاندهنده تنیده شدهاند. بنابراین چهره بهار چندوجهی، چندرنگ و چندصدایی میشود و در بسیاری از زمینهها و لحظات روح با روح شاعران در تمام اعصار مرتبط میشود.
هنرمندان و نویسندگان برای انجام کارهای خلاقانه به یک سفر میدانی به منطقه کوانگ شونگ رفتند.
فصل عشق
بیایید چهره بهار را در شعر «بهار در راه است» اثر ون داک تجربه کنیم تا جوهر باشکوه و شگفتانگیز بهار را ببینیم:
هی! بهار!
حتی من هم هرگز تصور نمیکردم که دریای نیلگون بتواند هزار سال دوام بیاورد.
فقط سبز باش، بگذار موجها کودکانه باشند
خورشید مانند میوهای رسیده بر فراز دکل طلوع کرد.
تداعی معانی در شعر عجیب است، بسیار شبیه به ون داک، اما در عین حال بسیار واقعی. آدمها در مقابل عشق به طور غیرمنتظرهای جوان، دست و پا چلفتی، معصوم و رمانتیک میشوند. «خورشید مانند میوهای رسیده» تصویری بسیار شاعرانه و پرمعنا است. هیچکس تا به حال چنین واضح مقایسه و تداعی نکرده است. نویسنده در مقابل تو و دریا، دست و پا چلفتی و لرزان میشود، اما جایگاه احساسات دقیق است. میوه رسیده همچنین دیدگاه شاعرانه نویسنده است که نشان بیچون و چرای خودش را دارد. خورشید نیز تو هستی، بنابراین تو نیز متأثر میشوی. ون داک همیشه با تمام ظرافت، لطافت و خلوص با شخصیت تو رفتار میکند:
دستم شاخه را گرفته بود
هر تعداد برگ میتواند به اعلام عشق تبدیل شود.
(مخفیانه دست و پا چلفتی)
از منظری دیگر، چهره بهاری هوی ترو خوانندگان را به شیوهای دیگر «درگیر» میکند، شیوهای دوستداشتنی و حریصانه برای «جمعآوری تمام» بهار زندگی، بهار قلب، خودِ تان هوا . «باغ من» گواهی بر احساسات شاعرانه در این موضوع است:
تمام روزهای زمستان را در دامن کتت جمع کن.
بگذار تمام نور گلگون آفتاب روی کفشهای پاشنهدار رژلبات بیفتد.
بهار با نسیم ملایمی در حال جوانه زدن است.
تپههای زردآلو انکوبه شدهاند، جوانهها پرپر شدهاند.
افعال و صفات قاطع هستند و شدت و جسارت عشق را پیش از بهار به تصویر میکشند. یا اینکه بهار مردم را قوی میکند؟
به اعتراف صمیمانه شاعر گوش دهید:
او در باغ پنهان شد و میوه ممنوعه را تکاند.
شکوفههای هلو و زردآلو چشمانشان را گشاد میکنند و منتظر شب سال نو هستند.
با کج کردن جام، زمین و آسمان به رقص و پایکوبی میپردازند.
چشمها در هم قفل شده بودند، مثل ماکوهایی که به این سو و آن سو میدویدند.
عشق و بهار در آثار شاعران جوان، پرجنبوجوش و پرشور نیز پدیدار میشوند. بگذارید بهار همچنان بهانهای برای سلطنت شعر باشد:
فصلی از عشق به سینه چپ هجوم میآورد
همین جا
درختان سبز و شادابند...
همین جا
دلم هوس یک غریبه را کرده است.
نوستالژی در میان علفهای انبوه و درهمتنیده جوانه میزند...
بدون ذکر کلمه بهار، هنوز هم میتوان بهار را در سینه جوان حس کرد، بدون اینکه حرف بزرگی زده شود، هنوز هم میتوان هجوم تمام جوانان به سوی خود، قلبی که مشتاق دیدار است، و گره خوردن آن با رشتههای عشق در سراسر فضای شاعرانه را حس کرد. عشق را ویت هونگ، معلم و شاعر جوان، در شعر «فصلی از عشق به سینه چپ هجوم میآورد» اینگونه بیان میکند.
فام ون دانگ شعر «آرزوهای بهاری» را ارائه میدهد که از کلمات گرفته تا تصاویر شاعرانه، جدید است و همچنین میخواهد شعری بهاری و سرشار از آتش عشق بین زوجها ارائه دهد.
«بهار، سایبانی از برگهای سبز و شاداب را فرا نمیخواند.»
به یک گلبرگ هم نگویید قرمز آتشین...
بگذار بهار چشمانم را پر کند.
شعله سوسوزن عشق
به زمان
نگذارید شور و شوقتان کم شود.
بهار همین است. چه تو باشی چه کس دیگری، تا زمانی که تو و بهار وجود داشته باشید، شعر همچنان سرشار از عشق انسانی، عشق به زندگی است. هزاران شاعر در تان هوآ، چه حرفهای و چه آماتور، وجود دارند. هر نویسندهای برای بهار لباسی میپوشد و تنوع ایجاد میکند. شعر، ترانهای عاشقانه بهاری است برای کسانی که عاشق بودهاند، عاشق هستند، ترانه عاشقانه هر کس ظاهری متفاوت دارد، دلیلی متفاوت با خود حمل میکند، اما در نهایت، همه آنها از قلبی احساساتی سرچشمه میگیرند، که میخواهد خود را وقف زندگی کند، این زندگی را زیباتر سازد.
چهره فرهنگی
در هر ژانر ادبی و هنری، علاوه بر نشان شخصی، ویژگیهای فرهنگی میهن و ملت نیز وجود دارد. فرهنگ در شعر یک نظریه نیست، بلکه واقعیتی است که از طریق احساسات نویسنده به دست میآید. اکثر شاعران هنگام سرودن اشعار بهاری با جشنوارههای روستایی، اجراهای مردمی، غذاهای محلی یا با چهرههای فرهنگی مرتبط هستند... شاعر وونگ آن نمونهای از این دست است، او هم شاعر است و هم محقق فرهنگی. او شایسته دریافت جایزه دولتی ادبیات و هنر است. او در شعر «لالایی» نوشت:
ژانویه برای همیشه یک لالایی است
ماه های عیاشی و خوشگذرانی، ماه های طلسم و جادو کردن مردم».
نم نم باران هزاران آرزو را برمیانگیزد
این ضرب المثل پر از معناست: «خورشید و باران، زیر آسمان، یک ننو می بافند...»
... آرزوهای ژانویه برای شانس و اقبال
نگذارید محصول از بین برود و دستتان خالی شود.
لالایی، بی قرار، ملایم
چه کسی میتواند تمام گنجینهی ترانههای محلی را به طور کامل بخواند؟
جمله آخر شعر طولانی نیست اما مانند یک چالش ملایم است و در عین حال به نسل آینده توصیه میکند که فرهنگ عامیانه را حفظ کنند و لالاییها را به عنوان پشتوانه زندگی نگه دارند.
ژانویه با فرهنگ پیوند خورده است، و این پیام بار دیگر در شعر او «در انتظار در ارتفاعات» ظاهر میشود، جایی که او خلاصهای عمیقاً بصیرتآمیز ارائه میدهد:
بازدید و گذراندن شب در یک خانه چوبی تایلندی.
شراب برنج را میتوان صد سال نوشید و هنوز هم مقدار زیادی از آن باقی بماند.
جشنواره مونگ یک ماه کامل طول میکشد و هنوز کافی نیست.
صدای فلوت همونگ حتی پس از پایان کوهها نیز ادامه دارد...
بازار ابری نیز غافل است.
مردم به طرز خطرناکی روی کوه نشسته بودند و اسبهای باربر، گاریهایشان را کج میکردند.
شب مهتابی دلرباست
دست در دست هم، از این میترسند که جریان آب آنها را با خود ببرد.
داستان فرهنگی که در شعر گنجانده شده، چهره شعر بهار را گرمتر، عمیقتر و ملیتر میکند. شاعر فهرست نمیکند، بلکه از طریق مشاهده، درک و تجربه عملی زندگی به آن اشاره میکند، بنابراین شعر راحتتر از تاریخ و تحقیق در خوانندگان نفوذ میکند. او شعر را به عنوان ژانری آشنا انتخاب کرد تا خوانندگان را بدون تعصب به درک برساند. با بستن کتاب، صدای نی هنوز طنینانداز است، صدای متفکرانه حلقه هنوز ادامه دارد، خواب هنوز ادامه دارد و گنجینه ترانههای عامیانه...
بیایید تجربه دیگری را به «بازار تت کوهستانی» با شاعر زن، لو هوین، اضافه کنیم تا خود را در فرهنگ مردم کوهستانی تایلند، مونگ و دائو غرق کنیم...
من دامن گلدوزی شده و پیراهن آناناسی میپوشم
یک روز در بازار
اوه، نگاه کن، زرد، سبز، سفید و قرمز!
این پارچه با رنگهای روشن و طرحهای گلدار بافته شده است.
یکی دیگر از ویژگیهای ضروری بهار در ارتفاعات، نوشیدن شراب برنج و رقصیدن دور آتش است.
در طرف دیگر، مرد جوان اهل روستای بالایی
لبهای گرم کنار شیشهای از شراب برنج
این طرف دختر خوب، روستای ها
مست از صدای فلوت برگ.
و اگر از کوهستان به دشتها سفر کنیم، در شعر مای تی هان له، حتی یک ترانه محلی از رودخانه ما، چیزهای زیادی را درباره یک سرزمین فرهنگی تداعی میکند:
شهر من بیصبرانه منتظر سپیده دم است.
با وجود دوراهیهای بیشمار، قلبم همچنان پر از رویاهای تحقق نیافته است.
تیم زیر درخت آشنا مکث کرد.
گوش دادن به آهنگهای محلی در رودخانه ما، تماشای ماه.
شاعر جوان مای تی هان له، با مواجهه با زمانه در حال تغییر، به استقبال طلوع شهر تان هوآ امروز میرود، و هنوز به ارزش سنتی «گوش دادن به ترانه سونگ ما» نگاه میکند. این ارزش شعر است که گذشته و حال را با اشعاری صادقانه و تأثیرگذار به هم پیوند میدهد. اشعاری که در آستانه سال نو سروده شدهاند، واقعاً پرمعنا هستند!
و اشعار بسیار دیگری نیز وجود دارد، که ذکر آنها بیش از حد است و از بهار الهام گرفتهاند. اجازه دهید برای پایان این مقاله کوتاه، بندی از شعر «رقص نیلوفر آبی در جنگل مرزی» اثر شاعر نگوین مین خیم را قرض بگیرم:
میلیونها قلب با قدرت متحد میشوند تا به او تقدیم کنند.
بهار بیرحم به بهار پیروزی بزرگ تبدیل شد.
هر گلبرگ نیلوفر آبی با هزاران پرتو نور خورشید میدرخشد.
این کشور تا ابد معطر است.
یادآوری و ابراز قدردانی از او احساسی است که اغلب در شعر با آن مواجه میشویم، همچنین مضمون ثابت شعر به طور کلی، و به ویژه شعر تان هوآ است. هر بار که تت میآید، بهار میآید، تصویر عمو هو بازمیگردد، تجسم نور حزب که راه را روشن میکند، و نماد قدرت ملت است "هر گلبرگ نیلوفر آبی با هزاران پرتو نور خورشید میدرخشد". این شعر تصویر گلبرگ نیلوفر آبی را دارد که هم او را به عنوان نیلوفر آبی "تا ابد معطر" ستایش میکند و هم با احترام گلی پاک و نجیب را به او تقدیم میکند.
حالا که بهار نزدیک میشود، با ذکر نام آن شخص در شعر تان هوا، قلبم ناگهان چهره بهار را پرتر احساس میکند.
شبکه تو
منبع: https://baothanhhoa.vn/guong-mat-xuan-trong-tho-ca-thanh-hoa-237938.htm










نظر (0)