Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

مردی که تمام عمرش را در اندیشه فداکاری رفقایش گذراند

Việt NamViệt Nam05/05/2024

آقای نگوین کوانگ توان در ۹۲ سالگی در روستای لوی چاپ، بخش وین هوآ (وین لوک)، دو سال را در ارتش گذراند و در عملیات دین بین فو شرکت کرد، اما تمام عمرش را صرف فکر کردن به فداکاری‌های رفقایش کرد تا بتواند روزهای بهتری در زندگی داشته باشد.

مردی که تمام عمرش را در اندیشه فداکاری رفقایش گذراند

نگوین کوانگ توان، کهنه سرباز.

آقای نگوین کوانگ توآن که در ژانویه ۱۹۵۲ در سن ۲۰ سالگی به ارتش پیوست، سفری خاطره‌انگیز داشت. این سرباز پیر سفر خود به دین بین را اینگونه به یاد می‌آورد: «با پشت سر گذاشتن جاده‌های طولانی، جنگل‌های انبوه، نهرهای عمیق و گردنه‌های مرتفع، تقریباً یک ماه طول کشید تا به شمال غربی برسیم. در اردوگاه نظامی، ما سربازان جنگل را خانه خود و درختان و چمن را دوستان خود می‌دانستیم. شب و روز، آواز می‌خواندیم و فلوت می‌نواختیم و کوه‌ها و جنگل‌ها را به لرزه در می‌آوردیم. شادترین چیز این بود که مردم شمال غربی مانند کودکانی که به دوردست‌ها رفته‌اند و اکنون به مادران خود بازمی‌گردند، منتظر ما بودند.»

سپس ادامه داد: «نسل من ۲۰ ساله و بی‌گناه بود. پس از آرام گرفتن، سفر سخت دوباره آغاز شد، صدای بیل و کلنگ شب و روز با سنگ و خاک برخورد می‌کرد. همه جا پر از جنگل، کوه و درخت بود. دشمن شب و روز جستجو می‌کرد، بمب می‌ریخت، تمام جنگل را می‌سوزاند و تمام جاده را خراب می‌کرد. هر جا را که ویران می‌کردند، نیروهای ما جاده را تعمیر می‌کردند. بخش‌هایی از نهرهای عمیق و گردنه‌های مرتفع وجود داشت که ما جنگل را از آنها پاک‌سازی می‌کردیم، صدها هزار متر مکعب چوب را استخراج و برای ساخت پل‌های موقت حمل می‌کردیم و باتلاق‌ها را پر می‌کردیم تا وسایل نقلیه ما بتوانند شب و روز به خط مقدم هجوم بیاورند.»

در روزهای سخت و طاقت‌فرسای جاده‌سازی و توپخانه‌کشی، برادران از فرصت استراحت خود برای بهبود زندگی خود استفاده می‌کردند و با کندن زمین برای یافتن کاساوا، چیدن اسفناج آبی و جمع‌آوری میوه ستاره‌ای برای پختن سوپ ترش در جنگل، زندگی خود را بهبود می‌بخشیدند. جالب‌تر اینکه، آنها تبادلات فرهنگی ترتیب می‌دادند، روزنامه دیواری می‌نوشتند و در مسابقات روزنامه و پوستر بین واحدها شرکت می‌کردند و فضا را شادتر و پرهیجان‌تر می‌کردند. یک بار، آنها از خنده روده‌بر شده بودند و در حالی که با خوشحالی آواز می‌خواندند، رادیوی هواپیمای دشمن با افتخار اعلام کرد: «لشکر ۳۱۲ نابود شده است.»

او به عنوان سربازی در گروهان ۲۰، گردان ۱۶، هنگ ۱۴۱، لشکر ۳۱۲، به وضوح به یاد می‌آورد: در آن زمان، واحدها برای سازماندهی حملات مخفیانه و تک‌تیراندازی با هم رقابت می‌کردند. درختان بلند پست‌های دیده‌بانی بودند، بوته‌ها مخفیگاه‌هایی برای زنده دستگیر کردن دشمن بودند، هر کسی که صورتش را نشان می‌داد فوراً تیرباران می‌شد.

«محاصره تنگ‌تر و تنگ‌تر شد، دشمن وحشت‌زده‌تر شد. آنها نیروها و سلاح‌های خود را برای پایگاه‌ها افزایش دادند. هواپیماهای دشمن بمباران‌های شدیدتری انجام دادند، بخش‌های زیادی از جاده فرو ریخت، آنها صدها ترفند را برای جلوگیری از پیشروی ارتش ما امتحان کردند. آنها از یک راه حمله کردند، ما از راه دیگری رفتیم، نبض جاده هنوز ریتمیک بود تا اینکه در ۱۳ مارس ۱۹۵۴، نبرد آغاز شد. پست هیم لام نابود شد، شب بعد، پست داک لپ با خاک یکسان شد. سربازان پست بان کئو ترسیدند و پراکنده شدند تا تسلیم شوند.»

آقای توآن با احساسی سرشار از احساسات گفت: «تا زمانی که زنده هستم، هنوز آن روزها را به یاد دارم.»

وقتی از او پرسیدم چه چیزی را بیشتر از همه به یاد دارد، فقط گفت: «کشیدن توپ‌ها. الان صدای کشیده شدن توپ‌ها را می‌شنوید و خیلی هیجان‌انگیز است، اما آن موقع برای ما فرق داشت.»

مردی که تمام عمرش را در اندیشه فداکاری رفقایش گذراند

آقای نگوین کوانگ توان به همراه یادگارهایی از دوره دین بین فو.

او روایت کرد: «صبح زود ۱۵ ژانویه ۱۹۵۴، بیش از ۵۰۰۰ نفر در لبه‌های جنگل و دامنه‌های کوه‌ها پخش شده بودند، در بعضی جاها تنها ۴ کیلومتر با دشمن فاصله داشت و در برد توپ‌های آنها بود. هزاران اسلحه بلند شده بود، سنگ‌ها و صخره‌ها به پرواز در می‌آمدند، درختان بزرگ از ریشه کنده می‌شدند. توپخانه دشمن گهگاه بی‌هدف شلیک می‌کرد. اواسط زمستان بود، اما لباس‌هایمان خیس عرق بود. همانجا غذا خوردیم و بعد از خوردن، بلافاصله شروع به کار کردیم. جاده به تدریج ظاهر شد، نه به لطف معجزه، بلکه به لطف عزم و اراده و کار خارق‌العاده نیروهای ما. تنها چند روز بعد، جاده توپخانه به طول ۱۵ کیلومتر و عرض ۳ متر تکمیل شد. کل جاده بیش از دوازده شیب تند داشت، برخی تا ۴۰ درجه سانتیگراد و پرتگاه‌های عمیق در کنار جاده. همانطور که جاده ساخته می‌شد، سربازان شاخه‌های درختان را پیچانده و داربست‌هایی برای کاشت درخت جهت استتار آن برپا کردند.»

لشکر ۳۱۲ اکثریت نیروی کششی توپخانه را تشکیل می‌داد. قطعات توپخانه با وزن بیش از دو تن از خودروها جدا شده و از کیلومتر ۷۰ جاده توان گیائو با دست کشیده شدند. برای افزایش سرعت کشش و اطمینان از تاریخ تعیین شده، رفقا برای بحث و تبادل نظر و کسب تجربه گرد هم آمدند و نظرات مشتاقانه بسیاری ارائه شد: «از مهندسان بخواهید که مسیر انحرافی را عریض‌تر کنند، شیب را کاهش دهند، از تجهیزات وینچ محکم استفاده کنند، از طناب‌های جنگلی برای کشیدن استفاده کنند و طناب‌های کششی را به طور معقول‌تری بچینند... صدای «دو... تا، های... با» بلند شد. بسیاری از رفقای من آماده بودند که بگذارند توپخانه روی پاهایشان بچرخد تا توپخانه به موقع برای شلیک در موقعیت قرار گیرد. فقط فکر کردن به آن باعث گریه من شد.»

هفت روز و شب گذشت، هزاران سرباز بر مشکلات غلبه کردند و شاهکار آوردن مخفیانه توپخانه به موقعیت امن را انجام دادند. آنها فکر می‌کردند که ماموریت را به پایان رسانده‌اند، فقط منتظر دستور آتش بودند، اما بلافاصله از مافوق خود دستور "بیرون کشیدن توپخانه" را دریافت کردند تا شعار "محکم بجنگ، محکم پیش برو" را اجرا کنند. قطعات توپخانه نیز با احتیاط استتار شدند تا به موقعیتی امن منتقل شوند و تضمین کنند که روز شلیک اولیه عملیات طبق برنامه انجام شود.

پس از سال ۱۹۵۴، آقای نگوین کوانگ توان برای تحصیل در رشته‌ی آموزش و پرورش به چین رفت. او در هانوی ، سپس در نگ آن تدریس کرد و از سال ۱۹۶۰ به تان هوآ بازگشت. او معلم ادبیات مشهوری در وین هوآ بود. وقتی از آقای توان نام برده می‌شود، تمام نسل‌های دانش‌آموزان مدرسه‌ی متوسطه وین هوآ (وین هوآ) او را به یاد می‌آورند. زیرا او پس از کلاس، به دنبال اسناد می‌گشت و در دفترچه‌هایش درباره‌ی جنگ مقاومت علیه فرانسوی‌ها و نبرد دین بین فو می‌نوشت. زیرا پس از جلسات تدریس، در روزهای تاریخی ماه مه، او هنوز هم برای گفتن داستان‌هایی درباره‌ی دین بین به مدارس منطقه‌ی وین هوآ می‌رفت.

او که زخم‌های جنگی به همراه دارد، اکنون یک جانباز معلول درجه سه است.

او در حالی که جعبه آهنی را ورق می‌زد، درجه ستوان دومی خود را به ما نشان داد و گفت: «۷۰ سال گذشته است، من تک تک کاغذها را نگه داشته‌ام. در میان آنها گواهی از وزارت جنگ معلولین امضا شده در ۳ آگوست ۱۹۵۶ در مورد اعطای نشان سرباز دین بین فو توسط رئیس جمهور هوشی مین به من به دلیل شرکت مستقیم در نبرد دین بین فو در سال ۱۹۵۴ وجود دارد. و همچنین گواهی پوشیدن مدال پیروزی درجه دو امضا شده توسط وزارت دفاع ملی در ۶ مارس ۱۹۵۸.»

آقای توآن گفت: «آخرین باری که به دین بین رفتم سال ۲۰۱۴ بود. من یکی از نه کهنه سرباز برجسته ضد فرانسوی بودم که توسط انجمن کهنه سربازان ایالتی سازماندهی شده بود. جوان‌ترین فرد این گروه در سال ۱۹۳۵ و مسن‌ترین آنها در سال ۱۹۲۷ متولد شده است. در یک چشم به هم زدن، ۱۰ سال گذشته است و بیشتر آنها فوت کرده‌اند.»

در ۹۲ سالگی، سلامتی‌اش ضعیف بود و به سختی می‌توانست با یک چشم ببیند. اما فقط با بالا نگه داشتن عکس و نگاه کردن به آن، می‌توانست به ما بگوید که چرا آن عکس را دارد، چرا در آن موقعیت ایستاده است.

هر چه بیشتر هر صفحه یا نشان را ورق می‌زد، اشک بیشتری از چشمان آقای توآن جاری می‌شد. «من از بسیاری از رفقایم خوش‌شانس‌ترم، چون نه تنها زنده ماندم و برگشتم، بلکه امروز، پس از ۷۰ سال از تاریخ دین بین فو، زنده هستم.»

مردی که تمام عمرش را در اندیشه فداکاری رفقایش گذراند

به مناسبت هفتادمین سالگرد پیروزی دین بین فو، سرهنگ لو وان دین، فرمانده فرماندهی نظامی استان، از سرباز زخمی دین بین، نگوین کوانگ توان، عیادت کرد.

توشه نظامی او، علاوه بر یونیفرمش، اشعار زیر بود: «سرباز فداکار، رفیق/ لطفاً در این دنیا جاودانه بمان/ تا هزار قرن/ سرود قهرمانانه پرطنین سرزمین و مردم را از تو بشنوم.» او که مستقیماً می‌جنگید و شاهد فداکاری‌های رفقایش بود، عمیق‌تر تحت تأثیر قرار گرفت، عمیق‌تر حک شد و «سرود قهرمانانه پرطنین سرزمین و مردم» را درک کرد.

کیو هوین


منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

شهر هوشی مین در فرصت‌های جدید، سرمایه‌گذاری شرکت‌های FDI را جذب می‌کند
سیل تاریخی در هوی آن، از دید یک هواپیمای نظامی وزارت دفاع ملی
«سیل بزرگ» رودخانه تو بن، از سیل تاریخی سال ۱۹۶۴، ۰.۱۴ متر بیشتر بود.
فلات سنگی دونگ وان - یک «موزه زمین‌شناسی زنده» نادر در جهان

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

«خلیج ها لونگ را از روی خشکی تحسین کنید» به تازگی وارد فهرست محبوب‌ترین مقاصد گردشگری جهان شده است.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول