این تصمیم دشوار اما اجتنابناپذیر بود.
اسم من لی مین است، یک کارمند اداری معمولی، که ۵ سال است با تیو وو ازدواج کردهام. ما دوستان دانشگاهی هستیم. من خودم را خوشبختترین فرد میدانم چون همسری مهربان و پاکدامن و خانوادهای شاد دارم.
با این حال، اخیراً، دچار سردرگمی و بدبختی مطلق شدهام. همه چیز از آنجا شروع شد که شیائو وو مجبور شد بیشتر و بیشتر به سفرهای کاری برود.
همسرم به عنوان مدیر بازاریابی در یک شرکت بزرگ کار میکند و کارش واقعاً شلوغ است. قبلاً گاهی اوقات به سفرهای کاری میرفت، اما همیشه برنامه و ترتیب مشخصی داشت. اما اخیراً، او بیشتر و بیشتر به آنجا میرود، گاهی اوقات یک هفته کامل به خانه نمیآید. هر بار که تماس میگیرم تا در مورد برنامهاش بپرسم، همیشه میگوید: «کار ایجاب میکند، راه دیگری وجود ندارد.»
علائم مشکوک
من سختکوشی او را درک میکنم و به کارش احترام میگذارم. به هر حال، همه ما برای این خانواده هستیم. با این حال، با گذشت زمان، متوجه چیزهای غیرمعمولی شدم. یک بار، به طور تصادفی یک صورتحساب هتل عجیب در کیف شیائو وو پیدا کردم. از روی کنجکاوی از او پرسیدم، او توضیح داد که این اقامتی است که توسط شرکت ترتیب داده شده است. اگرچه کمی مشکوک بودم، اما زیاد سوال نکردم.
با این حال، همه چیز به این سادگی نیست. یک بار، من زود از سر کار به خانه آمدم، میخواستم همسرم را غافلگیر کنم. اما وقتی در را باز کردم، خانه خالی بود. به او زنگ زدم، او گفت که هنوز در شرکت اضافه کاری میکند. با این حال، وقتی برای بردنش به شرکت رفتم، متوجه شدم که کسی آنجا نیست.
تصویرسازی. عکس: روزنامهی The Paper
کم کم داشتم شک میکردم که آیا شیائو وو چیزی را از من پنهان میکند یا نه. در روزهای بعد، حساستر و مشکوکتر شدم. شروع کردم به دقت به تک تک جزئیات شیائو وو نگاه کنم و سعی میکردم سرنخهایی پیدا کنم. متوجه شدم هر بار که به سفر کاری میرود، خیلی مرتب لباس میپوشد و وقتی برمیگردد، خسته و نحیف به نظر میرسد. مهمتر از آن، تلفنش مدام زنگ میخورد و وقتی جواب تلفن را میداد، همیشه از من دوری میکرد.
این نشانهها من را بیشتر مطمئن کرد که شیائو وو حتماً چیزی را از من پنهان میکند. بنابراین تصمیم گرفتم مخفیانه برنامهاش را بررسی کنم.
منظرهای که هیچکس نمیخواهد ببیند
فهمیدم هر بار که به سفر کاری میرود، به مکانهای از پیش تعیینشده توسط شرکت نمیرود، بلکه به جای دیگری میرود. کمکم داشتم فکر میکردم که آیا تیئو وو مرد دیگری را بیرون از خانه دارد؟
یک روز، شاهد حضور همسرم با یک مرد غریبه بودم. خشم، ناامیدی، درد، انواع احساسات با هم، تقریباً مرا از پا درآورد. میخواستم بروم و از او سوال کنم، اما عقلم به من میگفت که این کار فقط اوضاع را بدتر میکند. بنابراین بیسروصدا آنجا را ترک کردم.
روز بعد، به خانه برگشتم. به نظر میرسید شیائو وو از دیدن من تعجب کرده است. نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم آرام باشم. به او نگاه کردم و پرسیدم: «چرا اخیراً اینقدر زیاد به سفرهای کاری میروی؟ هر بار کجا میروی؟»
تیو وو مبهوت شد، سپس توضیح داد: «همه چیز توسط شرکت ترتیب داده شده بود، من چاره دیگری نداشتم.» من پاسخ دادم: «دیگر به من دروغ نگو. من از قبل همه چیز را میدانم.»
رنگ از رخسار شیائو وو پرید. با وحشت و احساس گناه به من نگاه کرد. میخواست چیزی را توضیح دهد، اما من دیگر نمیخواستم چیزی بشنوم. بلند شدم، جلویش رفتم، مستقیم به چشمانش نگاه کردم و گفتم: «بیا طلاق بگیریم.»
تصویرسازی. عکس: سینا
پایان یک ازدواج ۵ ساله
شیائو وو مات و مبهوت شده بود، سپس جلوی من زانو زد، اشک از چشمانش جاری بود و التماس میکرد که مرا ببخشد. او گفت که فقط عجولانه عمل کرده، کسی که دوستش دارد هنوز من هستم، او نمیخواهد این خانواده را از دست بدهد.
به او نگاه کردم، قلبم پر از احساسات پیچیده بود. میدانستم که ازدواج ما تمام شده است. مهم نبود چطور توضیح میداد، دیگر نمیتوانستم حرفش را باور کنم. درد خیانت عمیقاً در قلبم حک شده بود، پاک نشدنی.
در نهایت، ما هنوز طلاق گرفتیم. در روزهای بعد، مجبور شدم یاد بگیرم که بین زندگی و احساساتم تعادل برقرار کنم. شروع به نگاه به زندگی و ارزشهایم کردم و سعی کردم مسیر و اهداف جدیدی پیدا کنم. متوجه شدم که ازدواج همه چیز در زندگی نیست، ما شغل، دوستان و رویاهای خودمان را هم داریم.
با گذشت زمان، کمکم از سایهی ازدواج ناموفقم رهایی یافتم. شروع به پیدا کردن دوستان جدید، امتحان کردن سرگرمیهای جدید و غنیتر کردن زندگیام کردم.
با نگاهی به گذشته، نمیتوانم جلوی احساس غم و اندوهم را بگیرم. اگرچه درد گذشته رنج زیادی را برای من به همراه داشت، اما به من کمک کرد تا قدر خوشبختی فعلی را بیشتر بدانم. عمیقاً درک میکنم که ازدواج برای دوام آوردن به اعتماد و تلاش هر دو نفر نیاز دارد. خیانت و فریب فقط باعث میشود هر دو نفر در درد و ناامیدی فرو بروند.
مین آن
منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/vo-thuong-xuyen-mac-dien-khi-di-cong-toc-chong-theo-doi-va-thay-canh-tuong-nhuc-mat-voi-va-doi-ly-hon-172241214122516397.htm
نظر (0)