در برنامه « میخواهی قرار بگذاری »، فام تی اوت نهی (۴۱ ساله) با نگوین ون نهام (۴۲ ساله) جفت شد. هر دوی آنها در ازدواج اول خود آسیبهای روحی عمیقی را تجربه کردند.
اوت نهی در یک آشپزخانه غذاهای دریایی در شهر هوشی مین کار میکند. در همین حال، ون نام به والدینش در پرورش میوه اژدها در زادگاهش در تین جیانگ کمک میکند و در بیرون از خانه کارهای اضافی انجام میدهد.
پیش از این، این دختر سه رابطه رسمی، از جمله ازدواج با همسر سابقش، را تجربه کرده بود. این زن اهل وین لونگ، ۴ سال ازدواج کرده، ۳ فرزند (دو دختر، یک پسر) داشته و سپس طلاق گرفته بود.
دو چیز در مردان وجود داشت که اوت نهی از آنها خوشش نمیآمد. یکی بیبندوباری جنسی و دیگری عشق به قمار. شوهر سابقش هر دو ویژگی را داشت.
مادر مجرد زیبایی با چشمانی اشکبار داستان بزرگ کردن سه فرزند به تنهایی را تعریف میکند ( ویدئو : هلند).
وقتی اولین دخترش (متولد ۲۰۰۳) به دنیا آمد، متوجه این موضوع شد و شوهرش را بخشید و به او فرصتی داد تا اشتباهاتش را اصلاح کند. با این حال، شوهرش به عادات بد خود ادامه داد. وقتی اوت نهی کوچکترین پسرش (متولد ۲۰۰۷) را به دنیا آورد، او تصمیم گرفت از او طلاق بگیرد.
از آنجا که شوهرش کارمند دولت بود، اوت نهی و همسرش به طور دوستانه از هم جدا شدند. مادرش تنها ۳ سال بعد از این موضوع مطلع شد. علاوه بر این، شوهر سابقش به اوت نهی اختیار کامل برای تصمیمگیری در مورد تقسیم داراییها را داد. پس از جدایی، او خانهای در حومه شهر گرفت که به عنوان کمک هزینه یک بار از شوهرش در نظر گرفته میشد.
خانواده دختر گفتند: «فکر میکنم بعد از جدایی، حمایت مالی ماهانه دشوار باشد، چون هر کسی زندگی خودش را دارد. میخواهم کاملاً به این رابطه پایان دهم، نمیخواهم درگیر این ماجرا شوم تا بتوانم برای آینده شغلیام برنامهریزی کنم.»
این زن ۱۵ سال است که به تنهایی فرزندانش را بزرگ میکند. حالا میخواهد یک دوست پسر مناسب پیدا کند تا با او همراه شود. کسی که مثل شوهر سابقش نباشد و مسئولیتپذیر باشد.

اوت نهی و ون نام هر دو ازدواجهای از هم پاشیدهای را تجربه کردهاند (عکس: اسکرینشات).
داستان ون نام متفاوت است. او دو رابطه داشته است. وقتی ۱۹ ساله بود، والدینش برای پسرشان خواستگاری رفتند. بعد از عروسی، همسرش مجبور نبود عروس باشد و با مادرشوهرش اختلاف داشت، بنابراین به زادگاهش برگشت.
در آن زمان، همسر سابق ون نام، پسر بزرگشان را باردار بود. او از سختیهای همسرش متاسف شد، بنابراین به زادگاهش بازگشت تا با خانواده همسرش زندگی کند. در طول مدت اقامتش در زادگاهش، بر کسب و کارش تمرکز کرد.
او گفت: «وقتی فقیر هستیم اشکالی ندارد، اما وقتی پول داریم، برای همه چیز رقابت میکنیم و عجله داریم. خواهر کوچکترم تازه ازدواج کرده و والدینش به او اموالی دادهاند، بنابراین سر این موضوع دعوا کردند. آنها مدام بحث میکردند و من متوجه شدم که این وضعیت خوب نیست، بنابراین از هم جدا شدیم.»
آنها ۲۳ سال است که ازدواج کردهاند و دو سال است که از هم جدا شدهاند. شش ماه پیش، او حکم رسمی را از دادگاه دریافت کرد. پسر بزرگ ون نام اکنون ۲۳ ساله است و زندگی خودش را دارد؛ دختر کوچکش، ۱۷ ساله، با مادرش زندگی میکند.

اوت نهی برای خانواده داماد کیک درست کرد، در حالی که ون نهام گل و سبدی از میوه اژدها به خانواده عروس داد (عکس: اسکرین شات).
خواهر کوچکتر ون نهام ازدواج کرده، بنابراین او تنها کسی است که در خانه مانده است. خانواده داماد با والدین او که بالای ۶۰ سال سن دارند، در حومه شهر زندگی میکنند. ون نهام پس از اتفاقاتی که پشت سر گذاشته، امیدوار است دوست دختر آیندهاش کسی باشد که بداند چگونه با والدینش معاشرت کند و با آنها مودب باشد.
خانواده داماد به طور محرمانه گفتند: «از زمانهای قدیم، شایعه شده که والدین عروس دارند، اما در واقع هرگز عروس نداشتهاند.» او افزود که چیزی که بیش از همه از آن میترسد، غمگین و تنها بودن است، بدون اینکه کسی را داشته باشد تا با او درد دل کند و درد دل کند.
نمایندگان ون نام و اوت نهی هر دو دیگری را فردی زیبا، مهربان و قابل اعتماد ارزیابی کردند. پس از تبادل هدایا، شخصیتهای اصلی زن و مرد شروع به گپ زدن و آشنایی با یکدیگر کردند.
خانواده عروس گفتند که او از زندگی با والدین شوهرش بدش نمیآید. والدینش سالها پیش فوت کرده بودند. او و شوهر سابقش پس از ازدواج از هم جدا شدند. بنابراین، اگر او و ون نام با هم ازدواج کنند، او والدین داماد را نیز مانند والدین خود میداند.

در نهایت، فقط ون نام دکمه انتخاب را فشار داد (عکس: اسکرین شات).
پس از صحبت، اوت نهی صداقت و طبیعت ملایم داماد را حس کرد. ون نام متوجه شد که این زن قوی است. عروس اعتراف کرد که او ملایم نیست، کمی باهوش و درونگرا است.
اما در نهایت، فقط چراغ سیگنال ون نهام روشن شد و اوت نهی دکمه را فشار نداد. او میترسید که با شخصیت قویاش، ون نهام را رنج دهد. او از طریق این برنامه امیدوار بود که زن بهتر و زیباتری برای دوست داشتن ون نهام پیدا کند. اما اگر این اتفاق نمیافتاد، حاضر بود با خانواده داماد تبادل اطلاعات کند.
خانواده دختر با بغض گفتند: «من دکمه را فشار ندادم، اما هنوز میتوانیم شماره تلفن رد و بدل کنیم. چه کسی میداند، شاید با شناخت بیشتر یکدیگر، به درک متقابل برسیم.»
لینک منبع






نظر (0)