Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

تصویر او را حک کنید

صبح زود اولین روزهای زمستان در شمال غربی، هوا واقعاً سرد است. امروز صبح، برای شرکت در اجرای هنری جشن روز معلم ویتنامی در ۲۰ نوامبر به مدرسه رفتم. در سال تحصیلی ۲۰۲۵-۲۰۲۶، دیگر یک دختر دبستانی در مدرسه محبوبم که در کنار نهر نام پان واقع شده و شب و روز غان و غون می‌کند، نیستم، انگار که دارد با ما گپ می‌زند و به درس خواندن ما گوش می‌دهد. حالا من فقط یک دانش‌آموز سابق او هستم - معلم دین تی هوا، معلم محبوبی که نزدیک به ۳ سال معلم کلاس‌هایش بودم.

Báo Đồng NaiBáo Đồng Nai20/11/2025

من هنوز به کلاس درس و معلم‌های جدید عادت نکرده‌ام. هر روز، با دوچرخه به مدرسه، از دروازه مدرسه‌ای که ردش را گذاشته رد می‌شوم، خیلی دلم برایش تنگ شده، چون او مادر دوم من است...

در سال تحصیلی جدید، من یکی از ۱۴۰ دانش‌آموزی هستم که در آزمون ورودی مدرسه تخصصی کمون قبول شدم. و برای داشتن این افتخار و دستاورد برجسته، هرگز شایستگی، فداکاری و قلب مشتاقی را که او به من بخشید فراموش نخواهم کرد - دانش‌آموز ساکت، خجالتی و بی‌اعتماد به نفس روزهایی که کلاس سوم بودم، خانم هوآ معلم کلاس درس بود. و آن دانش‌آموز امروز جسور، قوی است و دوست دارد در فعالیت‌های مدرسه و کلاس شرکت کند...

به دلیل خجالتی و ساکت بودنش، از همان روزهای اولی که خانم هوآ به عنوان معلم کلاس ما جایگزین معلم قدیمی‌مان که تصادف کرده بود، شد، من هنوز هیچ تصوری از او نداشتم. خانم هوآ هر روز به کلاس می‌رفت و با اشتیاق تدریس می‌کرد. وقتی تمرین‌های سختی وجود داشت، اغلب می‌گفت: «اگر درسی را نفهمیدید، فقط از من بپرسید.» اما به دلیل ترس و خجالت، هرگز جرات نمی‌کردم پیش او بروم و از او سؤال بپرسم.

سپس، تا پایان روز مدرسه زمستانی که کلاس سوم بودم، آن روز خاطره‌انگیزترین روز مدرسه بود و همچنین رابطه معلم و دانش‌آموز را که به طور فزاینده‌ای قوی می‌شد، مشخص می‌کرد. زنگ مدرسه به نشانه پایان روز به صدا درآمد، وقتی همه دانش‌آموزان رفته بودند، فقط من و معلم در کلاس مانده بودیم. به او کمک کردم پنجره‌ها را ببندد، هوا خیلی سریع تاریک می‌شد و من کمی نگران و ترسیده بودم. وقتی دید که هنوز در کلاس هستم، خانم هوآ فوراً پرسید: «هنوز به خانه نیامده‌ای؟ آیا مادرت امروز برای بردن تو دیر کرده است؟». انگار منتظر بودم که از من بپرسد، انگار تمام گلایه‌هایم می‌خواستند در دو جویبار اشک جاری شوند، هق هق کردم: «مادرم نمی‌توانست بیاید دنبالم، مجبور بود سه ماه به مدرسه‌ای در یک منطقه مرزی کوهستانی برود. می‌گفت مدرسه‌اش خیلی دور است، بنابراین نمی‌تواند یک روزه به خانه برگردد. منتظر مادربزرگم ماندم تا دنبالم بیاید. گفت امروز دیر می‌آید دنبالم چون باید برای دیدن دکتر به شهر برود...».

او مرا در آغوش گرفت، دلداری‌ام داد تا هق‌هق‌هایم فروکش کرد و گفت: «پس خانم هوا با «سه‌شنبه» منتظرت می‌ماند. من اینجا هستم، دیگر نترس.» در آن لحظه، لبخند و نگاه مهربانش باعث شد احساس کنم که او بسیار صمیمی، دوستانه و پذیرا است. سپس سرم را نوازش کرد و موهایم را بافت. آن روز در راه خانه، داستانی را که من و مادربزرگم کمی قبل در موردش صحبت کرده بودیم، برای او تعریف کردم.

از آن بعد از ظهر، دیگر از کلاس ریاضی او نمی‌ترسیدم. با دقت بیشتری به سخنرانی‌اش گوش می‌دادم. صدایش واضح بود و اگر می‌دید که ما هنوز گیج هستیم، سرعتش را کم می‌کرد. در کلاس ویتنامی، با احساس سخنرانی می‌کرد، مخصوصاً وقتی شعر می‌خواند، صدایش مثل یک آهنگ بود و با صدای زمزمه‌ی نهر شاعرانه‌ی نام پان در می‌آمیخت. برای اولین بار، با جسارت از او در مورد قسمت‌هایی از درس که نمی‌فهمیدم پرسیدم. داوطلب شدم که برای انجام تمرین به پای تخته بروم، هرچند هنوز چند اشتباه داشتم، اما او همچنان از من تعریف می‌کرد: «سه‌شنبه پیشرفت کرده است». کلمات تشویق‌آمیزش قلبم را به تپش انداخت، دلم می‌خواست سریع به خانه بروم تا به مادربزرگم نشان دهم و به مادرم زنگ بزنم و به او بگویم که تلاش‌هایم مورد توجه او قرار گرفته است...

اگرچه دیگر نمی‌توانم به سخنرانی‌های پرشور و فداکارانه‌اش گوش دهم، می‌دانم که خانم هوآ همچنان معلمی خواهد بود که همیشه به او احترام می‌گذارم و در قلبم به یادش هستم. معلمی با قلبی سرشار از بردباری مادرانه، همیشه درس‌هایی درباره همبستگی و عشق به ما می‌آموزد و همیشه آنجاست تا مرا در مسیر یادگیری تشویق، انگیزه و به رویاهایم بال و پر بدهد. از اینکه شاگرد او هستم بسیار خوشحالم.

نگوین فام گیا تو

منبع: https://baodongnai.com.vn/van-hoa/202511/khac-ghi-hinh-bong-co-c9b044d/


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

چهارمین باری که کوه با دن را به وضوح و به ندرت از شهر هوشی مین می‌بینم
با موزیک ویدیوی «موک ها وو نهان» از سوبین، از مناظر زیبای ویتنام لذت ببرید.
کافی‌شاپ‌ها با تزئینات کریسمس زودهنگام، فروش خود را افزایش می‌دهند و جوانان زیادی را جذب می‌کنند.
چه چیز خاصی در مورد این جزیره که در نزدیکی مرز دریایی با چین قرار دارد، وجود دارد؟

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

تحسین لباس‌های ملی ۸۰ دختر زیبای شرکت‌کننده در مسابقه دختر شایسته بین‌المللی ۲۰۲۵ ژاپن

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول