Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

شوهر سابقم گزارش داد که طلبکار روز اول ماه برای گرفتن پول از خواهرم آمده است.

Báo Gia đình và Xã hộiBáo Gia đình và Xã hội04/01/2025

زندگی خواهرم آنقدر غم‌انگیز بود که او حتی از آن خسته هم نمی‌شد.


بعد از زایمان، مدتی احساس افسردگی می‌کردم. به دنیا آمدن یک بچه باعث تغییرات زیادی در زندگی‌ام شد و نتوانستم فوراً خودم را با شرایط وفق دهم.

در آن مدت، هر بار که خواهرم به دیدن من و برادرزاده‌ام می‌آمد، لبخند تلخی می‌زد و مرا تشویق می‌کرد که حتی در زندگی غم‌انگیزی مثل زندگی او، افسرده نیستم، بنابراین باید از این به عنوان انگیزه‌ای برای زندگی استفاده کنم.

زندگی خواهرم آنقدر غم‌انگیز بود که او حتی از آن خسته هم نمی‌شد.

قبل از ازدواج خواهرم، او همیشه به خاطر لبخند درخشان و چشمان براقش شناخته می‌شد. او فردی برونگرا، خوش‌برخورد و در فعالیت‌های اجتماعی بسیار فعال بود.

هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد باور کند که فقط یک ازدواج کافی است تا او را به فردی کاملاً متفاوت تبدیل کند. او نه تنها باید مادر و پدر می‌بود، بلکه باید ستون اقتصادی خانواده نیز می‌بود و تمام هزینه‌های خانواده را، از تحصیل فرزندان گرفته تا بدهی‌هایی که شوهرش قرض گرفته بود، بر دوش می‌کشید.

شوهرش، مردی که معمولاً باید تکیه‌گاه محکمی برای همسر و فرزندانش باشد، وقتی نه تنها هیچ کمکی نمی‌کرد، بلکه مرتباً پول قرض می‌گرفت و هیچ راهی برای بازپرداخت آن نداشت، به منبع نگرانی و حتی ترس تبدیل شده بود.

تمام بار زندگی روی دوش خواهرم بود و زندگی‌اش همیشه در تنگنا بود، طوری که حتی نمی‌دانست فردا چه چیزی برایش رقم خواهد خورد.

دردناک‌تر اینکه، او مجبور بود اعمال خودخواهانه شوهرش را تحمل کند، زمانی که او هیچ قصدی برای رفتن به سر کار و کسب درآمد برای تأمین زندگی‌اش نداشت و دائماً به او فشار مالی وارد می‌کرد.

خواهرم نمی‌تواند پول دربیاورد، او حتی درآمد مناسبی دارد، اما این در مقایسه با هزینه‌هایی که باید متحمل شود، چیزی نیست. دو بچه کوچک که باید به مدرسه بروند و یک شوهر بی‌مصرف.

وقتی فرزند بزرگش ۶ ساله شد، درخواست طلاق داد، دادگاه قبلاً تصمیم گرفته بود اما مرد هنوز به او چسبیده بود. خانه‌ای که او و فرزندانش در آن زندگی می‌کردند، دارای برخی مشکلات رویه‌ای بود، بنابراین او نمی‌توانست آنجا را ترک کند. اگر آنجا را ترک می‌کرد، همه چیز را از دست می‌داد، اما اگر می‌ماند، شوهر سابقش هر روز و دائماً مزاحمش می‌شد.

زنی که باید یک فرزند بزرگ کند و بدهی به جا مانده از شوهرش را به تنهایی به دوش بکشد، چگونه می‌تواند از قرض گرفتن و از اینجا به آنجا رفتن اجتناب کند؟ خواهر من یک ابرزن نیست و مجبور است قرض بگیرد. اگرچه او هنوز هم هر روز مثل جهنم کار می‌کند، اما نمی‌تواند بدهی را فوراً پرداخت کند.

Chồng cũ báo chủ nợ đến đòi tiền chị gái tôi đúng ngày mùng 1 đầu tháng- Ảnh 1.

آن روز، او در جایی مست کرد و سپس برای گدایی به خانه او رفت. پس از اینکه موفق نشد، بدون هیچ تردیدی با طلبکار تماس گرفت تا روز اول ماه برای گرفتن پول بیاید.

نمی‌دانم چه چیزی را برای طلبکاران لاف می‌زد، اما آنها فکر می‌کردند خواهرم پول زیادی دارد اما عمداً پول نمی‌دهد، برای همین آمدند و در محل کسبش سر و صدا کردند.

با دیدن خواهرم که با بدهی دست و پنجه نرم می‌کرد و چشمانش از کار شبانه‌روزی و بی‌وقفه سیاهی می‌رفت، نمی‌دانستم چه کار کنم.

به نظر می‌رسید که تمام تلاش‌هایش نمی‌توانست به او کمک کند تا از دور باطل سرنوشت فرار کند.

خواهرم نه تنها مجبور بود با سختی‌های زندگی روبرو شود، بلکه باید نگاه‌های کنجکاو و شایعات همسایه‌ها را نیز تحمل می‌کرد.

مردم اغلب نسبت به زنانی که مجبورند به تنهایی بار زندگی را به دوش بکشند، نگاه دلسوزانه‌ای ندارند. آنها فداکاری‌های خاموش و عزم و اراده‌ی خارق‌العاده‌ای را که او از سر می‌گذراند، درک نمی‌کنند.

اما زندگی خنده‌دار است، وقتی موضوعی برای غیبت کردن وجود دارد، مردم فقط غیبت می‌کنند بدون اینکه اهمیت بدهند غیبت سرگرم‌کننده‌شان چطور به دیگران آسیب می‌رساند.

با این حال، به نظر می‌رسید خواهرم به این عادت کرده بود که درک نشود، با کسی در میان گذاشته نشود و همیشه مجبور باشد روی پای خودش بایستد.

شوهرش آدم بی‌عرضه‌ای بود، اما خانواده شوهرش هم کم‌اهمیت‌تر نبودند. پسرش آدم بی‌عرضه‌ای بود، اما آن خانواده هرگز مشکل را نمی‌دیدند و همیشه فکر می‌کردند چون عروس است، باید از خانواده شوهرش مراقبت کند. اگر شوهرش بدهی داشت، باید سعی می‌کرد آنها را به دوش بکشد. اگر نمی‌توانست این کار را بکند و شوهرش را ترک می‌کرد، زن بی‌عرضه‌ای بود.

البته خواهرم مدت‌هاست که دیگر اهمیتی نمی‌دهد که از نظر آن افراد چه جور آدمی است، اما گاهی اوقات حرف‌های زهرآگین آنها واقعاً روی زندگی او و فرزندانش تأثیر می‌گذارد. مثلاً همین اواخر، یکی از مشتریان عمده‌فروش دائمی‌اش ناگهان رابطه‌اش را قطع کرد و دیگر از او جنس نخرد.

بعد از پرس و جو، فهمید که مادرشوهر سابقش به خانه‌های مردم رفته تا عروس سابقش را بدنام کند. نمی‌دانست به این خاطر است که حرفش را باور کرده یا اینکه آنها از این کار آزرده شده‌اند و منبع دیگری برای تهیه‌ی این اجناس پیدا کرده‌اند.

تا جایی که بعد از این همه سال جدایی، هنوز نمی‌توانیم با خانواده شوهرم به صلح برسیم. نه اینکه راهی برای کنار آمدن با این موضوع پیدا نکنیم، اما کنار آمدن با چنین آدمی فوق‌العاده دشوار است.

وقتی به پلیس گزارش دادم، آنها فقط کاری را که در حیطه اختیاراتشان بود انجام دادند. هر بار، او مدتی خوب بود و سپس به ترفندهای قدیمی‌اش ادامه داد. حالا خواهرم دیگر زحمت هیچ واکنشی را به خود نمی‌داد و می‌گذاشت هر کاری که می‌خواهد انجام دهد.

اما زندگی برایش بیشتر و بیشتر به بن‌بست می‌خورد، می‌ترسم که دیگر نتواند دوام بیاورد...



منبع: https://giadinh.suckhoedoisong.vn/chong-cu-bao-chu-no-den-doi-tien-chi-gai-toi-dung-ngay-mung-1-dau-thang-172250103155114945.htm

برچسب: شوهر سابق

نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

گردشگران غربی از خرید اسباب‌بازی‌های جشنواره نیمه پاییز در خیابان هانگ ما برای هدیه دادن به فرزندان و نوه‌هایشان لذت می‌برند.
خیابان هانگ ما با رنگ‌های اواسط پاییزی درخشان است، جوانان با هیجان بی‌وقفه در حال ورود به آنجا هستند
پیام تاریخی: بلوک‌های چوبی پاگودای وین نگیم - میراث مستند بشریت
تحسین مزارع بادی ساحلی گیا لای که در ابرها پنهان شده‌اند

از همان نویسنده

میراث

;

شکل

;

کسب و کار

;

No videos available

اخبار

;

نظام سیاسی

;

محلی

;

محصول

;