Vietnam.vn - Nền tảng quảng bá Việt Nam

گل‌های وحشی

Việt NamViệt Nam17/02/2025


سرمای گزنده زمستان سرانجام به پایان می‌رسد و جای خود را به شکوفه‌های پرطراوت بهاری می‌دهد. جوانه‌های کوچک سبز چشمان خود را باز می‌کنند تا به دنیای پهناور خیره شوند. پرندگان مهاجر به لانه‌های خود بازمی‌گردند، حیوانات جفت خود را صدا می‌زنند و جوانه‌های جوان روی شاخه‌ها چشمان خود را باز می‌کنند... همه چیز سرود عشق می‌خواند. همه چیز مشغول پوشیدن لباس‌های نو و استقبال از بهار است. و گل‌های وحشی نیز همینطور.

من باغ و خانه‌ام را با گل‌های وحشی تزئین می‌کنم. حتی نمی‌دانم از چه زمانی عاشق گل‌های وحشی شدم. آیا از زمانی که بچه بودم، در مزارع دنبال ملخ و جیرجیرک می‌دویدم و از دیدن آن گل‌های وحشی کوچک، به کوچکی خودم، لذت می‌بردم؟ یا از زمانی که شروع به بازی‌های نمایشی کردم، از گل‌ها به عنوان مواد اولیه برای آشپزی، آرایش و تزئین موی عروس و لباس داماد در بازی‌های عروسی استفاده کردم؟

همچنین می‌تواند از مواجهه با سنبل‌های آبی بنفش مسحورکننده، گل‌های کیهانی سفید خالص، شکوفه‌های صورتی ظریف سرخس موی میدن، یا رنگ‌های طلایی مانند قطرات نور خورشید که بر فرش سبز یاس وحشی قرار گرفته‌اند، باشد. و پرچین هیبیسکوس که کسی کاشته است، قرمز مانند غروب خورشید. نیلوفرهای آبی سفید، مانند لباسی که من در مدرسه پوشیده بودم، در نزدیکی گل‌های آفتابگردان رشد می‌کردند، به بزرگی انگشت شست من، گرد مانند آبنبات‌های سفید زیبا. یا گل‌های رعد و برق (که در بسیاری از جاها نیلوفر آبی نامیده می‌شوند)، بنفش و صورتی مانند غروب خورشید؟ ... دیگر به یاد نمی‌آورم.

فقط می‌دانستم که اگر یک روز آنها را نبینم، احساس می‌کنم چیزی کم دارم. بنابراین اغلب دوست دوران کودکی‌ام، فوآنگ، را از محله دعوت می‌کردم تا گل‌های وحشی مزارع را تحسین کند. ما هر روز بدون اینکه حوصله‌مان سر برود، در مورد ده‌ها چیز بی‌ربط صحبت می‌کردیم. یک روز، فوآنگ گل‌های گشنیز را که تازه در باغش شکوفا شده بودند به من نشان داد. این اولین باری بود که گل‌های گشنیز را می‌دیدم. هر گل مانند یک ستاره سفید بود، تقریباً به اندازه سر سه خلال دندان، که به بیننده حس شکنندگی می‌داد. خم شدم، به آرامی بینی‌ام را به گل مالیدم و چشمانم را بستم تا عطر کمی تند آن را حس کنم.

ناگهان احساس کردم که من و گل‌ها تجسم یکدیگر هستیم. گل‌ها نه رنگ‌های پر زرق و برق داشتند و نه عطر دل‌انگیزی؛ آنها ساده و سفید روستایی بودند، درست مثل من. من زیبایی و دستان ماهر مادرم را به ارث نبرده بودم. من خوش‌قیافگی پدرم را به ارث برده بودم. متأسفانه، چهره پدرم فقط روی بدن یک مرد زیبا بود. من مانند یک پس‌زمینه خشن بودم که به دوستان نزدیکم اجازه می‌دادم وقتی با هم راه می‌روند، زیبایی خود را به نمایش بگذارند. با وجود تمام نگاه‌های کنجکاوانه، قضاوت‌گرانه و غیردوستانه‌ای که به من دوخته شده بود، با اعتماد به نفس به جلو گام برداشتم.

بعضی وقت‌ها حتی به عنوان سلام، لبخندی مودبانه به آنها می‌زنم. چرا باید به خاطر آن غریبه‌ها احساس حقارت کنم و با ترسی نامرئی در لاک خودم فرو بروم؟ شاید زشت باشم، اما به حرف پدر و مادرم گوش می‌دهم، همسایه‌هایم از من تعریف می‌کنند و دوستان خوب زیادی دارم. در هر فکری خوش‌بین هستم. چون فونگ قبلاً به من گفته بود: «زشت به دنیا آمدن جرم نیست! نیازی نیست سرت را خم کنی! به هر حال نمی‌خواستی این‌طور باشی. فقط کسانی که زندگی بدی دارند باید شرمنده باشند. انتقاد و تحقیر ظاهر کسی هم جرم است.»

«آنها کسانی هستند که باید سرشان را خم کنند، نه تو!» نصیحت فوآنگ از آن لحظه به بعد مرا از افکار بدبینانه در مورد ظاهر نجات داد. من این گفته و تصویر دوست زیبای خود را، چه از نظر ظاهر و چه از نظر شخصیت، در اعماق قلبم حک کردم، که با رفتاری همیشه خوش‌بینانه، مانند گلی وحشی که در برابر قضاوت دنیا سرپیچی می‌کند و با افتخار شکوفه‌هایش را به زندگی تقدیم می‌کند، در طول زمان‌ها مرا همراهی می‌کرد.

از آن لحظه، فهمیدم که فقط چاقو، قیچی یا ابزار فلزی تیز نیستند. چون کلمات انسانی گاهی اوقات می‌توانند حتی خطرناک‌تر و وحشتناک‌تر باشند. آن‌ها می‌توانند در هر لحظه مردم را نجات دهند یا به ورطه ناامیدی بکشانند. بنابراین، من همیشه قبل از گفتن هر چیزی که ممکن است بر حال و هوای شخص دیگری تأثیر بگذارد، با دقت فکر می‌کنم. و البته، من همیشه در جمع کم صحبت می‌کنم. اما من بی‌اهمیت نیستم. مانند عطر تند گشنیز ویتنامی، برخلاف هر گل دیگری.

فوآنگ خندید و مرا احساساتی خطاب کرد. به او گفتم که او بی‌احساس است. ما بحث و جدل کردیم، اما عصبانیت ما زیاد طول نکشید. بعدها، فوآنگ وارد دانشگاه شد و برای دنبال کردن رویای معلم زبان فرانسه شدن به هانوی رفت. از آن به بعد از هم جدا شدیم. هر بار که گل‌های گشنیز را می‌بینم، دلم برای این دوست دوست‌داشتنی‌ام به درد می‌آید. خاطرات مانند گلبرگ‌های شکوفا شده به ذهنم هجوم می‌آورند. شاید آهنگی را که خودم با استفاده از دهانم ساختم فراموش کرده باشی. آن زمان، ما مثل الان موسیقی نمی‌خواندیم. عنوان آهنگ «دلتنگی برای گل‌های گشنیز» است. حتی الان، هر وقت به تو فکر می‌کنم، هنوز زمزمه می‌کنم: «نگاه کردن به آن گل‌ها مرا به یاد تو می‌اندازد. لبخند درخشانت را، مثل یک گل، به یاد می‌آورم... آیا تو، در دوردست‌ها، هنوز آن گلبرگ‌های سفید خالص را اینجا در روحت نگه داشته‌ای؟...». احساس ناتوانی در تحسین گل‌های وحشی درست مثل احساس دلتنگی برای توست، فوآنگ!

(توسط Vu Tuyet Nhung/ tanvanhay.vn)

گل‌های وحشی



منبع: https://baophutho.vn/hoa-dai-227648.htm

نظر (0)

لطفاً نظر دهید تا احساسات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

در همان موضوع

در همان دسته‌بندی

یک مکان تفریحی کریسمس با یک درخت کاج ۷ متری، شور و هیجان زیادی را در بین جوانان شهر هوشی مین ایجاد کرده است.
چه چیزی در کوچه ۱۰۰ متری باعث ایجاد هیاهو در کریسمس می‌شود؟
غرق در جشن عروسی فوق‌العاده‌ای که ۷ شبانه‌روز در فو کوک برگزار شد
رژه لباس‌های باستانی: شادی صد گل

از همان نویسنده

میراث

شکل

کسب و کار

ویتنام، مقصد برتر میراث جهانی در سال ۲۰۲۵

رویدادهای جاری

نظام سیاسی

محلی

محصول