Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

پدرم و روزنامه‌نگاری

(PLVN) - زندگی پر از فراز و نشیب‌های غیرقابل پیش‌بینی است و گاهی اوقات باید قدردان ناملایمات باشیم، زیرا ناملایمات می‌توانند نقطه عطفی باشند که زندگی را به فصل بهتری هدایت می‌کنند. حداقل، این موضوع در مورد خانواده من کاملاً صادق است. یک اتفاق ناگوار در حرفه والدینم، دروازه ورود من به عرصه روزنامه‌نگاری شد.

Báo Pháp Luật Việt NamBáo Pháp Luật Việt Nam21/06/2025

آن سال، مادرم هنگام تدریس، صرفاً به دلیل مبارزه با فساد در نقش رئیس اتحادیه کارگری مدرسه، از سوی مافوق‌ها و همکارانش مورد آزار و اذیت قرار گرفت. یک معلم با رتبه بالا در سطح استان ناگهان برای تدریس به مکانی دور منتقل شد، مورد انتقاد عمومی قرار گرفت و طرد شد...

پدرم سپس از مقامات درخواست کمک کرد. یکی از دوستانش که نویسنده بود، به او توصیه کرد که روزنامه حقوق ویتنام، نشریه‌ای بسیار مبارز است که بی‌عدالتی‌های اجتماعی را نادیده نمی‌گیرد. او به دفتر نمایندگی روزنامه، واقع در خیابان تران دین شو، منطقه ۱، شهر هوشی مین ، رفت. روزنامه‌نگار نگوین بیچ لون به استقبالش رفت و او پس از بررسی پرونده، خبرنگاری را برای تحقیق فرستاد. مقاله‌ای که منعکس‌کننده بی‌عدالتی‌ای بود که مادرم با آن مواجه بود، با اطلاعات درست و استدلال منطقی منتشر شد. به لطف این، کسانی که مرتکب اشتباه شده بودند، مجبور شدند در اعمال خود تجدید نظر کنند و اوضاع برای مادرم و خانواده‌ام به سمت بهتر شدن تغییر کرد.

از آن داستان، فرصت جدیدی پیش آمد. پدرم دندانپزشک بود اما عاشق ادبیات بود، اغلب شعر و نثر می‌نوشت و در انجمن‌های ادبی محلی شرکت می‌کرد. پس از این حادثه، تحت تأثیر روزنامه، برای مدت طولانی مشترک روزنامه حقوقی ویتنام شد تا بخواند و با دیگران به اشتراک بگذارد. او که آنقدر روزنامه می‌خواند، ناگهان متوجه شد که... استعداد نویسندگی نیز دارد. پدرم با نوشتن مقالات خبری کوتاه درباره هنر و فرهنگ محلی، به یکی از نویسندگان روزنامه حقوقی ویتنام تبدیل شد.

در سال ۲۰۰۰، روزنامه حقوق ویتنام اولین مسابقه نویسندگی «نمونه‌های درخشان در عدالت» را تحت نظارت وزارت دادگستری برگزار کرد. هدف این مسابقه کشف افراد نمونه‌ای بود که قانون را رعایت می‌کنند و به طور فعال در جامعه مشارکت دارند. شخصی که پدرم برای نوشتن درباره او انتخاب کرد، خانم لام هونگ نهان، زندانی سابق کان دائو با زندگی انقلابی شجاعانه بود. او حتی در زمان صلح، با وجود سن بالا، به طور فعال در فعالیت‌های محلی مانند اهدای زمین برای مدارس، شرکت در انجمن ارتقای آموزش و خدمت به عنوان رئیس انجمن زنان مشارکت داشت. در طول دوران حرفه‌ای خود، به کودکان بی‌شماری کمک کرد تا به مدرسه بروند، برای بسیاری از زنان شغل فراهم کرد و بسیاری از خانواده‌های در آستانه فروپاشی را میانجیگری و درمان کرد. او مدال‌ها و تقدیرنامه‌های متعددی، از جمله یکی از وزیر دادگستری، دریافت کرد.

چنین چهره برجسته‌ای هرگز در یک مقاله روزنامه‌ای مورد تجلیل قرار نگرفته بود. یادم می‌آید، در روزهایی که پدرم برای نوشتن مقاله می‌رفت، به نظر می‌رسید که واقعاً یک روزنامه‌نگار را "تجسم" بخشیده است. او یک دوربین خرید، به این سو و آن سو می‌رفت و اطلاعات جمع‌آوری می‌کرد و عکس می‌گرفت. او با مردم مصاحبه می‌کرد، با رهبران محلی مصاحبه می‌کرد... کلینیک پدرم در آن زمان بسیار شلوغ بود، بنابراین او فقط می‌توانست شب‌ها بنویسد. در آن زمان کامپیوتر وجود نداشت؛ او با دست می‌نوشت و بعد از هر پاراگراف، آن را با صدای بلند برای تمام خانواده می‌خواند. مادرم پیشنهاداتی ارائه می‌داد و سپس پدرم با دقت اصلاح و پاک می‌کرد... در خاطره من، آن صحنه بسیار زیبا و دلگرم‌کننده بود.

تمام تلاش‌های او زمانی که پدرم خبر دریافت مقاله‌ی ژرف‌اندیشانه‌اش را که در مسابقه‌ی «چهره‌های نمونه در عدالت» برنده‌ی جایزه‌ی دوم شده بود، دریافت کرد، به طرز چشمگیری پاداش گرفت. پدرم برای دریافت جایزه به هانوی رفت، با وزیر دادگستری، اونگ چو لو، ملاقات و گفتگو کرد و با بسیاری از روزنامه‌نگاران پیشکسوت تعامل داشت و چیزهای زیادی آموخت.

این لحظه‌ای غرورآفرین در زندگی پدرم بود، دندانپزشکی که در حرفه پزشکی خود موفق بود اما عاشق نویسندگی شد. گواهینامه این مسابقه با افتخار در مطبش، درست پشت محل کارش، به نمایش گذاشته شده بود. ماه‌ها و سال‌ها بعد، پدرم برای دوستان و بیمارانش از آن جایزه معتبر تعریف می‌کرد. خاطره سفرش به هانوی برای دریافت جایزه «چهره نمونه عدالت» یکی از شیرین‌ترین خاطرات اوست.

با تمام چیزهایی که در خانواده‌ام دیده بودم، در سال‌های شکل‌گیری شخصیتم، روزنامه‌نگاری برایم چیزی شریف و تحسین‌برانگیز به نظر می‌رسید و رویایی در ذهن این دانشجوی جوان شکل گرفت. به همین دلیل تصمیم گرفتم برای دانشکده ادبیات و روزنامه‌نگاری دانشگاه علوم اجتماعی و انسانی شهر هوشی مین درخواست بدهم. پس از فارغ‌التحصیلی، اگرچه فرصت کار در روزنامه‌های زیادی را داشتم، اما همچنان برای کار در روزنامه حقوقی ویتنام درخواست دادم.

روزنامه حقوقی ویتنام جایی بود که من اولین درس‌های روزنامه‌نگاری‌ام را آموختم: چگونه یک مقاله خبری مناسب بنویسم، چگونه یک عکس روزنامه‌نگاری بگیرم، چگونه گزارش و مطلب بنویسم، چگونه با مردم مصاحبه کنم، چگونه به صدای مردم گوش دهم... در سال ۲۰۱۰، روزنامه حقوقی ویتنام مسابقه نویسندگی «نمونه‌های درخشان در عدالت» را دوباره برگزار کرد و من در آن شرکت کردم و اتفاقاً با مقاله‌ای درباره یک برنامه‌نویس با ابتکارات پیشگامانه فراوان در وزارت دادگستری استان بین دونگ، جایزه دوم را بردم. پدرم در آن زمان بسیار مفتخر بود و می‌گفت: «من راه پدرم را ادامه می‌دهم» و همچنین این فرصت را داشت تا خاطرات خوش روزنامه‌ای را که همیشه در قلبش داشت، زنده کند.

پدرم اکنون درگذشته است. گواهی افتخاری که سال‌ها پیش توسط روزنامه به او اعطا شده بود، هنوز هم در کنار یادگاری‌های گرانبهایش توسط خانواده ما با دقت نگهداری می‌شود. پدرم در طول زندگی‌اش عاشق ادبیات بود و به نویسندگی علاقه زیادی داشت، اما وقتی با انتخاب‌هایی روبرو می‌شد، همیشه دندانپزشک شدن را انتخاب می‌کرد. این یک انتخاب عملی بود، زیرا او می‌خواست خانواده‌ام غذای کافی برای خوردن داشته باشند و فرزندانش در بهترین شرایط اقتصادی ممکن بزرگ شوند، زیرا «روزنامه‌نگاری فوق‌العاده است، اما... خیلی فقیرانه است.»

رویای روزنامه‌نگار شدن پدرم به دلیل شرایط، در اعماق قلبش مدفون شده بود، اما خوشبختانه من توانستم رویای ناتمام او را ادامه دهم. وقتی پدرم زنده بود، داشتن دختری که در روزنامه حقوقی ویتنام در بخش روزنامه‌نگاری کار می‌کرد، همیشه مایه افتخار او بود.

در این دنیای پهناور، افراد با استعداد بی‌شماری وجود دارند که به دستاوردهای بزرگی دست یافته‌اند. داستان من، داستان من و پدرم، تنها قطره‌ای در اقیانوس است. با این حال، معتقدم که هنوز هم اهمیت خود را دارد. این یک قلم‌مو است که به فرش پر جنب و جوش روزنامه‌نگاری رنگ و لعاب می‌بخشد، حکایتی کوچک اما جالب در تاریخ دستاوردهای فراوان روزنامه قانون ویتنام.

... سرنوشت چیزی بسیار عجیب و غریب است و توضیح آن دشوار است. بیست و پنج سال پیش، پیوند من با روزنامه‌نگاری با یک تراژدی خانوادگی آغاز شد. به مدت ۱۵ سال، در روزنامه حقوق ویتنام کار کرده‌ام، همیشه تلاش کرده‌ام مهارت‌هایم را بهبود بخشم و قاطعانه از هرگونه وسوسه‌ای که قلمم را منحرف کند، خودداری کرده‌ام. من نمی‌توانم پدرم را در بهشت ​​​​ناامید کنم. همچنین نمی‌توانم به روزنامه‌نگاری یا روزنامه‌ای که من و پدرم هر دو دوستش داریم، خیانت کنم.

منبع: https://baophapluat.vn/cha-toi-va-nghe-bao-post552480.html


نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

نمای نزدیکی از کارگاه ساخت ستاره LED برای کلیسای جامع نوتردام.
ستاره کریسمس ۸ متری که کلیسای جامع نوتردام در شهر هوشی مین را روشن می‌کند، به طور ویژه‌ای چشمگیر است.
هوین نهو در بازی‌های SEA تاریخ‌ساز شد: رکوردی که شکستن آن بسیار دشوار خواهد بود.
کلیسای خیره‌کننده‌ای در بزرگراه ۵۱ برای کریسمس چراغانی شد و توجه همه رهگذران را به خود جلب کرد.

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کارها

کشاورزان در روستای گل سا دِک مشغول رسیدگی به گل‌های خود هستند تا خود را برای جشنواره و تِت (سال نو قمری) ۲۰۲۶ آماده کنند.

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول