رفقایی که بیش از ۷۰ سال پیش در جنبش مقاومت دانشجویی هانوی شرکت داشتند، اکنون این فرصت را دارند که درباره داستانهای قدیمی، درباره لحظه آزادسازی پایتخت، صحبت کنند.
در یک صبح پاییزی در ماه اکتبر، در هوای خنک و آفتابی، مردی با موهای سفید و کمری خمیده، به آرامی از خانهای کوچک در اعماق خیابان هانگ بای (هانوی) به سمت جاده اصلی رفت تا با اتوبوس به زندان هوا لو برود. در مکانی که قبلاً "جهنم روی زمین" در وسط پایتخت بود، آقای نگوین دین تان (۸۷ ساله، هوان کیم، هانوی) با دوستان و رفقایش که بیش از ۷۰ سال پیش به گروه مقاومت دانشجویی هانوی پیوسته بودند، دست داد و با خوشحالی ملاقات کرد.
زندان هوآ لو همچنین به مکانی ویژه برای حفظ آثار تبدیل شده است، او اغلب هر زمان که مناسبتی برای بزرگداشت یا نمایش آثار وجود داشته باشد، از آن بازدید میکند. در قلب او، این زندان مانند یک "مدرسه انقلابی" است که مکانی را که برادرش - شهید نگوین سی وان - نیز در اینجا زندانی بود، حفظ میکند.
آقای نگوین دین تان
آقای نگوین دین تان از زمانی که دانشآموز دوره راهنمایی در مدرسه نگوین ترای بود و سپس به دبیرستان چو وان آن رفت، به طور فعال در فعالیتهای اتحادیه دانشجویی مقاومت هانوی مانند توزیع اعلامیه، سازماندهی اعتصابات در اعتراض به دستگیری دانشآموزان، سازماندهی مراسم یادبود برای دانشآموز تران وان اون که توسط دشمن در خیابانهای سایگون به قتل رسیده بود، شرکت داشت...
آقای تان یک برادر به نام شهید نگوین سی وان دارد که در زندان هوآ لو زندانی بود. سرباز نگوین سی وان و دو همرزم دیگر در سال ۱۹۴۸ برای جشن تولد رئیس جمهور هوشی مین، به برج لاکپشت شنا کردند تا پرچم قرمز با ستاره زرد را برافراشتند. این اولین باری بود که پرچم ملی از زمان عقبنشینی هنگ پایتخت به منطقه جنگی، با افتخار در قلب هانوی به اهتزاز درآمد و به یک رویداد باشکوه تبدیل شد.
روزهای انتظار برای بازگشت سربازان، روزهای بسیار شلوغی بود، زیرا مردم هانوی به مدت ۸۰ سال زیر یوغ استعمار فرانسه بودند. حکومت نظامی، دستگیریها و سرکوبها، هانوی را برای سالهای متمادی ساکت، خیابانها را غمگین و تمام خانهها را تعطیل کرد. اما وقتی اخبار پیروزی از میدان نبرد دین بین فو، از میز دیپلماتیک ، به طور مداوم دریافت میشد، فضای قلب پایتخت مملو از ایمان، امید و انتظار برای روزی بود که پسران قهرمان هانوی بازگردند.
مردم در تقاطع بو هو (که اکنون میدان دونگ کین نگیاتوک نام دارد) جمع شده بودند و منتظر پیشروی ارتش بودند. عکس از:
پس از پیروزی دین بین فو، طبق توافق ژنو، فرانسه مجبور شد نیروهای خود را از هانوی و دیگر شهرهای ویتنام خارج کند. در اوایل اکتبر ۱۹۵۴، تیمهای اداری و امنیتی، ادارات دولتی و کارهای عمومی را تحویل دادند. در ۸ اکتبر، گردان بین کا اولین واحدی بود که به پایتخت بازگشت. ۲۱۴ سرباز به همراه سربازان فرانسوی در ۳۵ مکان مهم مانند: کاخ ریاست جمهوری (که اکنون کاخ ریاست جمهوری است)، دادگاه هانوی (که اکنون دادگاه عالی خلق است)، اداره پلیس ویتنام شمالی (که اکنون دفتر مرکزی اداره پلیس شهر است)، زندان هوا لو... نگهبانی میدادند.
تمام هانوی در روز آزادی غرق در شادی است
آقای تان تعریف کرد که قبل از آن، در تاریخ ۷-۸-۹ اکتبر، پایتخت با ورود تدریجی نیروهای ارتش ما به شهر، "شلوغ" بود. آقای تان به یاد میآورد: «این نیروها وارد مکانهای مهمی شدند اما هنوز رسماً مستقر نشده بودند، بسیاری از مردم آنقدر هیجانزده بودند که برای استقبال از آنها در خیابان هوئه و هانگ بای پرچم تکان میدادند. پس از آن، سربازان مجبور شدند از مردم بخواهند که پرچمهای خود را کنار بگذارند زیرا هنوز زمان آن نرسیده بود و میتوانست باعث هرج و مرج شود.»
ساعت ۴ بعد از ظهر ۹ اکتبر، آخرین گروه از سربازان فرانسوی از پل لانگ بین عقبنشینی کردند و ارتش و مردم ما کاملاً شهر را در کنترل خود گرفتند. در ۱۰ اکتبر، هنگ پایتخت، سپاه ۳۰۸ پیشتاز را برای تصرف پایتخت رهبری کرد.
در آن لحظه، آقای تان هنوز یک جوان ۱۸ ساله بود که به جمعیتی که از ارتش پیروز در بازگشت به خانه استقبال میکردند، پیوست.
دختران هانوی در دریاچه هوان کیم از سرلشکر وونگ توا وو استقبال میکنند. عکس از:
ساعت ۵ صبح ۱۰ اکتبر ۱۹۵۴، حکومت نظامی تازه تمام شده بود و تمام شهر هانوی شلوغ و پرجنبوجوش بود. کلیساها برای استقبال از روز جدید باز شدند، خیابانها با پرچمها، بنرها و دروازههای خوشامدگویی تزئین شده بودند. همه بهترین لباسهای خود را پوشیده بودند و خیابانها برای استقبال از بازگشت ارتش پیروز، کاملاً تمیز بودند. پرچمهای قرمز با ستارههای زرد، بنرها و شعارها در سراسر خیابانها آویزان بودند. تمام هانوی از شادی آزادی غرق در شادی بود.
ساعت ۸ صبح، واحدهای لشکر ۳۰۸، با لباسهای فرم کامل، در حالی که نشان «سرباز دین بین فو» را به سینههایشان سنجاق کرده بودند، به استقبال گرم هموطنانشان بازگشتند. آقای تان با احساسی تلخ نقل کرد: «آن روز، بدون اینکه کسی به کسی چیزی بگوید، همه مردم هانوی به خیابانها ریختند، دانشآموزان لباسهای مرتب پوشیده بودند، زنان مدرسه ترونگ وونگ و بسیاری از مدارس دیگر لباسهای آئو دای به تن داشتند، برخی گل در دست داشتند، برخی گیتار در دست داشتند و سرودهای مقاومت مینواختند. صحنه شلوغ، هیجانانگیز و شادیآور بود، غیرقابل تصور. با دیدن گروه سرلشکر وونگ توآ وو، همه برای اهدای گل به بیرون هجوم آوردند.»
کاروانی از خودروهای فرماندهی روباز، پیشاپیش این صف موتوری حرکت میکردند. در اولین خودرو، سرلشکر وونگ توآ وو، فرمانده لشکر ۳۰۸ و رئیس کمیته نظامی شهر، دستش را برای ادای احترام به مردم بالا برد. در ادامه، خودروی دکتر تران دوی هونگ، نایب رئیس کمیته نظامی، و سپس خودروی فرماندهی لشکر قرار داشت.
پشت سر ستون مولوتوف حامل پیاده نظام، توپخانه قرار داشت. توپهای ضدهوایی مستقیماً به سمت آسمان نشانه رفته بودند و سربازان با وقار روی سینیهای توپ نشسته بودند.
سرلشکر وونگ توآ وو و دکتر تران دوی هونگ و کل ارتش مراسم ادای احترام به پرچم را با شکوه انجام دادند. عکس از:
هر جا که ارتش رژه میرفت، فریاد شادی همچون موجی از شادی به هوا برمیخاست. خیابانها با پرچمها چراغانی و مملو از جمعیت بود. چهرهها میدرخشیدند، لبخند میزدند، دست تکان میدادند و حتی اشک میریختند.
بعدازظهر، مراسم تاریخی برافراشتن پرچم برگزار شد. پرچم پیروزی میهن بر فراز میله پرچم به اهتزاز درآمد. دقیقاً ساعت ۳ بعد از ظهر، آژیر خانه اپرا به صدا درآمد و تمام شهر توجه خود را به ارگ هوانگ دیو معطوف کرد.
در میان سربازانی که آن سال به پایتخت بازمیگشتند، خانم دو هونگ فان نیز حضور داشت که هنوز خاطرات روزهای تاریخی اکتبر را فراموش نکرده بود. در زندان هوا لو، خانم فان و آقای تان داستانهای قدیمی ۶۹ سال پیش را مرور میکردند.
در آن زمان، دانشآموز دختر دو هونگ فان از مدرسه چو وان آن، اگرچه جوان و کوچک جثه بود، اما فوقالعاده شجاع بود و با شور و شوق در حرکاتی مانند: رساندن نامه برای بسیج دانشآموزان برای اعتصاب، چاپ اعلامیه، پرتاب اعلامیه و شرکت فعال در گروه مقاومت دانشآموزان شرکت میکرد و همچنین مسئول یک گروه دانشآموزی دختر از مدرسه چو وان آن بود.
اگرچه او دانشآموز کلاس دوم ب بود و در رشته ریاضیات در مدرسه چو وان آن (کلاس یازدهم دبیرستان امروزی) تخصص داشت، اما اتحادیه جوانان شهر به او اعتماد کرد تا به عنوان دبیر اتحادیه جوانان دانشآموزان مقاومت در مدرسه دخترانه ترونگ وونگ منصوب شود، زیرا او دانشآموز سابق این مدرسه بود و در آن زمان مدرسه ترونگ وونگ فقط سطح پایه داشت و دانشآموزان جوان به راهنمایی نیاز داشتند.
خانم دو هونگ فان.
به مناسبت پیروزی قاطع در عملیات مرزی، او ابتکار عمل را به دست گرفت و همکلاسیهایش را بسیج کرد تا یک پرچم قرمز بزرگ با ستاره زرد از پارچه را در محوطه مدرسه ترونگ وونگ آویزان کنند، و در کنار آن اعلامیه پرتاب کردند و ترقه روشن کردند تا جشن بگیرند. وقتی پرچم قرمز با ستاره زرد به اهتزاز درآمد، تمام حیاط مدرسه سرود «تین کوان کا» را یکصدا خواندند. با شنیدن این خبر، استعمارگران فرانسوی بلافاصله حمله تروریستی را آغاز کردند و تعدادی از دانشآموزان دختر مدرسه را دستگیر کردند.
خانم دو هونگ فان دستگیر، مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفت تا مجبور شود فاش کند چه کسی در این جنبش دست داشته است، اما او مصمم بود که به وصیت خود عمل کند و از افشای هر چیزی خودداری کرد.
برای حفظ آبرو و جلوگیری از دخالت دیگران، وقتی در سلولش زندانی بود، کاسه برنجش را شکست و چهار شعار روی دیوار سلول نوشت: زنده باد موفقیت انقلاب پرولتاریای جهانی! زنده باد موفقیت مقاومت! زنده باد حزب کمونیست هندوچین! زنده باد رئیس جمهور هو! سپس مچ دست خود را برید.
پس از بیش از ۲ ماه بازداشت در زندان هوآ لو، استعمارگران فرانسوی او را در ۲۱ ژانویه ۱۹۵۱ آزاد کردند، زیرا او هنوز ۱۸ سال نداشت. بلافاصله پس از آزادی، او سعی کرد با اتحادیه جوانان تماس بگیرد و به آنجا بازگردد و به منطقه مقاومت آزاد فراخوانده شد. در اوت ۱۹۵۲، اتحادیه جوانان شهر او را به منطقه آزاد فراخواند.
پس از آزادسازی پایتخت در ۱۰ اکتبر ۱۹۵۴، او به جنبش و مدرسه در هانوی بازگشت.
ویدئو: خبرگزاری تلویزیون
این مقاله از مطالب سایت تاریخی زندان هوآ لو استفاده میکند.
Vietnamnet.vn






نظر (0)