Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

کودکانی که با حروف سرگردانند

Báo Thanh niênBáo Thanh niên22/06/2023


برادران ترک تحصیل کردند

باران عصرگاهی با رعد و برق و رعد و برق می‌بارید. قایق‌های بزرگ خانواده آقای تران ون تو در اثر باد به هم برخورد می‌کردند و به شدت می‌لرزیدند. او و همسرش برای لنگر انداختن قایق‌ها به هم هجوم آوردند. دو فرزند آقای تو که تنها ۷-۸ سال داشتند نیز از سقف قایق بالا رفتند، یک برزنت پهن کردند و طناب‌هایی بستند تا از باران در امان باشند. بچه‌ها که فقط در مدرسه ابتدایی بودند، از طوفان نمی‌ترسیدند، اما وقتی دو کلمه "رفتن به مدرسه" را شنیدند، بسیار ترسیدند.

دو پسر آقای تو، بائو نهی (۷ ساله) و برادر بزرگترش بائو لونگ (۸ ساله)، هرگز به مدرسه نرفته‌اند. در خانواده او، تنها همسرش، نگوین تی لین (۳۲ ساله)، باسواد است و او همچنین کسی است که قیمت فروش را محاسبه می‌کند. آنها همچنین یک دختر ۱۲ ساله دارند، اما او فقط کلاس سوم را تمام کرد و سپس ترک تحصیل کرد. از آنجا که خانواده دور از مدرسه زندگی می‌کنند، او گاهی اوقات به مدرسه می‌رود و گاهی اوقات تعطیل است و نمی‌تواند با دوستانش همگام باشد.

اگرچه بائو لانگ از برادر کوچکترش بزرگتر است، اما از کودکی رشد کندی داشته است. در خانه، همه لانگ شی و نهی بت را صدا می‌زنند. وقتی این دو کودک حمام نمی‌کنند، بازی نمی‌کنند، از قایقی به قایق دیگر نمی‌روند یا برای حمام کردن به رودخانه شیرجه نمی‌زنند، تلفن‌هایشان را بغل می‌کنند و تیک‌تاک تماشا می‌کنند. پیش از این، پدرش به بت اجازه داده بود که در زادگاهش، آن جیانگ، تحصیل کند، اما چون تو برای تجارت به بازار شناور رفته بود، بت را هم با خود بردند و او قبل از اینکه حتی بتواند بخواند و بنویسد، مدرسه را ترک کرد. خانواده تو و لیِن ۳ قایق دارند. دو قایق متعلق به او و همسرش و یکی متعلق به والدین همسرش است. آنها بیش از ۱۰ سال است که در این بازار شناور با هم تجارت می‌کنند.

Mai này chợ nổi có 'chìm'?: Những đứa trẻ lênh đênh con chữ - Ảnh 2.

زی و بت روی قایق نوشتن تمرین می‌کنند

آقای تو مدارک شخصی خانواده‌اش از جمله شناسنامه و کارت اقامت موقت را به من نشان داد. گوشه‌های بیشتر آنها توسط موش‌ها جویده شده بود. این هم یکی از دلایلی بود که او نمی‌توانست فرزندانش را به مدرسه بفرستد. آقای تو با خجالت سرش را خاراند: «چندین بار به دفتر بخش رفتم، اما آنها گفتند که باید به شهر خودم برگردم تا دوباره برای بچه‌ها شناسنامه صادر کنم، اما من تمام روز کار می‌کنم و نمی‌توانم بازار را ترک کنم و بی‌سواد هستم، بنابراین از رفتن به بخش برای انجام کارهای اداری می‌ترسم...».

خانواده آقای تو تاجران اصیلی هستند. آنها بازارهای شناور را در سراسر دلتا از چائو داک (آن گیانگ) تا کای به ( تین گیانگ ) و سپس تا کای رانگ (کان تو) دنبال می‌کردند. خانم لیِن گفت: «چند سال پیش، از منظره رودخانه خسته شده بودم، بنابراین فرزندانم را برای تجارت به سایگون بردم تا در هوک مون تجارت کنند. اما اجاره بها در ساحل بالا بود و چندین بار رهگذران میوه‌هایی را که در خیابان می‌فروختند، دزدیدند. آنقدر ترسیده بودم که تمام خانواده آنها را به بازار شناور برگرداندند.»

برادر تو، تران ون تای، نیز سیب‌زمینی شیرین را روی قایق‌ها می‌فروشد. خانواده تای سه فرزند دارند که یکی از آنها ترک تحصیل کرده و دو نفر دیگر مجبورند برای رفتن به مدرسه به ساحل بروند تا با مادربزرگشان زندگی کنند. تای با تاسف گفت: «این چرخه معیوب از زمان پدربزرگ و مادربزرگ‌های ما ادامه داشته است. والدین بی‌سواد هستند، بنابراین اکنون فرستادن فرزندانشان به مدرسه بسیار دشوار است...».

Mai này chợ nổi có 'chìm'?: Những đứa trẻ lênh đênh con chữ - Ảnh 3.

کودکانی که در بازار شناور شناورند، با حروف شناورند

وقتی باران بند آمد، بت و شی برای حمام کردن به رودخانه پریدند و مثل بچه سمورهای آبی به سرعت شنا می‌کردند. وقتی به آنها کتاب و دفتر دادم تا اولین نامه‌هایشان را بنویسند، هر دو خوشحال شدند، اما مطلقاً نمی‌خواستند به مدرسه بروند، زیرا همانطور که بت گفت: «آنها از دور بودن از مادرشان می‌ترسند و به بودن در خشکی عادت ندارند». آقای تو گفت: «بچه‌های کنار رودخانه از غریبه‌ها می‌ترسند، خودشان این را می‌گویند، اما بعد از چند روز ماندن در خشکی، مشتاق می‌شوند. من هم سعی می‌کنم این بسته را تمام کنم تا به زادگاهم برگردم و مدارک بچه‌ها را دوباره تنظیم کنم تا ببینم می‌توانند وارد سال تحصیلی جدید شوند یا نه.»

چشمانش

در طول روزهایی که قایق‌های تجاری را تا بازار شناور دنبال می‌کردم، با مادربزرگ و نوه‌ام که روی رودخانه اجناسی می‌فروختند، آشنا شدم. آنها عمه نگوین تی توی (۵۹ ساله) و نوه‌اش دو هوآنگ ترونگ (۱۲ ساله) بودند. در آفتاب ظهر، قایق پارویی عمه توی به آرامی در اطراف قایق‌های توریستی روی رودخانه حرکت می‌کرد. آنها از زمانی که قایق‌های میوه‌فروشی قایق‌های توریستی فروش خود را تمام کرده بودند، برای پهلو گرفتن و دعوت از مشتریان استفاده می‌کردند. یک روز، عمه توی میوه می‌فروخت، روز دیگر دامپلینگ، برنج چسبناک...

ترونگ را مادربزرگش لون صدا می‌زد. عمه توی گفت: «وقتی به دنیا آمد، خیلی کوچک بود، به همین دلیل این اسم را رویش گذاشتند.» ترونگ همچنین یک خواهر دوقلو داشت که او هم مدرسه را رها کرد تا مادربزرگش را در بازار شناور دنبال کند. عمه توی زندگی دشوار سه مادربزرگ و نوه‌اش را اینگونه تعریف کرد: «پدر و مادرش وقتی او به دنیا آمد، او را رها کردند. مادرش اکنون در بین فوک خانواده جدیدی دارد. او همچنین به عنوان کارگر کار می‌کند، بنابراین زندگی بسیار سختی دارد. آنها دو نفر با من زندگی می‌کنند. در آن زمان، برای بزرگ کردن بچه‌ها و انجام تجارت، مجبور بودم روز به روز پول قرض بگیرم. نمی‌توانستم از دست دادن سرمایه را تحمل کنم. اکنون هنوز بیش از سی میلیون بدهکارم. خیلی تلاش کردم، اما مجبور شدم اجازه دهم بچه‌ها موقتاً درس بخوانند، چون نمی‌توانستم از پس هزینه‌هایش بربیایم.»

ساعت ۴ صبح، ترانگ و مادربزرگش سوار قایق کوچک شدند تا اجناس خود را برای فروش آماده کنند. پسر ۱۲ ساله چشمان مادربزرگش بود، زیرا عمه توی نزدیک‌بین بود و تا ۷ درجه می‌دید و هر بار که صبح زود از قایق پیاده می‌شد، نمی‌توانست جاده را ببیند. ترانگ مجبور بود مدام مراقب باشد تا مطمئن شود که دماغه قایق به میله قایق برخورد نمی‌کند یا مادربزرگش را از وجود هرگونه مانعی در اطراف مطلع نمی‌کند. قایق چوبی قدیمی در حالی که مادربزرگ و نوه‌اش زیر نور زرد کم‌رنگ خیابان راه خود را به پایین قایق باز می‌کردند، تاب می‌خورد. وقتی پسر کوچک را دیدم که از خواهرش یک خواب خوب شبانه را گرفته بود تا صبح زود با مادربزرگش به فروش برود، ناگهان سوزشی در بینی‌ام احساس کردم.

Mai này chợ nổi có 'chìm'?: Những đứa trẻ lênh đênh con chữ - Ảnh 3.

عمه توی و نوه‌اش در بازار شناور کای رانگ اجناس می‌فروشند.

ترانگ معصومانه نشسته بود و مشکلاتی را که فقط او می‌توانست با مادربزرگش در میان بگذارد، محاسبه می‌کرد. خاله توی در حالی که پارو می‌زد، در حالی که اشک‌هایش را پاک می‌کرد، به صحبت‌های ترانگ گوش می‌داد. «تنها رویای من این است که مادربزرگم همه دامپلینگ‌ها را بفروشد تا مجبور نباشم چیزی جز برنج بخورم، چون اغلب آنها فروخته نمی‌شوند. آن وقت مادربزرگم می‌تواند به دیگران پول بدهد، اجاره ماهانه قایق تقریباً ۶۰۰۰۰۰ دانگ است. وقتی مادربزرگم حالش بهتر شد، اجازه می‌دهد به مدرسه برگردیم.»

عمه توی اگرچه بی‌سواد است، اما کاغذهای دو نوه‌اش را مثل گنج نگه می‌دارد. دفترچه‌های قدیمی با خط گرد و واضح ترانگ و خواهر کوچکترش بائو تران مایه افتخار این مادربزرگ سخت‌کوش است. او در این مورد گفت: «فقط آرزو می‌کنم که حالا آن دو نفر بتوانند به مدرسه برگردند. با اینکه بینایی من ضعیف است، هنوز می‌توانم راهی برای فروش آنها پیدا کنم تا پسر کوچکم بتواند به مدرسه برود. او باهوش است و عاشق درس خواندن. من فقط نگرانم که نتوانم شهریه مدرسه‌اش را بپردازم. خب، از میزان یادگیری‌اش راضی هستم.»

ترانگ، کنار مادربزرگش، وقتی مجموعه‌ای از کتاب‌های کلاس سوم را به او دادم تا با خواهر کوچکترش مرور کند، چشمانش برق زد. او دفترچه‌های جدید را نوازش کرد و پرسید: «می‌توانم همین الان بنویسم؟» (ادامه دارد)

آیا «کلاس‌های درس شناور» وجود خواهد داشت؟

خبرنگار تان نین مصاحبه‌ای با خانم بویی تی بیچ پونگ، نایب رئیس کمیته مردمی بخش لی بین، منطقه کای رانگ (شهر کان تو) انجام داد. خانم پونگ گفت: «بخش وضعیت را درک کرده و به تدریج مشکل کودکان را حل خواهد کرد. در آینده نزدیک، بخش به آنها در مراحل پذیرش در مدرسه ابتدایی لی بین کمک خواهد کرد. اما آنها محلی نیستند، بنابراین کاهش شهریه دشوار است. در مورد کودکان بازار شناور، تعداد کودکانی را که به مدرسه نرفته‌اند، دوباره بررسی خواهم کرد. در صورت امکان، یک کلاس خیریه درست در بازار شناور کای رانگ برای کسانی که توانایی رفتن به مدرسه را ندارند، افتتاح کنید. مشکل این منطقه این است که کودکان باید برای انجام کار از والدین خود پیروی کنند، بنابراین اگر برای تحصیل پذیرفته شوند، خانواده باید متعهد شود که به فرزندانشان اجازه دهد تا آخر تحصیل کنند و ترک تحصیل نکنند.»



لینک منبع

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

مناطق سیل‌زده در لانگ سون از داخل هلیکوپتر دیده می‌شوند
تصویر ابرهای تیره‌ای که «در شرف فروپاشی» در هانوی هستند
باران سیل‌آسا بارید، خیابان‌ها به رودخانه تبدیل شدند، مردم هانوی قایق‌ها را به خیابان‌ها آوردند
بازسازی جشنواره نیمه پاییز سلسله لی در ارگ امپراتوری تانگ لانگ

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

No videos available

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول