«شوک» آینده: نام کتاب معروف آلوین تافلر (۱۹۲۸-۲۰۱۶) میتواند برای توصیف آمریکاییهایی که به دلیل سرعت بالای زندگی در حالت «شوک» زندگی میکنند و برای همگام شدن با رویدادها تقلا میکنند، استفاده شود. فناوری مانند طوفانی زندگی روزمره را تغییر میدهد (مایکروویو، ویدیو ، دستگاههای فکس، کامپیوتر و... محبوب هستند).
| کتاب «شوک آینده» نوشتهی نویسندهی بزرگ، آلوین تافلر. |
خوشبینی: خوشبینی بر دیدگاه نسبت به آینده حاکم است، فردا تنها میتواند بهتر از امروز باشد، اگر بدانیم چگونه از فرصتها استفاده کنیم. پیشرفت شخصی منجر به پیشرفت اجتماعی میشود. رشد اقتصادی قوی، استانداردهای بالای زندگی، فرصتهای بیشتر برای موفقیت نسبت به جاهای دیگر، برابری نسبی اجتماعی، همه این شرایط خوشبینی را افزایش میدهد. با این حال، من برخی از آمریکاییها را نسبت به بیکاری، مشکلات اقتصادی، بدهیهای خارجی کاملاً بدبین میدانم... آیا این وضعیت موقتی است یا تأثیر عمیقی بر خوشبینی اساسی آمریکاییها دارد؟
دموکراسی: برای آمریکاییها، دموکراسی صرفاً اصل اطاعت اقلیت از اکثریت نیست، زمانی که این اکثریت اراده خود را از طریق یک سیستم نمایندگی یا حتی مستقیماً از طریق همهپرسی ابراز میکند. برای جلوگیری از سوءاستفاده از اصل اکثریت، آمریکاییها به دنبال تأیید برخی اصول اساسی توسط قانون عالی هستند، از سوی دیگر، برخی سازوکارهای نهادی را برای نظارت، تنظیم و استفاده از قدرتها (مقننه، مجریه، قضاییه) برای بررسی یکدیگر در تمام سطوح فراهم میکنند.
ذهن مستقل: گاوچران، اگرچه به طور فزایندهای در آمریکا نادر است، میتواند آرمان آمریکایی را از بسیاری جهات توصیف کند: اعتماد به نفس، ماجراجو، سرسخت، مردانه، به تنهایی با همه خطرات روبرو شدن. فرد تصمیمگیرنده اصلی است. کودکان آموزش میبینند که همه کارها را خودشان انجام دهند. در ۱۸ سالگی، جوانان میتوانند جداگانه و جدا از خانوادههایشان زندگی کنند. جوانان باید سعی کنند مسکن خود را مدیریت کنند، اگرچه والدینشان میتوانند کمک کنند... مفهوم «حریم خصوصی» شخصی باید بسیار مورد احترام باشد. از سنین پایین، کودکان با این آگاهی که وسایل، محل زندگی و افکار هر فرد جداگانه است و هیچ کس، از جمله والدینش، نمیتواند آن را نقض کند، عجین میشوند.
فردگرایی و کثرتگرایی: به فرد اولویت داده میشود. این خودخواهی نیست، آمریکاییها معتقدند که فرد وظیفه دارد برای پیشرفت جامعه موفق شود. شاهکارهای ادبی که شورش فرد را ترویج میدهند عبارتند از: هاکلبری فین اثر مارک تواین (1835-1910)؛ موبی دیک یا نهنگ اثر هرمان ملویل (1819-1891) ... در آمریکا، فردگرایی بر این معنا تأکید دارد: «تأیید حقوق بشر». «حمایت از نهادهای فرهنگی کوچک در برابر نهادهای فرهنگی بزرگ». این از پدران بنیانگذاری میآید که برای جلوگیری از ظلم و ستم (پس از 1620) سرزمین خود را ترک کردند.
فردگرایی با کثرتگرایی همراه است: همه ایدهها و گرایشها میتوانند بیان و اجرا شوند؛ فرصتها برای شهروندان، گروهها یا مناطق مختلف تضمین شده است. همه بخشهای مردم، مذاهب، مناطق... باید مورد احترام قرار گیرند.
اقتدار: آمریکا پس از رهایی از سلطنت بریتانیا متولد شد. این زمینه تاریخی، شیوهای از تفکر را به جا گذاشت. اقتدار بر اساس توانایی واقعی مورد احترام است، نه بر اساس عنوان یا سن. افراد مسن اغلب عقبمانده تلقی میشوند. در جامعهای که خیلی سریع تغییر میکند، تجربه به اندازه کشورهایی با تمدنهای سنتی پایدار ارزشمند نیست.
نفوذ پیوریتنها: اگرچه جامعه از حالت روستایی به شهری تغییر کرده است، اما بسیاری از سنتهای آمریکایی مهاجران اروپایی پیوریتن (قرن ۱۷) هنوز هم تأثیرگذار است: اعتماد به نفس، سختکوشی، زندگی ساده، توجه به وجدان شخصی و کارآفرینی و ثروت را خواست خدا دیدن (کارآفرینان بسیار مورد احترام هستند؛ سالمندان هنوز هم برای انطباق با اخلاق پیوریتنها و برای کسب درآمد بیشتر کار میکنند، نه برای استراحت).
کار ارزشمندترین فضیلت است. آمریکاییها دیوانهوار کار میکنند. مردم بر اساس میزان ثروتی که از طریق کارشان به دست میآورند قضاوت میشوند. این مادیگرایی در فرهنگ آمریکایی ریشه دوانده است.
وقت طلاست: این یک ضربالمثل رایج آمریکایی است. هنری فورد، سلطان خودرو، به دلیل اختراع خط مونتاژ خودرو که باعث صرفهجویی در زمان میشد، یک قهرمان محسوب میشود. سوپرمارکتها بسیار آمریکایی هستند زیرا هم در پول و هم در زمان صرفهجویی میکنند. فست فود در یک دقیقه قابل تهیه است؛ مکدونالد بسیار آمریکایی است. برنامه روزانه ماشینی است. کارایی بالاترین استاندارد است. آمریکاییها حتی وقت ندارند از ثمره کار خود لذت ببرند.
یک جامعهی بیسازمان: در آمریکا، مردم همیشه سعی میکنند پیشرفت کنند؛ آنها کمتر به گروههای اجتماعی، از جمله خانواده، وابسته هستند. مردم همیشه از موقعیت خود ناراضی هستند. یک آلمانی شرقی وقتی برای تجارت به آمریکا آمد، بسیار راضی بود، زیرا در آمریکا، برای احترام لازم نیست پزشک باشید، مردم اهمیتی نمیدهند که پدرتان کیست، اگر پول داشته باشید، میتوانید یک مرسدس بنز بخرید، یک ویلا بخرید و به راحتی در طبقهی اجتماعی خود پیشرفت کنید. خارجیها از آمریکاییها به خاطر مادیگرایی بیش از حد انتقاد میکنند، آنها ارزش کامل پول را به عنوان نمادی از موفقیت شخصی نمیبینند.
افکار عمومی: اگرچه بسیار شخصی است، اما آمریکاییها برای افکار عمومی ارزش زیادی قائلند. مورد پسند عموم و دوستان بودن نشانه موفقیت است. زمان زیادی طول میکشد تا مردم شما را دوست داشته باشند و از شما حمایت کنند.
پر از تناقض: اگر ویژگیهای فرهنگ آمریکایی را فهرست کنید، تناقضهای زیادی خواهید دید. آزادی اندیشه و مطبوعات وجود دارد، اما خوانندگان هنوز به خوبی آگاه نیستند. افراد ثروتمند هنوز در خیابانها میخوابند. دوستانه است اما همسایهها با هم صحبت نمیکنند. زمین حاصلخیزترین زمین در جهان است اما غذا خوشمزه نیست. اگرچه ماشینها و ابزارهای زیادی وجود دارد، زندگی مودبانه نیست. برابری گاهی اوقات به متوسط بودن منجر میشود. تلویزیون محتوای عامهپسند پایینی دارد.
منبع






نظر (0)