Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

[مجله الکترونیکی]: آن مکان آنقدر پرشور است که قلب شما را به تپش می‌اندازد.

داستان پیاده‌رو داستانی است که هرگز قدیمی نمی‌شود. پیاده‌رو رسمی نیست، مودب نیست، همیشه حس تعلق بالایی به اجتماع دارد و به از بین بردن موانع بین مردم کمک می‌کند...

Báo Thanh HóaBáo Thanh Hóa22/08/2025

[مجله الکترونیکی]: آن مکان آنقدر پرشور است که قلب شما را به تپش می‌اندازد.

[مجله الکترونیکی]: آن مکان آنقدر پرشور است که قلب شما را به تپش می‌اندازد.

[مجله الکترونیکی]: آن مکان آنقدر پرشور است که قلب شما را به تپش می‌اندازد.

نمی‌دانم از چه زمانی، اما گاهی دوست دارم در یک کافه کنار پیاده‌رو بنشینم و عبور مردم را تماشا کنم، برگ‌های زرد را که به آرامی در باد شناورند تماشا کنم، بدانم که پاییز از راه رسیده است، و احساس کنم که پیاده‌رو نیز بخشی از روح خیابان است. تنوع آن حس آزادی و آرامش را به ارمغان می‌آورد، گویی به ما کمک می‌کند از قید و بندهای اصول فرار کنیم. پیاده‌رو مکانی برای زندگی ساده است. فقط چند متر مربع، دو یا سه صندلی پلاستیکی و یک بشقاب تخمه آفتابگردان برای ما کافی است تا بدون نیاز به تجمل‌گرایی یا تجمل‌گرایی، یک شادی ساده داشته باشیم.

[مجله الکترونیکی]: آن مکان آنقدر پرشور است که قلب شما را به تپش می‌اندازد.

اول از همه، از عادات زندگی روزمره مردم، می‌توان دریافت که یک عادت رایج، استفاده از بسیاری از خدمات مرتبط با پیاده‌رو است. مانند چای سرد در کنار ریشه درختان، میخانه‌ها، رستوران‌ها...

[مجله الکترونیکی]: آن مکان آنقدر پرشور است که قلب شما را به تپش می‌اندازد.

سال‌های سهمیه‌بندی یارانه‌ای را به یاد دارم، بیشتر خانه‌ها زغال لانه زنبوری می‌سوزاندند. پیاده‌روهای عریض محل کسب و کار و فروش بودند. مرد خوش‌مشربی بود که رشته‌فرنگی ماهی می‌فروخت و اغلب به مردم در تعمیر صندل‌های پلاستیکی کمک می‌کرد. ظهرها، وقتی مشتری نبود، بچه‌های کوچه ما صندل‌های پلاستیکی پاره‌شان را پیش او می‌آوردند. او فقط با یک چاقوی کوچک با تیغه‌ای لب‌پریده، صندل‌ها را در اجاق زغالی گرم می‌کرد، سپس تکه پلاستیکی قدیمی را برای تعمیر می‌برد و بچه‌ها آزادانه در پیاده‌رو می‌دویدند و می‌پریدند. گاهی اوقات، وقتی حالش خوب بود، به همسرش کمک می‌کرد تا دکه را برپا کند و با صدای گرفته از تنباکو می‌خواند: «زندگی هنوز زیباست، عشق هنوز زیباست»...

[مجله الکترونیکی]: آن مکان آنقدر پرشور است که قلب شما را به تپش می‌اندازد.

آخر هفته‌ها، پیاده‌روها شلوغ‌تر به نظر می‌رسند. بعد از صبحانه، مشتریان به چایخانه‌ی کناری می‌روند. چای چینی اغلب تلخ است، بنابراین برای متعادل کردن آن، مردم اغلب آن را با آب‌نبات بادام‌زمینی شیرین می‌خورند. بنابراین، چای و آب‌نبات بادام‌زمینی دوستان صمیمی و جدایی‌ناپذیر محسوب می‌شوند. در تابستان، فقط یک لیوان چای سرد معمولی می‌تواند تشنگی و ناراحتی را در یک روز گرم تسکین دهد. گرمای آفتاب تابستان تا اوایل پاییز ادامه دارد.

[مجله الکترونیکی]: آن مکان آنقدر پرشور است که قلب شما را به تپش می‌اندازد.

گاهی اوقات چای سرد باعث می‌شود زندگی برای لحظه‌ای کند شود. حتی اگر سرتان شلوغ است اما خسته یا تشنه هستید، هنوز می‌توانید ماشین را کنار پیاده‌رو نگه دارید، بنشینید و یک لیوان چای سرد بنوشید، یا وقتی منتظر کسی هستید، چای سرد ایده‌آل‌ترین انتخاب است.

[مجله الکترونیکی]: آن مکان آنقدر پرشور است که قلب شما را به تپش می‌اندازد.

داستان پیاده‌رو، داستانی است که هرگز کهنه نمی‌شود، همیشه زنده است و توجه جامعه را به خود جلب می‌کند. بحث‌های زیادی بین کارشناسان اقتصادی و مدیران شهری در مورد چگونگی بهره‌برداری مؤثر و پایدار از ارزش اقتصادی پیاده‌رو، بدون تأثیر بر فعالیت‌های ترافیکی عابران پیاده، وجود داشته است. در همین حال، فعالیتی که بیشترین فضا را اشغال می‌کند، هنوز پارک موتورسیکلت‌ها است. مغازه‌ها و خدمات، همگی پیاده‌رو را به عنوان محل پارک انتخاب می‌کنند. وقتی فضای شهری به طور فزاینده‌ای محدود می‌شود، پیاده‌رو به چیزی گرانبها تبدیل می‌شود. جایی است که می‌توانیم زندگی جمعی را در آن حس کنیم. در گوشه کافی‌شاپ انتهای خیابان، یک نگهبان لبخند می‌زند، زن نان‌فروش می‌پرسد: می‌خواهم نان پته با سبزیجات فراوان بخرم، گل‌فروش در کنار سبد گل رزی که هنوز خیس از شبنم است، لبخند درخشانی می‌زند...

[مجله الکترونیکی]: آن مکان آنقدر پرشور است که قلب شما را به تپش می‌اندازد.

پیاده‌رو دنیایی از دگرگونی‌های مداوم است و شاهد داستان‌های شخصی و اجتماعی بسیاری است. بسیاری از مردم دوست دارند آنجا بنشینند چون راحت است. پیاده‌رو رسمی یا مودبانه نیست. می‌توان کت و شلوار مارک‌دار، کفش‌های چرمی براق پوشید. می‌توان شلوارک و تی‌شرت رنگ و رو رفته و صندل‌های زرد پوشید. می‌توان ماشین لوکس یا فقط یک دوچرخه‌ی قراضه را رانندگی کرد. آنها در کنار هم می‌نشینند و یک فنجان چای داغ چینی را که صاحب مغازه به آنها داده است، در دست دارند. پیاده‌رو حس اجتماعی بالایی دارد، موانع بین مردم را از بین می‌برد...

[مجله الکترونیکی]: آن مکان آنقدر پرشور است که قلب شما را به تپش می‌اندازد.

پیاده‌رو را می‌توان به عنوان یک موجود زنده در نظر گرفت که تمام شادی‌ها و غم‌های زندگی و حالات عاطفی مردم را در خود جای داده است. پیاده‌رو جایی است که مردم در مورد انواع چیزها صحبت می‌کنند. از داستان‌های عاشقانه، قیمت بنزین، سهام یا داستان‌های هیجان‌انگیز خارج از تاریخ رسمی. هیچ‌کس مشتریان پیاده‌رو را مجبور نمی‌کند که آرام صحبت کنند و لبخند جذابی بزنند. و مهم‌تر از همه، آنها می‌توانند با صدای راحت و بدون ترس از شکایت کسی، مانند کافه‌های لوکس، صحبت کنند. مردم به طور عادت با داستان‌های بی‌پایان فراوان به پیاده‌رو می‌آیند.

[مجله الکترونیکی]: آن مکان آنقدر پرشور است که قلب شما را به تپش می‌اندازد.

وقتی در شهر زندگی می‌کردم، خانه‌ام یک پیاده‌رو خیلی پهن هم داشت. اولش، عمو و عمه‌ام صبح‌ها فرنی می‌فروختند. ظهر و اواخر بعد از ظهر، چند کودک کتاب‌های کودکان را کرایه می‌دادند. بعد دختری فرنی می‌فروخت، پیرمردی بازنشسته با چرخ خیاطی برای تعمیر لباس... زندگی با سرعت می‌گذشت. پیاده‌رو من سال‌هاست که به همین شکل باقی مانده است. بعضی‌ها می‌پرسیدند: «لطفاً آن را اجاره دهید، چرا همیشه می‌گذارید مردم آنجا بنشینند؟» من فقط لبخند می‌زدم. چندین بار به خانه جدیدی نقل مکان کرده‌ام، اما هرگز قصد فروش این خانه را نداشته‌ام. به دلایل زیادی، اما شاید پیاده‌رو پهن مانند آغوش گرمی که خانه را در بر گرفته، یکی از دلایلی باشد که دلم را برای نگه داشتن آن نرم کردم. همچنین برای یادآوری خاطرات دوران سختی است که بر آن غلبه کرده‌ام.

[مجله الکترونیکی]: آن مکان آنقدر پرشور است که قلب شما را به تپش می‌اندازد.

فصل گل‌های شیری از راه می‌رسد، پیاده‌رو با قدم‌هایی که از کنارش رد می‌شوند، معطر است. شب پاییزی، مغازه ذرت کبابی بوی عطر می‌دهد. انگار پیاده‌رو با آهنگ تغییر فصل‌ها، با زمین و آسمان هم‌آوا می‌شود: «باد، ملودی شب را می‌گشاید / مسیر آشنای گل‌های شیری، عطر ملایم پاهای پاییزی / سایبان سبز، صدای شیرین قهقهه پرندگان / چشمانت، چاه یشم، باد سرد، تو را زندانی می‌کند»...

همین به تنهایی کافی است تا ما را چنان شیفته خود کند که قلب‌هایمان مات و مبهوت شود.

[مجله الکترونیکی]: آن مکان آنقدر پرشور است که قلب شما را به تپش می‌اندازد.

محتوا: لو فوونگ لین

عکس: سند اینترنتی

گرافیک: مای هوین

منبع: https://baothanhhoa.vn/e-magazine-noi-ay-dam-say-den-ngan-ngo-long-259020.htm


نظر (0)

No data
No data

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

«سرزمین پریان» در دا نانگ مردم را مجذوب خود می‌کند و در بین 20 روستای زیبای جهان قرار دارد.
پاییز ملایم هانوی از میان هر خیابان کوچکش می‌گذرد
باد سرد «خیابان‌ها را لمس می‌کند»، هانویی‌ها در آغاز فصل از یکدیگر دعوت می‌کنند تا به خانه‌هایشان سر بزنند
بنفش تام کوک - نقاشی جادویی در قلب نین بین

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

مراسم افتتاحیه جشنواره جهانی فرهنگ هانوی ۲۰۲۵: سفر اکتشاف فرهنگی

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول