Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

گسترش اخلاق «هنگام نوشیدن آب، سرچشمه آن را به خاطر بسپار» از «عقب»

(Baothanhhoa.vn) - در میانه‌ی روستای آرام دونگ لونگ، در کمون تاچ بین، خانه‌ی کوچکی وجود دارد که در آن عشق و وفاداری دو نفر را بیش از ۶۵ سال در کنار هم نگه داشته است. آن زن، خانم بویی تی هوئه، متولد ۱۹۳۹، همسر، شریک زندگی و "پشتیبان" ثابت قدم جنگ، بویی چی هان (متولد ۱۹۴۰) است.

Báo Thanh HóaBáo Thanh Hóa24/07/2025

گسترش اخلاق «هنگام نوشیدن آب، سرچشمه آن را به خاطر بسپار» از «عقب»

خانم بویی تی هوئه در طول ۴ سالی که همسرش، بویی چی هان، در بستر بیماری بود، با تمام وجود از او مراقبت می‌کرد.

آقای هان زمانی سربازی شجاع در میدان نبرد لائوس بود. در سال ۱۹۵۹، زمانی که تنها ۱۹ سال داشت، به شدت مجروح شد، تکه‌های زیادی از گلوله در بدنش فرو رفته بود و تا به امروز هنوز در اعماق استخوان‌ها و گوشت او هستند. هر بار که هوا تغییر می‌کند، زخم‌های قدیمی درد می‌گیرند و باعث می‌شوند اشتها و خوابش را از دست بدهد. با این حال، او هرگز شکایتی نکرد، زیرا همیشه همسری فداکار در کنارش بود.

در سال ۱۹۵۸، آنها در یک مراسم ساده ازدواج کردند، سپس او به ارتش پیوست. وقتی خبر مجروح شدن شوهرش را شنید، شوکه شد. او در حالی که چشمانش از غم و اندوه آمیخته با ایمان راسخ می‌درخشید، گفت: «من فقط فکر کردم، مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، او هنوز شوهر من است.»

از وقتی که او تقریباً چهار سال پیش بستری شد، او از کنارش بلند نشده است. از چرخاندن او، تعویض لباس‌هایش، ماساژ دادن دست و پایش گرفته تا دادن قاشق‌های فرنی و جرعه‌های آب به او - او تمام فعالیت‌های روزانه‌اش را انجام داده است. خانم هو با بغض گفت: «من پیر شده‌ام و مثل قبل سالم نیستم، اما تا زمانی که زنده‌ام از او مراقبت خواهم کرد. اگر از او غافل شوم، درد خواهد کشید، خیلی برایش متاسفم.»

آقای هان یک بار به فرزندان و نوه‌هایش گفت: «من جز مادرتان چیزی در زندگی‌ام ندارم. او تا آخر عمرم در میدان نبرد زندگی کرد.» - این جمله، برای خانم هو، بزرگترین پاداش پس از یک عمر فداکاری خاموش بود.

در روستای کوانگ چیم، در کمون ها لونگ، مردم اغلب درباره زوج پیری صحبت می‌کنند که در خانه کوچکی زندگی می‌کنند که سرباز پیر لای هونگ تان و همسر سخت‌کوشش مای تی فان در آن زندگی می‌کردند. آنها در سال ۱۹۷۱، در روزهایی که کشور هنوز در شعله‌های جنگ بود، عاشق هم شدند.

آقای تان سربازی بود که در جبهه بین تری تین جنگید و سپس به جنوب لشکرکشی کرد. جنگل گرم، مالاریا، گرسنگی و نبردهای سهمگین، بیشتر سلامتی او را از بین برد. پس از ترخیص از ارتش، او به عنوان یک سرباز معلول درجه چهار و مبتلا به سل مداوم شناخته شد. تمام خانواده به چند مزرعه برنج متکی بودند و روز به روز با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کردند.

خانم فان هرگز شکایتی نکرد. در سال ۲۰۲۲، بیمارستان به این نتیجه رسید که او سرطان رکتوم مرحله ۳ دارد. خانم فان تبدیل به یک «پزشک خانگی» شد و تمام وعده‌های غذایی و داروهای او را، از بردن او به بیمارستان گرفته تا کمک به او برای نشستن هر روز صبح، بر عهده می‌گرفت. او گفت: «من در خواندن خوب نیستم، چیز زیادی نمی‌دانم، فقط امیدوارم که درد او تسکین یابد، هر روزی که زندگی می‌کنم ارزشمند است.»

خیلی از شب‌ها که او درد داشت و نمی‌توانست بخوابد، او کنارش بیدار می‌ماند، آرام ماساژش می‌داد و دستش را می‌گرفت، مثل روزی که برای اولین بار عاشق هم شده بودند. در آن مواقع، آقای تان زمزمه می‌کرد: «خوشبختانه تو را در کنارم دارم، به همین دلیل است که توانسته‌ام این همه مدت زنده بمانم» - جمله‌ای بسیار ساده که عمیق‌ترین احساسات را تحت تأثیر قرار می‌داد.

در روستای تان فونگ، بخش دونگ لونگ، له وان موپ، جانباز معلول درجه سه، با تمام وجود از همسر سخت‌کوشش صحبت می‌کرد. او که از جنگ برگشته بود و بخشی از بدنش در میدان نبرد جا مانده بود، فکر می‌کرد که دیگر خوشبختی برای او وجود ندارد. با این حال، نگوین تی چونگ، دختری از همان زادگاهش، بر مخالفت‌های خانواده‌اش غلبه کرد و با قلبی دلسوز به سراغ او آمد.

آقای موپ پایش را از دست داد و این باعث شد فعالیت‌های روزانه برایش دشوار شود و بار زندگی بر دوش همسر کوچکش افتاد. او به تنهایی سه فرزند بزرگ کرد، از شوهر بیمارش مراقبت کرد و انواع کارها را برای گرم نگه داشتن خانواده انجام داد. در روزهای بادی، وقتی آسیب‌دیدگی شوهرش عود می‌کرد، او در کنارش مشغول بود. مدت زیادی بود که او ماه‌ها او را به بیمارستان می‌برد. اگرچه خانم چونگ لاغر بود، اما اراده‌اش همیشه قوی بود.

آقای موپ در طول ۴۳ سال زندگی مشترک، هرگز تصویر همسر خاموشش را که در طوفان‌های زندگی همراهش بوده، فراموش نکرده است. وقتی درباره او صحبت می‌کند، چشمانش با غرور و قدردانی عمیق می‌درخشد: «من هر آنچه امروز دارم را به لطف او، همسرم، دارم.»

اینها تنها سه مورد از هزاران داستان خاموش جبهه داخلی است که همسران جانبازان جنگ هر روز می‌نویسند. بدون نیاز به ذکر نام، بدون انتظار اینکه کسی آنها را به رسمیت بشناسد، زنان و مادران هنوز در سکوت از شوهران بیمار خود مراقبت می‌کنند، فرزندان خود را بزرگ می‌کنند و با تمام عشق و وفاداری خود "آتش" خانه خود را "روشن نگه می‌دارند". هر داستان، تصویری زیبا از وفاداری و عشق کامل است.

در خانه‌های آرام حومه شهر، زنان بی‌شماری هنوز هم بی‌سروصدا شوهرانشان را که از میدان جنگ با جراحات بازگشته‌اند، همراهی می‌کنند. بدون خودنمایی، بدون اینکه چیزی برای خودشان بخواهند، آنها ساده اما فوق‌العاده زندگی می‌کنند، یک تکیه‌گاه معنوی، یک دست مهربان، جایی برای تثبیت خاطرات دوران بمب و گلوله.

آنها کسانی هستند که با محبت عمیق و وفاداری تغییرناپذیر، همچنان تاریخ جبهه داخلی را می‌نویسند. حضور آنها گواهی بر وفاداری آنها و ریشه ارزش‌های انسانی است که ملت ما همیشه حفظ می‌کند. هنگام یادآوری کسانی که کشته شده‌اند، لطفاً کسانی را که باقی مانده‌اند و هنوز هم هر روز با قلبی بردبار و انسانیت بی‌حد و حصر، درد جنگ را تحمل می‌کنند، فراموش نکنید. آنها شایسته تشکر نه تنها با کلمات، بلکه با درک عمیق و قدردانی از سوی هر یک از ما هستند.

مقاله و عکس‌ها: تران هنگ

منبع: https://baothanhhoa.vn/lan-toa-dao-ly-uong-nuoc-nho-nguon-tu-hau-phuong-255983.htm


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

زیبایی مسحورکننده سا پا در فصل «شکار ابرها»
هر رودخانه - یک سفر
شهر هوشی مین در فرصت‌های جدید، سرمایه‌گذاری شرکت‌های FDI را جذب می‌کند
سیل تاریخی در هوی آن، از دید یک هواپیمای نظامی وزارت دفاع ملی

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

پاگودای تک ستونی هوا لو

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول