منطقه فرهنگی یادبود رئیس جمهور هوشی مین در قلب شهر تان هوآ.
تاریخ ویتنام در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، سفری را برای یافتن راهی برای نجات کشور توسط فان بوی چائو و فان چائو ترین، که آخرین نسل از محققان کان وونگ بودند و با ایدههای جدید روشن شده بودند، رقم زد. جنبش میهنپرستانه و انقلابی فان بوی چائو و فان چائو ترین با گرایشهای بورژوایی، گامی به جلو در جنبش دموکراتیک ملی آن زمان بود.
برای اولین بار در کشور ما، اشکال جدیدی از مبارزه در کنار مبارزه مسلحانه ظاهر شد. این اشکال شامل انجمنها، تجمعات، روزنامهها و حتی مهاجرت به خارج از کشور بود. تصویر اجتماعی جنبش دموکراتیک ملی گستردهتر و غنیتر بود. با این حال، در بستر تغییرات فراوان، شکست این جنبشها اجتنابناپذیر بود. نکته اساسی این بود که فان بوی چائو و فان چائو ترین هر دو محدودیتهای قابل توجهی در سیاستهای نجات ملی خود داشتند. بحران سیاستهای نجات ملی هنوز اساسیترین مشکل انقلاب ویتنام در آن زمان بود.
نگوین تات تان، مرد جوان، که در خانوادهای میهنپرست کنفوسیوسی، در سرزمینی با سنت انقلابی، از سنین جوانی متولد شد، عشق پرشوری به کشورش و نفرتی عمیق از استعمار را در قلب خود جای داد. واقعیت دردناک و تاریک ملت و شکستهای جنبشهای میهنپرستانه در آن زمان، مرد جوان را دائماً نگران میکرد. در ۵ ژوئن ۱۹۱۱، نگوین تات تان جوان مصممانه سوار کشتی دریاسالار لاتوش-ترویل شد و اسکله نها رونگ را ترک کرد تا آرزوی خود را برای رهایی کشورش از یوغ استعمار و امپریالیسم تحقق بخشد: «آزادی برای مردمم، استقلال برای سرزمین پدریام، این تمام چیزی است که میخواهم، این تمام چیزی است که میفهمم».
در سفر نجات کشور، این جوان بیست و چند ساله، با ایمانی در دستان و ذهنش، با تمام عشقش به کشورش، عشق پرشورش به مردمش، آرزویش برای استقلال و آزادی، سوار شدن بر یک کشتی اقیانوسپیما را پذیرفت، در دریا شناور شد، از کشورهای زیادی عبور کرد، انواع کارهای سخت را انجام داد تا راهی برای مبارزه برای آزادی ملی پیدا کند و برای مردم شادی به ارمغان بیاورد. او یک بار در بنادر مارسی و لو آور در فرانسه پهلو گرفت؛ یک بار هم برای کشتی شرکت شارل دوگل که در آفریقا دریانوردی میکرد، کار کرد. در طول سفر کشتی، او در بنادر چندین کشور مانند اسپانیا، پرتغال، الجزایر، تونس... توقف کرد، همچنین کشتی را از طریق مارتینیچ، اروگوئه، آرژانتین دنبال کرد و در ایالات متحده توقف کرد. جوانی مرد جوان نگوین تات تان، با کنار گذاشتن تمام احساسات شخصیاش، در کنار کشتیها شناور بود و تنها توشهاش عشق پرشورش به کشور و مردمش بود.
عمو هو با مکانهایی که بازدید کرد، مشاغلی که انجام داد، افرادی که ملاقات کرد و شاهد آنها بود، به نتیجهای دردناک رسید: همه جا امپریالیستها و استعمارگران بیرحم و ظالم بودند؛ همه جا کارگران به شدت مورد استثمار و ستم قرار میگرفتند و "صرف نظر از رنگ پوست، در این دنیا فقط دو نژاد وجود دارد: استثمارگر و استثمارشونده". او زمانی در پای مجسمه آزادی در ایالات متحده ایستاده بود، اما قلبش در برابر رنج و بیعدالتی که مردم ضعیف و ستمدیده مجبور به تحمل آن بودند، به شدت میتپید: "نور بالای سر مجسمه آزادی در سراسر آسمان آبی گسترده شده است، اما در پای مجسمه آزادی، سیاهپوستان لگدمال میشوند. چه زمانی سیاهپوستان با سفیدپوستان برابر خواهند بود؟ چه زمانی برابری بین نژادها وجود خواهد داشت؟ و چه زمانی زنان با مردان برابر خواهند بود؟"
در پایان سال ۱۹۱۷، عمو هو از انگلستان به فرانسه بازگشت و پاریس را به عنوان پایگاه عملیاتی خود انتخاب کرد. در سال ۱۹۱۹، او به حزب سوسیالیست فرانسه، مترقیترین حزب سیاسی فرانسه در آن زمان، پیوست. در ژوئن ۱۹۱۹، با شنیدن اینکه هیئتهای نمایندگی بیش از ده کشور متفق پیروز در ورسای، در ۱۴ کیلومتری پاریس، گرد هم آمدهاند، عمو هو، به نمایندگی از میهنپرستان ویتنامی در فرانسه، «خواسته مردم ویتنام» را که توسط نگوین آی کواک امضا شده بود، به کنفرانس فرستاد. «خواسته مردم آننام» شامل هشت ماده اساسی بود که خواستار به رسمیت شناختن آزادی، دموکراسی، برابری و خودمختاری مردم ویتنام توسط دولت فرانسه و کشورهای متفقین بود.
در ژوئیه ۱۹۲۰، عمو هو «پیشنویس اولیه تزهایی درباره مسائل ملی و استعماری» نوشته و. لنین را که در روزنامه حزب سوسیالیست فرانسه، نان دائو، منتشر شده بود، خواند. عمو هو از طریق این تزها، راه نجات کشور و آزادسازی ملت را یافت. او به مارکسیسم-لنینیسم به عنوان «یک «ملاقات تاریخی» بین میهنپرستی واقعی و دکترین انقلابی و علمی آن دوران» رسید. لحظهای که راه نجات کشور را یافت، عمو هو اشک ریخت - اشکهایی که از شادی و عشق میجوشیدند: «تزها به عمو هو رسیدند. و او گریه کرد/ اشکهای عمو هو بر کلمه لنین جاری شد/ چهار دیوار ساکت بودند در حالی که او به عمو گوش میداد که هر صفحه از کتاب را ورق میزد/ با این فکر که بیرون، کشور منتظر خبر است/ عمو هو به تنهایی فریاد زد، گویی با ملت صحبت میکند/ «غذا و لباس اینجاست!» خوشبختی اینجاست! / تصویر حزب در تصویر کشور نهفته است / اولین لحظه گریه، لحظهای بود که عمو هو لبخند زد» (کسی که به دنبال راهی برای نجات کشور است، چه لان وین).
در هجدهمین کنگره حزب سوسیالیست فرانسه که در پایان دسامبر ۱۹۲۰ در تور برگزار شد، او به تأسیس حزب کمونیست فرانسه و پیوستن به بینالملل سوم رأی داد. این رویداد نقطه عطف مهمی در زندگی انقلابی او، از میهنپرستی واقعی تا کمونیسم، «از یک میهنپرست مترقی تا یک سرباز سوسیالیست» بود.
برای رهایی ملت، راهی جز مسیر انقلابی پرولتری وجود ندارد. این عزم و اراده با جوانان، خون و اشکهای عمو هو - میهنپرستی که با شور و شوق مردمش را دوست داشت - مبادله شد. از سال ۱۹۲۱، عمو هو به طور فعال مارکسیسم-لنینیسم را در کشور گسترش داد و مقدمات سیاسی، ایدئولوژیک و سازمانی را برای حرکت به سمت ایجاد حزب کمونیست در ویتنام آماده کرد. او و تعدادی از انقلابیون استعماری فرانسه، اتحادیه استعماری را تأسیس کردند، روزنامه "بینوایان" را منتشر کردند، نمایشنامه نوشتند، کتاب منتشر کردند... در ژوئن ۱۹۲۳، عمو هو مخفیانه به مسکو (اتحاد جماهیر شوروی) رفت و به طور فعال و مؤثر به کار خود ادامه داد و "گام به گام جهانبینی انقلابی و دیدگاه خود نسبت به زندگی را کامل کرد، که این دوره همچنین دوره ترسیم خطوط اصلی استراتژیک انقلاب آزادیبخش ملی بود".
۱۱۴ سال از روزی که عمو هو اسکله نها رانگ را ترک کرد تا راهی برای نجات کشور پیدا کند (۵ ژوئن ۱۹۱۱ - ۵ ژوئن ۲۰۲۵) میگذرد. روزی که عمو هو اسکله نها رانگ را ترک کرد، صدای سایگون از دهانه رودخانه سرازیر شد، گویی عمو هو را در بر گرفته بود. صدای تیز سوت کشتی، فضای دردناک را شکافت. عمو هو با گامهای بلند رفت و با عجله از کشتی پیاده شد... تمام چهره ویتنام قلب عمو هو را پر کرده بود.
در آن شرایط، سخنان عمو هو خطاب به کسانی که ماندند، قلب میلیونها ویتنامی را به درد آورد: «کشور ما، مردم ما این زندگی اسبها و گاومیشها را برای همیشه تحمل نخواهند کرد. ما باید بردهداری را لغو کنیم و زندگی کارگران ما قطعاً تغییر خواهد کرد... ما به آینده ایمان داریم، به سرنوشت ملت ایمان داریم... ناگهان در صدای باد که در اسکله نها رونگ میوزید، شنیدم که با در گوش اوت هو زمزمه میکرد: «باید آزادی باشد! هو. کشور ما، مردم ما باید استقلال و آزادی داشته باشند، ما نمیتوانیم برای همیشه برده باشیم... به دلیل از دست دادن کشور، مجبور شدیم خانه را ترک کنیم. اگر نتوانم راهی برای بازیابی استقلال کشور و شادی مردم پیدا کنم، برنخواهم گشت و هیچ کس از من انتظار ندارد که برگردم.»
قطاری که مرد جوان نگوین تات تان، تنها ۲۱ سال سن، را به ترک سرزمین پدری و یافتن راهی برای نجات کشور برد، برای همیشه در تاریخ ملت، در قلب هر ویتنامی حک خواهد شد... عمو هو پیشگام بزرگ انقلاب ویتنام است.
*این مقاله از مطالب کتاب «روند تاریخ ویتنام» (انتشارات آموزش و پرورش، نگوین کوانگ نگوک (سردبیر)؛ «نیلوفر آبی» نوشتهی نویسنده سون تونگ (انتشارات کیم دونگ) استفاده کرده است.
مقاله و عکس ها: Huong Thao
منبع: https://baothanhhoa.vn/bac-ho-va-hanh-trinh-tim-duong-di-cho-dan-toc-theo-di-252533.htm






نظر (0)