روزگاری پر از خاطره
پس از طوفان، آسمان پاییزی دوباره آبی و صاف بود، به زیبایی همیشه. خانه شماره ۷ خیابان فان دین پونگ ( هانوی ) زیر نور آفتاب تازه روشن شده بود. وارد اتاق سنتی آژانس که شدم، یک نسخه رنگ و رو رفته از روزنامه ارتش خلق که در جبهه دین بین فو منتشر میشد، روبرویم بود. با ورق زدن آرام صفحات قدیمی، نقشههای جنگی و پوسترهای تبلیغاتی دوره "دین بین معروف" در قلبم طنینانداز شدند، احساساتم مرا به یافتن ریشه نویسنده ترغیب کرد.
![]() |
این خیابان به نام هنرمند نگوین بیچ نامگذاری شده است. عکس از خانواده تهیه شده است |
من برای ملاقات با خانم نگوین تی هونگ ترین (دختر نقاش نگوین بیچ) در خانه شخصیاش قرار ملاقات گذاشتم. در فضای صمیمی و گرم، با یادآوری داستانهای قدیمی، خاطرات زیادی به ذهنش هجوم آوردند، خانم ترین انگار دوباره خودش را در دوران کودکی پر از خاطرهاش ملاقات میکرد. پرترههایی که پدرش برایش کشیده بود، بعضی از آنها مربوط به زمانی بود که دختر کوچکی بود، بعضی دیگر مربوط به زمانی بود که دختر جوان زیبایی بود. پتوی نازک آبی، یادگاری پدرش، نیز به طور مرتب در کنارش قرار داده شده بود.
او آن پتوی چتر نجات را از اولین روزهای شرکت در کمپین دین بین فو با خود حمل کرده بود، همراهی در شبهای طولانی و سرد در مه سفید شمال غربی. در میان سختیها، شادیها و غمهای فراوان، و غلبه بر میدانهای نبرد سهمگین، بسیاری از قسمتهای پاره شده با دستان خود هنرمند وصله زده شده بود، و چند نقطه فرسوده، رنگ قهوهای تیره داخل آن را آشکار میکرد. اگرچه همه چیز تغییر کرده بود، اما آن پتو هنوز گرمای پدر عزیزش را حفظ کرده بود. با گفتن این حرف، اشک را در چشمانش دیدم که جاری شد.
او در حالی که به آرامی چینهای نرم صورتش را نوازش میکرد، گفت که پدرش در هانوی متولد شده و دوران کودکیاش با ویلای خیابان لین تری گره خورده است. او که خیلی زود با انقلاب آشنا شده بود، پایتخت را ترک کرد تا به داوطلبان تبلیغات جوانان ویت باک بپیوندد و سپس به ارتش پیوست. به دلیل استعدادش در نقاشی، مافوقهایش تصمیم گرفتند او را برای کار به روزنامه ارتش خلق بفرستند.
هنرمند نگوین بیچ یکی از اعضای ستادی بود که مستقیماً روی ۳۳ شماره ویژه کار کرد که در سال ۱۹۵۴ درست در جبهه دین بین فو منتشر شدند. دفتر تحریریه خط مقدم روزنامه ارتش خلق در نزدیکی حوضه آتشین دین بین فو قرار داشت، مقالات پر جنب و جوش، بسیاری از نمونههای درخشان به سرعت پخش میشدند، اخبار داغ بهروز میشدند، تصاویر و پوسترهای تبلیغاتی که مستقیماً در جبهه کشیده میشدند، نیروهای ما را برای مبارزه با دشمن بیشتر تقویت میکردند. هر شماره روزنامه که به دست سربازان میرسید، نه تنها بوی جوهر، بلکه بوی باروت، خون و خاک خندق را نیز میداد.
![]() |
اثر "ملاقات" اثر هنرمند مای ون هین. |
او به یاد آورد که هر بار پدرش میخواست داستانی از جنگ تعریف کند، خواهرانش به سمتش هجوم میآوردند، یکی گردنش را بغل میکرد، یکی به شانهاش میچسبید، یکی در آغوشش فرو میرفت. در دنیای کودکی، تصویر سربازان دین بین هیچ تفاوتی با "ابرقهرمانان" جوانان امروزی نداشت. وقتی بزرگ شد و به مدرسه رفت، بیشتر در مورد سختیها، مشکلات، فداکاریها و از دست دادن رفقایش که پدرش وقت نکرده بود برایش تعریف کند، آموخت. هر چه بیشتر در مورد آن فکر میکرد، بیشتر پدرش را دوست میداشت.
خانم ترین ناگهان چیزی را به خاطر آورد و گفت وقتی پدرش هنوز زنده بود، مای ون هین، نقاش، گاهی با دوچرخه به دیدنش میآمد. این دو مرد نه تنها همکار روزنامهنگار بودند، بلکه در نوشتن نشان سرباز دین بین فو نیز با هم همکاری داشتند. با وجود سن بالا، دوستی و رفاقتشان دست نخورده و بدون تغییر باقی مانده بود. نمیدانم درباره چه چیزی صحبت میکردند، اما هر بار که همدیگر را میدیدند، با خوشحالی لبخند میزدند، انگار که عید تت است.
نقاش مای ون هین به خاطر هوش، دانش گسترده، معاشرت و حس شوخ طبعیاش مشهور است. او هنگام ورود به ارتش، همیشه با مهربانی درخواست میکرد، تشویق میکرد و فضایی صمیمی و راحت ایجاد میکرد. هر بار که جوک میگفت، سربازان جوان مجذوب و خندهشان میگرفت. از آنجایی که او از نزدیک با ارتش در ارتباط بود، در تمام زندگی هنری خود فقط درباره سربازان نقاشی میکرد.
خانم مای تی نگوک اوآن (دختر نقاش مای ون هین) به یاد میآورد که وقتی جوان بود، خانهاش در مجتمع آپارتمانی شماره ۶۵ نگوین تای هوک (منطقهای که مخصوص خانوادههای هنرمندان مشهور است) بود. هر بار که عموها و عمههایش را در دنیای هنر میدید که به دیدنش میآیند، در اتاق نشیمن پرسه میزد تا به داستانهای بزرگسالان گوش دهد. همه چای مینوشیدند، درباره ادبیات، شعر، موسیقی، نقاشی بحث میکردند و داستانهای خندهدار و جوک تعریف میکردند... همه آنها جالب بودند و او فوراً مجذوب آنها میشد.
هنرمند مای ون هین، هر چه نقاشی میکند، همیشه ایده و روح داستان را در آثارش میگنجاند. به عنوان مثال، نقاشی «ملاقات» درباره یک سرباز دین بین و یک کارگر زن غیرنظامی است. آنها در یک روستا بزرگ شدند. روزی که او به ارتش پیوست، دختر همسایه مدام او را تماشا میکرد. وقتی دختر بزرگ شد، داوطلب شد تا به گروه کارگران غیرنظامی بپیوندد و برای پشتیبانی از خط مقدم غذا حمل کند. آنها به طور غیرمنتظرهای دوباره در کوهها و جنگلهای دین بین فو ملاقات کردند. نویسنده با استفاده از رنگدانهها، با موفقیت محیط و فضا را بیان کرده و زیبایی و احساسات قوی و قدرتمند شخصیتها را برجسته کرده است.
«رویارویی» در موضوع روابط نظامی-غیرنظامی خود موفق بود و به استانداردهای رئالیسم سوسیالیستی رسید و هنرمندان جوان را الهام بخشید تا به بهرهبرداری از این مضمون ادامه دهند. این اثر در سال ۱۹۵۴ در نمایشگاه ملی هنرهای زیبا جایزه اول را کسب کرد و در حال حاضر در موزه هنرهای زیبای ویتنام نگهداری میشود.
برگردیم به داستان طراحی نشان سرباز دین بین فو. پس از طرحها و اصلاحات فراوان، هنرمندان نگوین بیچ و مای ون هین بر سر عناصر زیر به توافق رسیدند: این نشان باید کوه و جنگل داشته باشد؛ سربازان دین بین در موقعیت حمله باشند؛ توپخانه و توپهای ضدهوایی داشته باشد؛ عبارت «مصمم به جنگ و پیروزی» روی پرچم نظامی و عبارت «سربازان دین بین فو» در اطراف آن باشد. فرم باید مختصر، سبک و بسیار کلی باشد.
طرح تصویب شد. پس از آزادسازی دین بین، رئیس جمهور محبوب، هوشی مین، شخصاً این نشان را به سینه خود آویخت و آن را به سربازان دین بین با دستاوردهای ویژه اهدا کرد و در پیروزی تاریخی دین بین فو سهیم بود.
جادههای سپاسگزاری
با آقای دونگ هونگ نام (پسر نقاش دونگ هونگ مین) وقتی که تازه از دین بین به هانوی برگشته بود، تماس گرفتم. او با خوشحالی و افتخار خاطرات زیادی از این سفر ویژه، از محبت مردم شمال غربی گرفته تا استقبال بسیار پرشور، متفکرانه و گرم کمیته سازماندهی، تعریف کرد. آقای نام گفت که احساس میکند به وطن دوم خود بازگشته است، جایی که نسل پدرانش جنگیده و خود را فدا کردهاند و اکنون به روش خود به سوی رفقای خود بازمیگردند.
![]() |
اثر هنری «کشیدن توپ در دین بین فو» اثر هنرمند دونگ هوئونگ مین. |
نقاش دونگ هونگ مین، که نام واقعیاش نگوین ون تیپ است، روشنفکری میهنپرست بود که در کالج هنرهای زیبای هندوچین (که اکنون دانشگاه هنرهای زیبای ویتنام است) آموزش دیده بود. پس از موفقیت انقلاب اوت، نام خود را به دونگ هونگ مین (به سوی نور) تغییر داد و سوگند خورد که تا آخر عمر از حزب پیروی کند و به انقلاب خدمت کند.
او در زمان مناسبی که تمام کشور در تلاش برای تحصیل، رقابت در کار، تولید و دستیابی به دستاوردهای فراوان برای جشن گرفتن پیروزی دین بین فو بود، به کار در روزنامه ارتش خلق بازگشت. این احساس منبع انرژی بسیار قوی در او ایجاد کرد. نتیجه آن نقاشی لاکی "کشیدن توپ در دین بین فو" و به دنبال آن اثر "هل دادن توپ" درباره قهرمان تو وین دین بود.
اگرچه در حرفهاش خوب بود، اما در یادگیری فروتن بود و همیشه سبک زندگی ساده و بیآلایشی را حفظ میکرد. در دوران سخت کشور، خودش وضع مالی خوبی نداشت، اما هر بار که تعطیلات سنتی تت فرا میرسید، اغلب از همسایگانش میپرسید که چگونه برای تت آماده شدهاند، آیا چیزی کم دارند یا نه، و اگر نداشتند، آماده بود تا کیف پولش را بیرون بیاورد و آخرین سکهها را بیرون بیاورد تا به آنها در آماده شدن برای تت کمک کند و بعداً که به اندازه کافی داشت، به آنها پس بدهد.
هر اثر نقاش قدیمی به سمت ارزشهای حقیقت، نیکی و زیبایی معطوف است. به عنوان مثال، نامگذاری پسرش دونگ هونگ نام یادآور جنوب است که در آن زمان توسط دشمن لگدمال میشد و ایمان به آیندهای روشن و اتحاد مجدد کشور را تأیید میکند.
آن عشق در تمام طول زندگیاش پایدار، کامل و وفادار بود. در خانه قدیمی، او روی تخت میخوابید، در حالی که نام و همسرش روی حصیری روی زمین دراز کشیده بودند. یک شب، پسرش را بیدار کرد و به او گفت: «نام، فردا رفقای منطقه جنوب شرقی به دیدارت میآیند، باید از آنها به خوبی استقبال کنی. به یاد داشته باش که اهل پایتخت هستی، باید مودب و صادق باشی. بهترین رستوران فو در هانوی را برای دعوت از مهمانان انتخاب کن.» این را نام با اشک تعریف کرد.
وقتی داستان تأثیرگذار بالا را شنیدم، زبانم بند آمد و تصویر خانم نگوین تی هونگ ترین را به یاد آوردم. قبل از رفتن، او را دیدم که پارچه فرسوده پتوی چتر نجات را نوازش میکرد. بعد از مدتی فکر کردن، تصمیم گرفت سوغاتی را به موزه استانی دین بین اهدا کند. میدانم که گرفتن این تصمیم برایش خیلی سخت بوده است. چون پتو تنها تصویر، گرما و سوغاتی است که بعد از هر اسبابکشی خانه باقی میماند. همین که این را گفت، صدایش را خفه شنیدم.
برخلاف تماسهای تلفنی قبلی، این بار خانم مای تی نگوک اوآنه در دفتر شماره ۵۱ تران هونگ دائو، جایی که سمت معاون رئیس دائمی انجمن هنرهای زیبای ویتنام را بر عهده دارد، وقت ملاقات نگرفت، بلکه در خانه شخصی خود در مجتمع آپارتمانی شماره ۶۵ نگوین تای هوک، جایی که تصویر پدر محبوبش اغلب منتظر بازگشت پسرش است، قرار ملاقات گذاشت. او هدیه روزنامه ارتش خلق را به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد انتشار اولین شماره روزنامه - روز سنتی روزنامه (۲۰ اکتبر ۱۹۵۰ / ۲۰ اکتبر ۲۰۲۵) - از خانوادهاش دریافت کرد، آن را با دقت روی محراب پدرش گذاشت، عودی روشن کرد و دستانش را با احترام به هم فشرد.
در راه برگشت به دفتر، همیشه زیبایی شلوغ بخش دین بین فو، مرکز فرهنگی و سیاسی استان دین بین، را تصور میکنم، جایی که خیابانهایی به نامهای مای ون هین، نگوین بیچ، دونگ هونگ مین وجود دارد که مانند رگهای خونی در بدن هر فردی جاری هستند. جایی صدای خشخش برگهای پاییزی به گوش میرسد و همچنین صدای موسیقی. تصویر سربازی با پیراهن پادگانی و کلاه توری به همراه دختری تایلندی برازنده با لباس مجلسی. آنها دست در دست هم، با هم میرقصند، قدمهایشان با موسیقی همراه است، همچنین آواز و خنده در هم میآمیزند، پخش میشوند، زمزمه میکنند و با ملودی سرزمین پدری اوج میگیرند.
منبع: https://www.qdnd.vn/van-hoa/doi-song/noi-nghia-tinh-lan-toa-878066
نظر (0)