Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

بهار، مادر گمشده... | روزنامه سایگون جیای فونگ

Báo Sài Gòn Giải phóngBáo Sài Gòn Giải phóng02/03/2024


عید تت شاید مقدس‌ترین لحظه برای اتحاد مجدد مردم و خانواده‌ها باشد. تت همچنین زمانی است برای هر فرد تا «گذشته را مرور کند - حال را بشناسد»، با قدردانی از اجداد و پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایی که سنت‌های فرهنگی و ارزش‌های اخلاقی خوب را ساخته و به فرزندان خود آموخته‌اند، به ریشه‌ها روی آورد، و همچنین با ایمان، خوش‌بینی و آرزوی اتفاقات خوب و شانس در سال جدید به آینده نگاه کند...

در این عید، قلبم سبک‌تر می‌شود، دیگر مثل عیدهای گذشته اشک نمی‌ریزد، هر بار که به مادرم فکر می‌کنم - کسی که در دنیا از همه بیشتر دوستش دارم.

زمان به سرعت می‌گذرد، ۳ سال از آن تت غم‌انگیز که من و برادرانم مادرمان را از دست دادیم، گذشته است. آن تت را به یاد دارم، تتی که همه‌گیری کووید-۱۹ در هر دهکده و هر گوشه‌ای شیوع پیدا کرد... با وجود اینکه از خطر این همه‌گیری آگاه بودیم، من و برادرانم همچنان بسیار محتاط و مراقب بودیم زیرا مادرمان بالای ۶۰ سال سن داشت. مادرم سالم بود و هیچ بیماری زمینه‌ای نداشت. معمولاً از شغلش که فروش مواد غذایی کوچک در جلوی خانه بود و اقلام کوچک و متفرقه را به مردم محله می‌فروخت، راضی بود. همه‌گیری از راه رسید، بنابراین همه ما می‌خواستیم مادرم دست از فروش بردارد تا از تماس با منبع عفونت جلوگیری کند. اگرچه ما بسیار مراقب بودیم، اما در نهایت نتوانستیم از آن اجتناب کنیم. خانه بغلی همسایه‌ای داشت که به عنوان راننده کار می‌کرد. او زیاد سفر می‌کرد و آزمایشش مثبت شد. تمام خانواده من نیز آلوده شدند زیرا دو خانه در کنار هم بودند و فقط با یک تور B40 از هم جدا شده بودند.

جوانانی مثل ما به سرعت بر آن غلبه کردند. اما مادرمان زنده نماند! در بیست و هفتمین روز سال نو قمری، خانواده‌ام غرق در سوگ شدند. مادرم تنها با یک کوزه خاکستر از بیمارستان برگشت! اشک‌هایم تا سال نو قمری بعدی بند نیامد. هر بار که عید تت نزدیک می‌شد، غمی جانکاه در قلبم شعله‌ور می‌شد. دلم برای مادرم تنگ شده بود! در طول سال نو قمری بعدی، وقتی خواهرم (که از چهره تا راه رفتنش بیشترین شباهت را به مادرم داشت) را دیدم که در حیاط جلویی مشغول چیدن برگ‌های مای بود، اشک در چشمانم حلقه زد. با نگاه به برادرزاده‌ام، پسر او، که در روزهای اوج همه‌گیری قرار بود ازدواج کند، چنان عشقی در من برانگیخت که نمی‌توانستم آن را بیان کنم. یادم می‌آید آن زمان، وقتی مادرم از خواب بیدار شد، از طریق تماس ویدیویی با او در بیمارستان تماس گرفت: "مادربزرگ، لطفاً زود خوب شو و برای من ازدواج کن، مادربزرگ!" یادم می‌آید وقتی دختر کوچکم را قبل از شیوع بیماری همه‌گیر کووید-۱۹ به دنیا آوردم، به دلیل ماهیت کارم، مجبور بودم دخترم را پیش مادربزرگش بفرستم و مادرم کسی بود که به تنهایی از او در هر وعده غذایی و خواب مراقبت می‌کرد. وقتی فرزندم یاد گرفت که فریاد بزند «کَی، کَی، کَی»... همان زمان بود که بی‌حس شده بودم و درد شدیدی در سینه‌ام داشتم، چون مادرم دیگر آنجا نبود.

اولش، وقتی مادرم فوت کرد، از همسایه‌ام خیلی متنفر بودم. از اینکه آنقدر بی‌احتیاطی کرده بود که تمام خانواده‌ام را آلوده کرده بود، گریه می‌کردم و متنفر بودم. از آن موقع دیگر او را ندیده‌ام. بعد از آن، هر تعطیلات تت، فقط او را می‌دیدم که در حالی که مادرم را از دست داده بودم، همین‌طور مشروب می‌خورد و می‌خندید. خیلی از او متنفر بودم. اما این تعطیلات تت، بعد از اینکه آرام شدم، فهمیدم که هیچکس این را نمی‌خواهد.

1-2-4544.jpg
با نگاه به گلدان‌های گل همیشه بهار که به روشنی شکوفه می‌دهند، هنوز دلم برای مادرم تنگ می‌شود.

این تت، با نگاه به شیشه پیاز ترشی که خواهرم به روشی که مادرم به او یاد داده بود درست کرد، سپس گلدان گوشت خوک پخته شده و تخم اردک به روشی که مادرم درست کرد، روشی که خواهرم محراب خانوادگی برای تت را برپا کرد، تا سینی پنج میوه روی محراب... هر جا که نگاه می‌کردم، هیکل مادرم را می‌دیدم. مادرم را تصور می‌کردم که مشغول جارو کردن حیاط است، مادرم با نوک پا هر برگ زردآلو را می‌چید و با دقت هر غنچه گل را از ترس شکستن آن نگه می‌داشت. با نگاه به ردیف سوم، هیکل مادرم را دیدم که مشغول جابجایی هر گلدان گل داوودی و همیشه بهار به دو طرف مسیر است، انگار می‌توانستم صدای مادرم را بشنوم که طنین‌انداز می‌شد: "همیشه بهارهای امسال خیلی زیبا هستند!" آنها گلدان‌های همیشه بهار بودند که مادرم خودش می‌کاشت. هر سال، مادرم تا حدود اکتبر صبر می‌کرد، وقتی باد شمال ملایم می‌شد و آب‌های سیل تازه فروکش کرده بودند، همیشه بهارها را می‌کاشت. سپس او رشد گیاهان را تماشا می‌کرد و سرشاخه‌های آنها را می‌چید تا گیاهان جوانه‌های زیادی بزنند و گل‌های زیادی بدهند. وقتی عید تت تمام شد، مادرم گل‌های همیشه بهار قدیمی را چید و خشک کرد و آنها را برای عید تت بعدی نگه داشت تا دوباره بکارد. مادرم در پرورش گل‌های تت بسیار ماهر است، بنابراین هر سال در طول عید تت، خانه من با رنگ‌های زرد و قرمز گل‌های همیشه بهار روشن می‌شود. هر ماه کامل دوازدهمین ماه قمری، مادرم هوا را برای چیدن برگ‌های زردآلو بررسی می‌کند. او می‌گوید که باید برگ‌ها را بر اساس گل‌ها و جوانه‌ها بچینیم. اگر هوا سرد است، باید در ماه کامل یا بیستم دوازدهمین ماه قمری بچینیم تا شکوفه‌های زردآلو دقیقاً در روز اول تت شکوفا شوند. به لطف این، هر سال شکوفه‌های زردآلو در روز اول تت به رنگ زرد روشن شکوفا می‌شوند. مادرم می‌گوید اگر زردآلو به این شکل شکوفا شود، خانواده ما سال بسیار خوش شانسی خواهد داشت. مادرم چیز زیادی به ما یاد نمی‌دهد، اما همه ما با آن چیزهای آشنا آشنا هستیم، آنها را به خاطر می‌سپاریم و از آنها پیروی می‌کنیم.

2-2-5621.jpg
در طول تعطیلات قدیمی تت، مادرم اغلب گل‌های قدیمی ختمی را می‌چید تا خشک کند و برای تعطیلات تت بعدی نگه دارد. حالا خواهرم کسی است که مسئولیت پرورش گل برای تت را از مادرش به ارث می‌برد.

این تت، ایوان من هم پر از رنگ‌های گل‌های زردآلو و گل همیشه بهار است، اما آن گلدان‌های گل را خود خواهرم کاشته و چیده است. در روز سی‌ام تت، خانواده‌ام نیز سینی نذورات را برای استقبال از اجدادمان دارند، مانند زمانی که مادرم زنده بود، هنوز گوشت کبابی، پیاز ترشی، خربزه تلخ خورشتی و انواع کیک و شیرینی‌هایی که با دستور مادرم درست شده، وجود دارد. با نگاه به آن چیزهای آشنا و نگاه به برادر، خواهر و نوه‌هایم، احساس راحتی می‌کنم. زیرا می‌فهمم که هیچ کس نمی‌تواند از قانون زندگی و مرگ فرار کند. و من مادرم را می‌بینم که هنوز اینجا حضور دارد، در چهره خواهرم، در صدای برادرم، خون او همیشه در هر یک از ما جریان دارد، ارزش‌های فرهنگی خوب تت و همچنین شیوه زندگی و رفتار مهربانی که مادرم به ما آموخت، هنوز حفظ شده است. ما هنوز به مادرمان قول می‌دهیم که زندگی خوبی داشته باشیم، شایسته تولد و تربیت او و چیزهای خوبی که او در طول زندگی‌اش به ما آموخت.

نگوین کیم بونگ

شهر کائو لان، دونگ تاپ



منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

«سرزمین پریان» در دا نانگ مردم را مجذوب خود می‌کند و در بین 20 روستای زیبای جهان قرار دارد.
پاییز ملایم هانوی از میان هر خیابان کوچکش می‌گذرد
باد سرد «خیابان‌ها را لمس می‌کند»، هانویی‌ها در آغاز فصل از یکدیگر دعوت می‌کنند تا به خانه‌هایشان سر بزنند
بنفش تام کوک - نقاشی جادویی در قلب نین بین

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

مراسم افتتاحیه جشنواره جهانی فرهنگ هانوی ۲۰۲۵: سفر اکتشاف فرهنگی

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول