Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

خاطراتی از غذای جشن پیروزی

چرا آقای هو امشب بدخواب شده است؟ هفته‌های نمناک، جایی که همه چیز کمی خیس به نظر می‌رسید، تمام شده بود. اگرچه هنوز سرد بود، هوا خشک و دلپذیر بود. او از خواب بیدار شد؛ ساعت از یک بامداد گذشته بود. آقای هو پنجره را باز کرد. ماه رو به زوال کم‌نور بود، اما به اندازه‌ای بود که می‌توانست خیابان متروک، طولانی و خلوت شهرش را در شب ببیند. آقای هو به رختخواب برگشت، غرق در افکار، خاطرات مبهمش به آن روزهای خاطره‌انگیز ۵۰ سال پیش برمی‌گشت...

Báo Thái NguyênBáo Thái Nguyên30/03/2025


خاطرات شام جشن پیروزی - داستان کوتاهی از هو مین

 

او به طور مبهم متوجه شد که آقای نهان لاغرتر از قبل شده است... آقای هو با خود فکر کرد، خب، این طبیعی است، او تقریباً صد سال سن دارد! همان آستین پیراهنش شل آویزان بود، همانطور که همان روز بود، زیرا دست چپش را از دست داده بود. آقای نهان به بالای تخت نزدیک شد و به آرامی او را تکان داد و با استفاده از دست دیگرش گفت: «من دارم به خانه می‌روم، برادرزاده.» او از خواب بیدار شد، وحشت‌زده. سپس بلند شد، چراغ را روشن کرد و یک قوری چای تان کونگ دم کرد... آقای هو با خودش زمزمه کرد: «بیا انجامش دهیم!»

بهار ۱۹۷۵، سال خرگوش، نیز شاهد اتفاقات غیرمعمول زیادی بود. تازه آخر ژانویه بود، اما باران‌های سیل‌آسا و رعد و برق‌های سهمگینی در راه بود. بزرگان می‌گفتند که آن سال با عنصر آب - به ویژه آب جویبار بزرگ (آبی بزرگ در جویباری بزرگ) - مرتبط است. در پنج عنصر: فلز، چوب، آب، آتش و خاک، گفته می‌شود کسانی که این عنصر را دارند، انعطاف‌پذیر، سازگار و به راحتی قادر به پاسخگویی به شرایط هستند. کشور نیز به همین منوال بود؛ هر سال خرگوش معجزاتی به همراه داشت.

زادگاه آقای هو درست در دامنه رشته کوه تام دائو، در دامنه شرقی استان تای نگوین ، با سه قله بلند که بلندترین آنها به ارتفاع ۱۱۴۳ متر می‌رسد و هفت یا هشت کیلومتر از مرکز منطقه فاصله دارد، قرار دارد. دبیرستان منطقه در مرکز واقع شده است و دانش‌آموزان فارغ‌التحصیل برای صرفه‌جویی در زمان رفت و آمد، در نزدیکی مدرسه اقامت می‌کنند.

خانه آقای نهان چند کیلومتر از مدرسه قدیمی فاصله داشت و همین امر اقامت دانش‌آموزان در آنجا را در حین درس خواندن و آماده شدن برای امتحانات راحت می‌کرد. در آن سال، روستای دونگ چونگ به اندازه اکثر روستاهای ویتنامی فقیر بود. تنها تفاوت این بود که با وجود فقر، آنها فوق‌العاده مهربان و دلسوز بودند. آقای و خانم نهان و تان هفت یا هشت فرزند پشت سر هم داشتند که منجر به یک خانواده بزرگ و فقیر شد. خوشبختانه، به لطف رودخانه کونگ که در پشت روستا جاری است و مزارع حاصلخیز در جلو، دونگ چونگ از سایر روستاها وضعیت بهتری داشت...

در طول مقاومت قبلی علیه فرانسوی‌ها، این منطقه چیزی کمتر از یک میدان جنگ نبود، اما در طول جنگ علیه آمریکایی‌ها، عملاً یک منطقه جنگی بود. در طول سال‌های بمباران ویتنام شمالی توسط آمریکایی‌ها، هواپیماهای دشمن از پایگاه‌های تایلند در ارتفاع پایین بر فراز قله کوه کوات نان پرواز می‌کردند، سپس برای جلوگیری از رادار، در ارتفاع بسیار پایین زیر کوه تام دائو پرواز می‌کردند و به سرعت بمب می‌انداختند و سپس دیوانه‌وار به عقب پرواز می‌کردند. به همین دلیل، هواپیماهای بی‌شماری از دشمن توسط نیروی هوایی و موشک‌های ما رهگیری، سوزانده و سرنگون می‌شدند. در نتیجه، دای تو به هدفی برای نیروی هوایی آمریکا تبدیل شد. در طول آن سال‌ها، این منطقه به عنوان نقطه تخلیه بسیاری از واحدها و آژانس‌های نظامی برای آموزش و رهگیری هواپیماهای آمریکایی عمل می‌کرد. قله کوات نان همچنین شاهد فداکاری قهرمانانه نیروی هوایی ما بود. در 30 آوریل 1971، یک هواپیمای میگ-21U به خلبانی یک مربی شوروی به نام یوری پویارکوف و یک خلبان جوان ویتنامی به نام کونگ فونگ تائو در قله کوه جان باختند...

در مارس ۱۹۷۵، ما نبردهای بزرگی را در جبهه جنوبی آغاز کردیم. ایستگاه رادیویی صدای ویتنام به طور مداوم اخبار جنگ را پخش می‌کرد. خانواده آقای هو در آن زمان وضعیت مالی خوبی نداشتند، اما یک رادیوی اوریونگ تونگ با گیرندگی عالی داشتند. آقای نهان پیشنهاد داد که آن را به پانسیون خود بیاورند تا همه بتوانند گوش دهند. بنابراین، هر شب، آقای هو و برادرزاده‌هایش زیراندازهایی را روی ایوان پهن می‌کردند تا به اخبار گوش دهند.

آقای نهان، که در تمام عمرش هرگز روستای دونگ چونگ خود را ترک نکرده بود، توانست جریان جنگ را آنطور که شاگردش هو توضیح داده بود، درک کند: «آغاز نبرد ما از ارتفاعات مرکزی کاملاً دقیق بود، آقا. استراتژیست‌های نظامی گفته‌اند هر کسی که ارتفاعات مرکزی را کنترل کند، کل نوار ساحلی را کنترل خواهد کرد... دشمن در بوون ما توت غافلگیر شد و درست در دام ما افتاد... دشمن ارتفاعات مرکزی را رها کرد و فرار کرد، آقا. نگوین وان تیو اعلام کرد که می‌تواند به صلاحدید خود آنجا را تخلیه کند... هوآن و دانا نونگ آزاد شده‌اند... خلبان میهن‌پرست نگوین تان ترونگ هواپیماهای دشمن را به پرواز درآورد و کاخ استقلال را بمباران کرد. گزارش‌ها و روایت‌های دلگرم‌کننده از کائو تین له، نگوک دانا، وین کوانگ له، هوانگ نهوان کام... آهنگ «جاده‌ای که طی می‌کنیم» از هوی دو، با اجرای دوآن تان، فوق‌العاده هیجان‌انگیز بود...»

صبح روز 30 آوریل، آقای هو هنوز به کلاس می‌رفت. ظهر، او با دوچرخه به دونگ ترونگ برگشت. آقای نهان به مزرعه‌ای در حاشیه روستا رفت و به محض دیدن هو، با صدای بلند فریاد زد: «سایگون آزاد شد! ما پیروز شدیم!» بعدازظهر 8 مه 1975، خانم تان، همسر آقای نهان، از بازار برگشت و به دانش‌آموزان شبانه‌روزی گفت: «فردا، کمون و منطقه برای جشن پیروزی تجمعی برگزار می‌کنند. تعاونی یک خوک را ذبح خواهد کرد و هر نفر 300 گرم دریافت خواهد کرد. همه شما را به غذا خوردن دعوت می‌کنیم.»

حدود ساعت ۱۱ صبح روز نهم، خانم تان گوشت را به خانه آورد. او گفت همه برای تهیه چربی کم تلاش می‌کنند. او دو و نیم کیلوگرم شکم و ران خوک برداشت. او گفت: "چرا که نه؟ بیایید آن را کباب کنیم و با کمال میل جشن بگیریم..." غذا روی دو سینی چوبی که روی دو زیرانداز دوتایی قرار داده شده بودند، سرو شد. چند روز قبل، باران شدیدی باریده بود، بنابراین اسفناج آبی تازه و سبز بود. از آنجایی که چربی داشت، خانم تان هم اسفناج آب‌پز و هم اسفناج آبی سرخ‌شده با سیر درست کرد. او قطعه‌ای از برنج قدیمی شش ماهه به نام "دو" کاشته بود که محصول کمی دارد اما برنج فوق‌العاده معطر و خوشمزه‌ای است. از آنجایی که گوشت داشت، شب قبل یک سبد برنج آسیاب کرد. او گوشت خوک را به قطعات کوچک خرد کرد، آن را با سس سویای تان ویت هوآ مزه‌دار کرد و در یک تابه چدنی کباب کرد و در هر سینی دو کاسه سرو کرد. آقای نهان با جدیت اعلام کرد که جشن پیروزی آغاز شده است و بطری شراب برنج «نگو دا بی» را که مدت‌ها ذخیره کرده بود، بیرون آورد...

مردم هونگ سان، مانند سایر مناطق شمالی در آن زمان، به عنوان پایگاه اصلی مقاومت علیه آمریکایی‌ها، همزمان در بسیاری از امور شرکت می‌کردند. آنها فرزندان خود را طوری تربیت می‌کردند که به اندازه کافی سالم باشند تا بتوانند به خدمت سربازی بروند و بجنگند؛ آنها مستقیماً علیه جنگ ویرانگر آمریکا جنگیدند؛ و تولید را برای تأمین غذا و آذوقه برای میدان نبرد افزایش دادند. جنبش‌هایی مانند «سه آماده، سه مسئول» و «هیچ دانه برنجی کم نیست، هیچ سربازی کم نیست» متولد شدند. آقای نهان گفت: کمک به دولت تا حد امکان، وظیفه و مسئولیت مقدسی در قبال سرزمین پدری است. و آقای هو گفت: ما یک غذای خوشمزه خوردیم و گفتیم که دیگر هرگز چیزی به این خوشمزه‌ای نخواهیم خورد.

آن شب زیر لب غرغر کرد: «بیا انجامش بدیم!» احتمالاً منظورش این بود که ماه مه امسال، در پنجاهمین سالگرد اتحاد، به دونگ چانگ برگردد و غذایی درست شبیه غذایی که سال‌ها پیش برای جشن پیروزی درست کرده بود، درست کند. این غذا صرفاً جشنی برای یادآوری خاطرات، نوستالژی و قدردانی خواهد بود.

صبح روز بعد، نگوین دوی کی در فیسبوک خود نوشت: «خداحافظ پدر، پدربزرگ بچه‌ها...» آقای هو در مقابل تابوت پیرمرد ۹۸ ساله زمزمه کرد: «خداحافظ پدربزرگ، یک کشاورز پاک و آرام که با سخت‌کوشی خود و خاطرات زیبای فرزندانش به پیروزی ملت کمک کرد.»


منبع: https://baothainguyen.vn/van-hoa/van-hoc-nghe-thuat/202503/ky-uc-bua-com-mung-chien-thang-4090540/


نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان دسته‌بندی

نگاهی به مجموعه‌ای از آثار معماری در شهر هوشی مین با سیستم روشنایی ۵۰ میلیارد دونگ ویتنامی بیندازید.
گردشگران بین‌المللی از فضای پر جنب و جوش کریسمس در هانوی شگفت‌زده می‌شوند.
کلیساهای دا نانگ، با درخشش نورها، به نقاطی رمانتیک برای ملاقات تبدیل می‌شوند.
مقاومت خارق‌العاده‌ی این رزهای پولادین.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کارها

«کلیسای جامع صورتی» ۱۵۰ ساله، در این فصل کریسمس به زیبایی می‌درخشد.

امور جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول